عروس و مادرشوهر

رفتن به خانه ی مادر شوهر

سلام وخسته نباشید
خونه ی ما چسبیده به خونه ی مادر شوهر مه در پشتی خونشون تو حیاط ما باز میشه مادر شوهرم تقریبا احترام مو نگه می داره ولی کمی زبونش تلخه مادر شوهرم جوونه والبته زبونشونم کلا با دختر ای خودشم همینطوره من تصمیم گرفتم به جای هر روز رفتن مثلا هفته ای یک بار برم با همسرم کار ندارم اون هر موقع که میخواد میتونه بره میخواستم بدونم این تصمیم درست یه با توجه به اینکه خانواده ی شوهرم انتظار دارن من هر روز بهشون سر بزنم یا نه من با بچه ی کوچیک به سختی به کارهای خونم میرسم و وقتی برام نمی مونه که به مادر شوهرم کمک بدم شوهرم هفته ای یک بار منو میبره خونه ی مادرم با اینکه خودش هر روز خونه ی مادر شه آیا واجبه من هم هر روز برم خونه ی مادرش

ارتباط با خانواده شوهر

سلام وخسته نباشیدخونه ی ما چسپیده به خونه ی مادرشوهرم ودر خونشون توحیاط ما باز میشه وتقریبا روزی پنج شش بار همدیگرو می بینیم شوهرم از سر کار که میاد بعد نهار دوساعت میخوابه واز ساعت 4تا ده شب خونه ی پدرش می مونه بچه هام هم همینطور وشب موقع خواب بر میگرده گاهی من هم باهاش میرم ولی چون حرفاهای خوشایندی نمیشنوم وباهام با کنایه صحبت میکنن که دیگه دلم نمیخواد خیلی برم پیششون میحواستم بپرسم که اگه رفت وآمدم رو کمتر کنم وبچه هامو محدود کنم که کمتر برن آیا کار اشتباهیه ؟؟میدونم مادرشوهرم برای پسرش زحمت کشیده بزرگش کرده من بهشون بی احترامی نمی کنم ولی میخوام ارتباطم رو کمتر کنم تا کمتر اذیت بشم تو هشت سال زندگی کنارشون تا بحال یه بارم بهشون بی احترامی نکردم ودر برابر تمام حرفها تمسخرها سکوت کردم امکان جابجایی مون هم وجود نداره.