طلاق

موارد طلاق یک جانبه از طرف زن

انجمن: 

سلام
ایا اگر زنی از شوهرش مورد ضرب و جرح قرار بگیرد و مرد مهریه او را هم ندهد امکان طلاق یکطرفه بدون حضور مرد وجود دارد؟
در حالت کلی می توانید لطفا مواردی را که زن حق طلاق یکطرفه دارد را بیان کنید؟

اوضاع شلم شوربا در خانه ی ما: (ازدواج! افسردگي! طلاق!)

انجمن: 

سلام عرض می کنم خدمت مشاوران و کارشناسان و کاربران عزیز سایت اسک دین:Gol:
بنده شخصی ناشناس هستم که مدتیست مطالب و مشاوره های اسک دین را مطالعه می کنم ، بلاخره تصمیم گرفتم که مشکل خود را مطرح نموده و از راهنمایی ها و مشاوره ی بزرگواران، بهره مند گردم

یک تصویر از خانواده ی خود رسم می کنم:

اتفاقات قبلی:
دختر خانواده: حدود دو سال قبل با شخصی ازدواج کرد که از همان ابتدا به علت تفاوت های فرهنگی به مشکل بر خورد و در نهایت سال گذشته جدا شد

شرح وضعیت کنونی:
دختر خانواده:
شرایط روحی وی مساعد نیست، بعضی از خواستگار ها غیر متعارف هستند، از آنجایی که برادر و مادر خود را در شکست قبلی مقصر می داند، هر از چندی ناراحتی خود را ابراز می کند
پسر خانواده: با توجه به اینکه در ازدواج قبلی معرف بوده و واسطه ی معرفی دوستش شده بود، اکنون خود را مقصر می داند و فقط سعی می کند از این مشکلات فرار کند و از طرفی دوست دارد ازدواج کند اما به دلیل شرایط نامساعد روحی و مالی با مخالفت هایی روبرو می شود(نه سربازی رفته، نه درسش تمام شده و نه درامدی دارد)
مادر خانواده: خود را کاملا باخته، به قرآن و دعا و مناجات پناه برده و به شدت افسرده است، مورد ازدواج قبلی به نظر ایشان مناسب بود و دختر خانواده را به آن وصلت راضی کردند، اکنون خواب خوش ندارد و روزی نیست که گریه نکند
پدر خانواده: فقط اوست که غصه هایش را بروز نمی دهد، بعضا مشاهده شده بعد از نمازش برای مدت طولانی به یک سو خیره شده و به فکر فرو رفته است
کودک خانواده: در این میان یک کودک خردسال نیز وجود دارد که این مشکلات احتمالا روی او هم تاثیر منفی دارد
کلا این خانواده به صورت یک لشگر شکست خورده اداره می شود!!

تقاضای من:
هرکسی اعم از مشاورین بزرگوار و کابران عزیز برای برون رفت از این شرایط بحرانی ، می تواند مشاوره ی کمک کننده ای بدهد، بنده را از لطف خود محروم نکند
آیا تقاضای پسر خانواده مبنی بر ازدواجش در این شرایط کار درستی است یا باید دست نگه دارد؟!
و در نهایت به نظر شما وظیفه ی هر یک از اعضای این خانواده برای بهتر شدن اوضاع روحی خانواده چیست؟!
اگر نیاز باشد اطلاعات را کامل تر می کنم!!:nevisandeh:
ضمنا با توجه به اینکه سعی کردم جنسیتم مشخص نشود، هر چه دوست دارید خطاب کنید

با تشکر از زحمات شما

دو راهی ازدواج یا طلاق!


با نام و یاد دوست

سلام

سوال یکی از کاربران که تمایل نداشتند با مشخصات و آیدی خودشون مطرح بشه

با حفظ امانت در این تاپیک طرح می شود و جهت پاسخگویی به کارشناس محترم ارجاع داده می شود.

نقل قول:

سلام
مدت هفت ماهه که با خانمی که سه سال ازم بزرگتره ازدواج کردم, یعنی الان عقد هستیم ولی ایشون الان دیگه زن هستند دختریشون رو ندارند
بذراین از کمی قبل تر شروع کنم:
۴سال به کسی علاقه داشتم که خانواده اش به دلایلی غیر منطقی نه می گفتند, من با اون خانم رابطه نداشتم اما واقعا همو دوست داشتیم...
وقتی دیدم اون خانم داره بخاطر من اذیت میشه و خودم هم پر نیازم تصمیم گرفتم ازدواج کنم تا هم ایشون و هم من راحت بشیم.
چند جا رفتیم که یا من نمی پسندیدم یا دختر خانم؛ تا اینکه بالاخره خواستگاری خانمم رفتیم و آنقدر میل جنسی داشتم و خسته بودم گفتم همین...

اون موقع پدر خانمم سرطان داشتن و البته الان فوت شدن و همین باعث شد رعایت پدر سرطانی شون رو بکنم و سخت نگیرم, مثلا عقیده داشتم یک ماه محرم باشیم , اما وقتی گفتن نه، گفتم باشه بخاطر پدرتون اشکال نداره.
خلاصه بخاطر پدرشون چشامو رو خیلی چیزا بستم. حتی همون اول دعوامون شد باز بخاطر پدرش گفتم حق دارن. بالاخره عقد کردیم.. از همون اول اختلاف و دعوا...
خانمم حدود ۴۰ بار بهم فحش داد و بدترین حرفایی که میشد زده شد, وقتی کار داشت به جدایی می کشید پدرشون فوت شد و باز دلم سوخت و باز ادامه دادیم.
خانمم الان از رفتارش پشیمونه , خیلی رفتارش خوب شده, خیلی اروم و با ادب شده اما من بهش هیچ علاقه ای ندارم, یعنی نه تنها علاقه ندارم بلکه متنفرم ازش.. بهترین لحظاتم وقیه که نیستش. تمام تلاشم رو میکنم پیشش نباشم,
انقدر متنفرم ازش که حد نداره, حس میکنم انتخابم غلط بوده, تمام تلاشمو کردم به خوبیاش فکر کنم اما فایده نداشته.. حتی علی رغم رابطه باهاش ارضا میشم و نمیشم.. حس میکنم اصلا زن ندارم.. فکر اینکه باهاش برم زیر یه سقف نابودم میکنه.. آدم کینه ای نیستم که بخاطر رفتارش کینه کرده باشم..
روزی هزاربار خودمو سرزنش میکنم که چرا این انتخاب رو کردی, روزی صدباراز خدا مرگ میخوام.. همه اینا یکطرف..از طرفی توانایی ندارم بهش محبت کنم, توقعاتش حقه ها, مثلا میگه چرا نگام نمیکنی, چرا نوازشم نمیکنی, چرا ازم فراری هستی, چرا یه زنگ بهم نمیزنی.. اون حق میگه الانم خوب شده اما ذره ای بهش علاقه ندارم, اولا فیلم بازی میکردم براش که ابراز علاقه کنم اما دیگه نمیتونم..
نمیدونم چکار کنم, از طرفی مهریه, از طرفی فکر میکنم مقصرم, از طرفی دیگه دختر نیست، از طرفی میترسم آهش دامنمو بگیره...
از طرفی همه مقابل من هستن حتی خانواده خودم.

تو رو خدا کمکم کنید, هر کار بگید کردم بهش علاقه مند بشم نشد, از صداش, نفساش, حرفاش از هر چیزش بگید بدم میاد.میترسم از سر دلسوزی ادامه بدم و آخرش با یه بچه وضع بدتر بشه.
این قضیه بازی دو سر باخته برام..
اینم بگم حسم طوریه که انگار مجردم, یعنی هیچ کدوم از نیازام ارضا نشده , اونم میگه خواسته هاتو بگو اما من متنفرم ازش

با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید :Gol:

چشم و همچشمی

امان از چشم و همچشمي



چشم و همچشمي‌ زندگي‌هاي فراواني را ويران كرده است. به جاي اين‌كه باعث پيشرفت و تغيير بشود، اختلاف‌ها را بيشتر مي‌كند. زندگي با چشم و همچشمي ‌زندگي روي خط‌هاي لرزان و شكننده‌اي است كه هر لحظه فرو مي‌ريزند؛ البته نگاه كردن به زندگي ديگران گاهي مي‌تواند انگيزه‌بخش باشد و حركت ايجاد كند. خيلي از آدم‌ها حركت‌هاي مهم زندگي‌شان را با احساس غبطه به مسير رو به جلوي ديگران، آغاز كرده‌اند.
اما كمتر كسي پيدا مي‌شود كه فرق بين چشم و همچشمي‌ و انگيزه گرفتن را نداند.
چشم و همچشمي‌ در واقع زماني اتفاق مي‌افتد كه يك نفر نتواند بين تلاش براي پيشرفت زندگي‌اش و تقليد از ديگران فرق بگذارد و اين اتفاق زن و مرد هم ندارد. هر چند بعضي نشانه‌ها بر اين دلالت مي‌كنند كه زن‌ها بيشتر اهل چشم و همچشمي‌ مي‌باشند و حتي آماري وجود دارد كه مي‌گويد براساس تحقيقات انجام شده، 15 درصد از زن‌ها دچار چشم و همچشمي هستند كه 5 درصد اين افراد به دليل مشكلات رواني و كمبودهاي دوران كودكي و‌10 درصد نيز به دليل حسادت و رقابت منفي چشم و همچشمي مي‌كنند، اما ما در ادامه اين مطلب به شما نشان مي‌دهيم كه چشم و همچشمي ‌چطور بين همه افراد رواج دارد و چرا زن‌ها در اين زمينه مشهورتر شده‌اند.
خيلي از كارشناسان چشم و همچشمي‌ را يك بيماري رواني مي‌دانند. اين بيماري خيلي آرام و خزنده بروز مي‌كند، يعني هر چه از رقابت مثبت و دوستانه به سمت حسادت و رقابت منفي برويم، چشم و همچشمي به عنوان يك پديده رفتاري و ناهنجاري اخلاقي در رفتارمان آشكار مي‌شود و در نتيجه مشكلات و رنج‌هاي بي‌شماري ايجاد مي‌شود كه بسياري از آنان قابل درمان نيست؛ به عبارت ديگر اين بيماري نشان‌دهنده نداشتن رشد عاطفي و فكري است. آدمي‌كه چشم و همچشمي‌ مي‌كند، به معيارهاي مادي در ذهن خودش اولويت مي‌دهد. پس چشم و همچشمي نوعي نقص و نارسايي است كه مي‌تواند منجر به بيماري شود.
اما در زندگي‌هاي ما چشم و همچشمي‌از كجا شروع مي‌شود؟

عقد و طلاق یک مورد خاص

انجمن: 

با سلام و خسته نباشید:

خانمی افغانی در سن 13 سالگی به این صورت ازدواج نموده است که در منزل پدری توسط شخصی برای وی و مردی صیغه محرمیت (احتمالاً دائم) خوانده شده است و از آن پس زن و شوهر شده و دارای چند فرزند هستند، ولی این عقد به صورت رسمی هیچ جا ثبت نشده است.

اکنون در سن 28 سالگی، به مدت 5 سال است که به منظور طلاق جدا از همسر خود زندگی نموده و هیچگونه رابطه‌ای با هم نداشته اند و به مدت یکسال نیز به دنبال مراحل طلاق رسمی در داخل ایران است.

با توجه به موارد بالا آیا این شخص می‌تواند به عقد دائم یا موقت کسی درآید؟

ضمناً مرجع تقلید بنده آیت الله سیستانی می‌باشد و ایشان سوالات شرعی خود را از خدام حرم مطهر می‌پرسند و نظر ایشان در این مورد مثبت بوده است

لطفاً راهنمایی بفرمائید. با تشکر

قبل از طلاق به این توصیه ها توجه کنید

اگر برای جدایی از همسرتان، تشکیل پرونده داده اید، باید مواظب باشید که طوری برخورد کنید که وضعیت آشفته خود را از آنچه که هست بدتر نکنید. شاید فرصتی پیش بیاید که خود شما بتوانید از تقاضای طلاق صرف نظر کنید. در این میان، چیزهایی که ممکن است در نظر شما بی اهمیت جلوه کند، ارزش زیادی پیدا می کند و حتی ممکن است در زندگی مشترک شما سرنوشت ساز واقع شود.به عنوان مثال:
- ممکن است شما که قصد جدایی از همسرتان را دارید ، برای این که همسر خود را مقصر نشان دهید و دلسوزی و حمایت دوستان و فامیل را به خود جلب کنید، در مورد همسر خود نزد آنان بدگویی کنید. ممکن است در این میان عده ای فرصت طلب و دشمنِ دوست نما بخواهند از این فرصت استفاده کنند و بدی های همسر شما را از آنچه که هست بزرگتر جلوه دهند که این باعث می شود شما بیشتراز همسر خود بیزار شوید و فرار کنید.

اگر احساس کردید که همسرتان پشیمان شده او را مجبور نکنید که در مقابل آشنایان و دوستان اعتراف کند که اشتباه کرده چون ممکن است از فکر زندگی مجدد با شما منصرف شود و از روی لجبازی برای طلاق پافشاری کند.
- ممکن است شما به خاطر وضعیت ناراحت کننده ای که به خاطر درخواست طلاق برای تان ایجاد شده ، خیلی پریشان و ناراحت شوید. این وضعیت ممکن است شما را نسبت به کارهای ضروری و شخصی روزمره بی تفاوت و بی علاقه کند. مثلاً ممکن است میل به غذا خوردن را از دست بدهید و آنقدر گرسنگی را تحمل کنید که دچار ضعف شوید و چون عقل سالم در بدن سالم است وقتی ضعف و گرسنگی غلبه کرد، دیگر فکرتان درست کار نمی کند و در نتیجه نمی توانید برای جدایی خود از همسرتان ، تصمیم درست و خردمندانه ای بگیرند.
- بعضی از زوجین – شاید شما هم جزو این دسته باشید - برای رهایی از استرس و ناراحتی به خاطر طلاق ، بدون تجویز پزشک از داروهای خواب آور و مسکن استفاده می کنند که این داروها مسلماً اثر سوء ، بر جسم و اعصاب آنها خواهند داشت.

- حتی ممکن است برخی از شما به جای صحبت با افراد متخصص و آگاه و دلسوز در مورد جدایی از همسر ، ارتباط خود را با دوستان و آشنایان کاهش دهید یا حتی قطع کنید.استرس زا قرار می گیرد ، رفت و آمد با کسانی که دوستشان دارد و یا قابل اعتماد هستند ، می تواند باعث احساس امنیت و آرامش شما شود. این انزوا و گوشه گیری به جای این که به شما احساس آرامش بدهد، بیشتر شما را آشفته و مضطرب خواهد کرد. چون وقتی انسان در شرایط دشوار و
- معمولاً زن و شوهری که قصد جدایی از یکدیگر را دارند بارها و به طور مکرر با یکدیگر جر و بحث کرده اند و یا بارها دعوا کرده و با یکدیگر قهر کرده اند و چون بعد از هر دعوا یا قهر و آشتی نتوانسته اند یک راه حل مناسب برای مشکل خودشان پیدا کنند، فکر می کنند که زندگی مشترک غیرممکن و بی فایده است. در صورتی که چنین افرادی باید همیشه به یاد داشته باشند که همه دعواها و قهرها لزوماً منجر به طلاق نمی شود. چه بسا ممکن است که اگر با یک فرد با تجربه و متخصص در این مورد صحبت کنید، مشکلات شما رفع شود و از درخواست طلاق پشیمان شوید.
- پای فرزندان بیگناه خود را به معرکه نکشید و آنها را مجبور نکنید که از شما دفاع کنند و به اصطلاح ، گروه بندی نکنید.
- اگر احساس کردید که همسرتان پشیمان شده او را مجبور نکنید که در مقابل آشنایان و دوستان اعتراف کند که اشتباه کرده چون ممکن است از فکر زندگی مجدد با شما منصرف شود و از روی لجبازی برای طلاق پافشاری کند.

منبع : زن روز

طلاق , علل و انگیزه های آن



تعريف طلاق
طلاق در لغت به معني گشودن گره و رها كردن است.در فقه اسلامي در تعريف طلاق گفته اند طلاق عبارت است از زائل كردن قيد ازدواج با لفظ مخصوص.
در واقع طلاق مهمترين عامل از هم گسيختگي ساختار بنيادي ترين بخش جامعه، يعني خانواده است. طلاق پديده اي است قراردادي که به زن و مرد امکان مي دهد تا تحت شرايطي پيوند زناشويي خود را گسيخته و از يکديگر جدا شوند.

ابعاد طلاق
«پل بوهانون» معتقد است که طلاق مسأله غامضي است که همزمان شش بعد را در نظر مي گيرد. وي اين شش بعد را «شش وضعيت طلاق» مي نامند که عبارتند از :
1- طلاق عاطفي: زن و شوهر عواطف خود را از يکديگر دريغ مي دارند و روي از هم بر مي تابند، زير اعتمادشان به يکديگر و جذابيتشان براي هم به پايان رسيده است.
2- طلاق اقتصادي: وقتي خانواده اي از هم مي پاشد، تصفيه اقتصادي يعني تقسيم اموال و دارايي آنها در دو سهم ضرورت پيدا مي کند.
3- طلاق قانوني: در دادگاه پايان رسمي ازدواج و همراه آن شرايط اجازه ازدواج مجدد براي طرفين اعلام مي گردد.
4- طلاق توافق والدين: تصميماتي که درباره حضانت فرزند، ديدار بعدي آنان، مسئوليتهاي هر يک از والدين از نظر مالي و تربيت کودکان و … اتخاذ مي گردد.
5- طلاق اجتماعي: تغييراتي است که در رابطه با دوستان و آشنايان اتفاق مي افتد. بدين معنا که چون از وقوع طلاق اطلاع پيدا مي کنند، هر يک به گونه اي واکنش نشان مي دهند.
6- طلاق رواني: وقتي ازدواجي گسسته شد، احساس همدلي از بين مي رود و مفهوم «خود» تغيير مي کند. در اينجا طرفين بايد درک کنند که ديگر هيچ کدام از آنها يک پيوند را تشکيل نمي دهند؛ زير هر يک خود را تنها مي بيند و اين تنهايي براي هر يک از آنان يک «ضربه» است.

علل و انگيزه هاي طلاق
امروزه ديگر نگرش هاي منفي نسبت به طلاق در کشورهاي مختلف دنيا کاهش يافته است و شايد به جرات مي توان گفت که مهمترين عاملي افزايش ميزان طلاق در کشورهاي مختلف دنيا، پذيرش اجتماعي روز افزون وقوع آن است.
شرايط نامساعد ازدواج و تشکيل زندگي مشترک بر اساس موارد غيرمعقول و غيرمنطقي از آغاز «طلاق» را در بطن خود دارد، به نحوي که وقوع آن را از همان ابتدا قابل پيش بيني است و حتي اگر به عللي زندگي زناشويي تداوم يابد و به انحلال خانواده منجر نشود، مصداق اصطلاح «سوختن و ساختن» را در بردارد؛ زير معيارهاي همسرگزيني و شرايط تحقق ازدواج در اکثر موارد عقلايي نبوده و انتخاب همسر مبتني بر تحميل پدر و مادر، مصلحت انديشي، شناختهاي ابتدايي، نه عميق و کافي و علايق آني و زودگذر بوده است.
چه عواملي طلاق را دامن مي زنند و يا به احتمال وقوع آن کمک مي نمايند؟
اگر بخواهيم عوامل ايجاد طلاق و علل افزايش آن را برشماريم، مي توان به طور خلاصه به موارد زير، اشاره کرد:
1- كاهش قباحت طلاق در بين افكار عمومي
2- ازدواج در سنين پايين بويژه در مناطق شهري
3- کوتاه بودن مدت آشنايي قبل از ازدواج و يا بالعکس (دوران طولاني عقد)
4- زندگي در خانواده هايي که در آنها، والدين ازدواج موفقي نداشته اند.
5- عدم تاييد ازدواج توسط خانواده، خويشاوندان و دوستان.
6- عدم شباهت محلي و فرهنگي در سوابق زندگي زوجها.
7- داشتن مذهب متفاوت.
8- داشتن عقايد و ديدگاهاي متفاوت مذهبي، اجتماعي و سياسي.
9- عدم تفاهم زن و شوهر نسبت به ايفاي نقشها و وظايف خود و عدم توافق اخلاقي و ناسازگاريهاي جنسي.
10- ظاهر شدن تدريجي مشکلات مالي که ممکن است قسمتي از آن از هزينه هاي جشن و مراسم ازدواج ناشي شود، طبعاً قسمت ديگر فشارهاي مالي به افزايش هزينه هاي زندگي پس از ازدواج، مخصوصاً با تولد فرزند يا فرزندان، ارتباط دارد.
11- عدم علاقه و احتمالاً کراهت طرفين از همديگر، مثل ازدواج هاي فاميلي، مصلحتي و تحميلي که به تدريج ظاهر مي شود.
12- رواج دوستيهاي به اصطلاح خياباني (عدم شناخت كافي از جنس مخالف. زيرا دوستيها سطحي است و دو طرف خيلي از مسائل را با هم مطرح نمي كنند.)
13- تشريفات ازدواج ، سنت هاي افراطي و تفريطي.
14- فقدان سيستم هاي حمايت اجتماعي مثل وجود اعضاء خانواده آگاه.
15- نبود سيستم مشاوره مناسب (فقدان افراد متخصص در رشته مشاوره خانواده). فقدان دوستان آگاه و دلسوز.
16- بيماري رواني شديد يكي از زوجين مثل وسواس، سوء ظن.
17.برطرف نشدن نياز جنسي زوجين(كه ممكن است باعث اعتياد، روابط جنسي خارج از سيستم خانواده ، مشكلات جسمي و رواني زوجين و در نهايت منجر به طلاق شود)
18- دخالت ديگران بويژه خانواده ها که هر چند معمولاً نوعي مصلحت انديشي است، اما معمولاً برچسبهاي «مادرزن»، «مادرشوهر»، «پدرزن»، «پدرشوهر» و مانند آن، اين راهنماييها را به لباس مبدل نشان مي دهد و مايه رنجش زن و شوهرهاي جوان مي شود که گاه طلاق از پيامدهاي آن است.
19- سوءظن، عدم تمکين، عدم پاي بندي به مذهب، اعتياد، زياده طلبي و فزون خواهي، انتخاب نادرست اوليه، کمي سن ازدواج، ناآگاهي و بيسوادي، تفاوت فرهنگي، ازدواج مجدد، بيکاري، نداشتن مسکن، اعتياد
وجود همسر جديد، خشونت و بد رفتاري مردان، دخالت هاي ديگران و اختلاف در تعيين محل زندگي نيز ممکن است در افزايش ميزان طلاق موثر باشد.
20- عوامل ديگري از جمله : فحشاء و روابط جنسي خارج از سيستم خانواده، بي خانماني و فقر، عدم شناخت كافي از همديگر در قبل از ازدوج، نبود آموزش هاي مناسب قبل از ازدواج، عدم مشورت با والدين و استفاده نكردن از تجارب آنها، بالا رفتن سطح توقعات افراد، عدم درك تفاوت هاي همديگر توسط زوجين، عدم وجود بلوغ فكري، نبود روحيه از خود گذشتگي و ايثار در بين زوجين مطلقه، احساس رقابت با همديگر تا رفاقت در بين زوجين مطلقه، ضعف اعتقادات مذهبي (خشونت عليه زنان، عدم صبر و تحمل) ، عدم تلاش براي اصلاح امور، عدم درك متقابل، ترک زوج يا زوجه از منزل، عقيم بودن مرد و نازايي زن، مرد سالاري، ناهمگوني فرهنگي و اقتصادي، عوامل اقتصادي مانند مد گرايي و اسراف زن، نبودن فرهنگ مذاکره و گفتگو، اختلاف سني زياد و ازدواج با صاحبان مشاغل پر اهميت و … مي تواند به افزايش احتمال وقوع طلاق کمک کند.

چرا آمار طلاق در كشورمان زياد شده است؟

عوامل طلاق در كشور
ارائة هر گونه راه حلي براي پيش‏گيري و مقابله با مسئله طلاق، نيازمند بررسي ريشه‏اي و دقيق عوامل جامعه‏شناختي آن است كه به اختصار به بيان مهم‏ترين آنها مي‏پردازيم:

پس زماني كه مشكلات و معضلات اقتصادي، بيشتر خانواده‏ها را در فشار قرار داده باشد و از طرف ديگر، ارزش‏هاي اسلامي و تعهّدات اخلاقي ـ از قبيل ايمان، توكل، قناعت، صبر و احساس مسئوليت نسبت به اعضاي خانواده ـ نيز در اثر تغيير ارزش‏هاي حاكم بر جامعه و تهاجم فرهنگي دگرگون شده باشد، جامعه با سست شدن اركان خانواده و بروز طلاق مواجه مي‏شود.
تحقّق كامل عدالت اجتماعي و حلّ نيازهاي اساسي جامعه از نظر اقتصادي، حقوقي، فرهنگي، اجتماعي و بالاخره ايجاد و گسترش مراكز مشاوره براي حل مشكلات و اختلافات خانوادگي و برخي اقدامات ديگر در مجتمع‏هاي قضايي خانواده، براي پيش‏گيري از جدايي خانواده‏ها قابل توجه است. اميد مي‏رود با حل عوامل طلاق ـ كه در منابع اسلامي به عنوان مبغوض‏ترين حلال خداوند نام برده شده و آثار و پيامدهاي منفي بسيار زيادي بر جامعه دارد ـ به هيچ وجه شاهد چنين معضلي در جامعه اسلامي نباشيم. 1. طبق آمار موجود در مجتمع‏هاي قضايي خانواده، يكي از مهم‏ترين عوامل طلاق در كشور، ناشي از معضل شوم اعتياد و عواقب ناشي از آن ـ از قبيل بي‏كاري، فقر، اختلافات خانوادگي و... ـ است. 3. تغيير ارزش‏هاي حاكم بر جامعه از سال 1368 به بعد پس از دوران دفاع مقدس و آغاز دوران بازسازي كشور، مدلي براي توسعه اقتصادي و اجتماعي در پيش گرفته شد كه موجب بروز تضادهاي ارزشي و ناهنجاري‏هاي متعدد گرديد و اين توسعه، نتايجي از قبيل تغيير ارزش‏هاي اجتماعي را در پي‏داشت: از سنّت به سوي مدرن، از ساده‏زيستي به تجمّل، از كمك و ياري و ايثار و گذشت براي جامعه و حتي خانواده به سودجويي فردي، از ارزش قناعت به ارزش ثروت، از انسجام به فردگرايي و از ارزش دين و خدا به ارزش پول و دنيا. يكي از عواقب شوم تغيير ارزش‏ها، سست شدن بنياد و كانون خانواده و گسترش طلاق است. 4. هجوم شوم فرهنگي افسار گسيخته و سراپا مبتذل و بي بندوباري غرب، تمامي اركان جامعه از جمله خانواده را مورد تهديد قرار داده است. فرهنگ غرب ـ كه ريشه در فردگرايي و اصالت لذت و... دارد ـ انحطاط اخلاق و فروپاشي كانون خانواده را براي ساير جوامع نيز به ارمغان آورده است. 2. معضلات اقتصادي و اجتماعي از قبيل بي‏كاري و عدم اشتغال، سطح پايين درآمدها، مشكل مسكن و امكانات رفاهي و... از عوامل مهمي است كه زمينه‏هاي طلاق و جدايي را فراهم مي‏آورد.