شتر

تفسیر «فصل لربک و انحر»

در جایی شنیدم که لربک در سوره کوثر را اینچنین معنا می کرد:

« درود بفرست بر رب خودت که همانا فاطمه است »

تفسیر می کرد از رب به فاطمه و می فرمود فاطمه رب ابیها
امکان اینکه این تفسیر را با استفاده از تفسیر انفسی مطرح کنیم وجود دارد؟
با تشکر از کارشناس محترم در پاسخگویی دقیق
ممنون

تعیین دیه بر اساس شتر

بسم الله الرحمان الرحیم
باسلام وعرض ادب
درخصوص تعیین دیه دراسلام درکتاب های مختلفی ازجمله مبانی تکمله المنهاج مرحوم خویی درابتدای کتاب بحث شده ونتیجه این شده که باتوجه به برسی احادیث ونظر اکثریت فقها تعیین دیه دراسلام براساس شتر است ودرگزر زمان برای راحت ترشدنش ورواج پول شهرنشینان پول میدادند و گوسفند داران گوسفند و..اما مبنای همه اینها ۱۰۰شتر بود یعنی قیمت ۱۰۰شتر رابراورد سپس پول یا به تناسبش گوسفند وحله و..میدادند انچه واضحه این حکم که ظاهرا اجماع هم بران وجود دارد جامعه رافلج کرده وموجب عسروحرج شده چراکه برای ثبات بازار شتر سالانه میلیون ها تومن ازبودجه کشور صرف واردات شتر میشه گزشته ازین دربرخی کشور ها شتر نیس یابسیار کمه که قیمتش درنتیجه بسیار زیاد حال سوال اینجاست درهمان کتاب درروایت حکم بن عتیبه ازامام صادق ع سوال شد وایشان فرمودند حرفی بااین مفهوم که که دیه براساس شتر درمیان بادیه نشینان بود بعد اسلام وظهور پول امام علی ع دیات را براساس پول کرد انچه ازین حدیث برمیاید مسله اصل و فرع هست کع پول رااصل قرار داده وشتر رافرع سوال اینه ایابابررسی مجموع این احادیث وقاعده های فقهی و..میشه گفت که میتوان اصل ومبنای دیه راپول کرد که درهرزمان مقدارش توسط حاکم مشخص شود یاباید پذیرفت که مبنای پول هم باید ۱۰۰شتر باشد
یاحق

زکات دادن یا ندادن ؛ کدام یک اجر و ثواب بیشتری دارد؟

انجمن: 

با سلام و احترام

وجوب زکات که قطعی است و بحثی نیست ....
موارد پنج گانه ی زکات که مورد نظر ما است (فعلا با بقیه کار نداریم ) :
گوسفند و گوساله و شتر
طلا و نقره
زکات بستن به اموال چه نتایجی دارد ؟
انسان ها در فعالیت های اقتصادی دو راه دارند :

راهی را انتخاب کنند که اموالشان اصلا مشمول زکات و مصداق کنز مال نشود

راهی را انتخاب کنند که مشمول زکات شده و با پرداخت زکات، از کنز شدن مال جلوگیری کنند.

عموما راهی را انتخاب می کنیم که در عین داشتن فعالیت اقتصادی، مشمول زکات نشویم.

آیا کسانی که اموالشان را وارد چرخه اقتصادی می کنند و طوری عمل می کنند که مشمول زکات نشود، دارای اجر و ثواب هستند ؟

یک مسلمان به دنبال ثواب و اجر و کسب رضایت خدا است و دو راه دارد :

اموالش را قبل از یکسال وارد جریان اقتصاد کند و مشمول زکات نشود.
یا
اموالش را بیش از یکسال نگه دارد و زکاتش را بدهد.

کدام یک اولا و بالذات مقصود خدا بوده است ؟
اگر راه دوم ثواب و اجر و رضایت بیشتری را به همراه داشته باشد یک مسلمان اموالش را نگه خواهد داشت تا مشمول زکات شود.
اگر راه اول دارای اجر و قرب بیشتر باشد آن را انتخاب اول خودش قرار می دهد.
و اگر این دو راه بالسویه باشد، یعنی به یک انداره داری اجر و ثواب و قرب هستند.

الان تصور کنید شخصی می خواهد برای سال آینده تصمیم بگیرد

کدام راه را انتخاب کند بهتر بوده و اجر و ثواب و رضایت بیشتری را به همراه دارد ؟
از یک جهت که نگاه کنیم هر چه ثواب است مال زکات دهنده است و بهتر است مالمان را نگه داریم...
اما از جهت دیگری که نگاه کنیم می بینیم اصلا زکات را برای این گذاشته اند که مالت را نگه نداری پس اگر مالت را نگه نداری اجر بیشتری داری ؟
بالاخره زکات دادن بهتر است یا زکات ندادن ؟
( اقیموا الصلوة و اتو الزکاة )

چند مثال می زنم

مثال اول
طلا و نقره وقتی مشمول زکات می شوند که دارای شرایطی باشند
یک شرط این است که سکه ی رایج باشند.
یک شرط دیگر این است که به مدت یکسال در مالکیت ما باشند.
نتیجه ی اول
اگر سکه های طلا و نقره را دائما و قبل از یک سال در فعالیت های اقتصادی قرار دهیم مشمول زکات نمی شوند.
آیا کسی که اموالش را به چرخش در می آورد و مشمول زکات نمی شود اجر و ثواب و قرب بیشتری دارد ؟ یا کسی که اموالش را نگه می دارد تا مشمول زکات شود ؟
نکته :
وقتی می گوییم سکه ها معامله شوند و به چرخه اقتصادی بروند مقصودمان طریقه ی حلالش است. چون عده ای بوده اند و هستند که برای فرار از زکات و افزایش سرمایه و پول، به ربا دادن و ربا گرفتن مشغول می شوند. این جا به ظاهر پول معامله شده اما در واقع ضد زکات است. زکات موجب رشد اموال می شود و ربا موجب کسر اموال می گردد. ( کشور ما هم که پر است از ربا خواری سیستمی و غیر سیستمی )
نتیجه دوم
اگر پول رایج را اسکناس قرار بدهیم و از طلا و نقره فاصله بگیریم مشمول زکات نمی شویم.
آیا کسی که از سکه طلا و نقره استفاده نمی کند ( مثلا اسکناس ) و مشمول زکات نمی شود اجر و ثواب و قرب بیشتری دارد ؟ یا کسی که از سکه طلا و نقره استفاده می کند و مشمول زکات میشود ؟
نکته :
عده ای می گویند زکات به پول بسته میشود و طلا و نقره بودن ملاک نیست. ظاهرا اهل سنت به این مطلب عمل می کنند و برخی فقهای شیعه نیز این مطلب را قبول دارند.
مثال دوم
گوسفند باید یکسال در مالکیت شخص باشد تا مشمول زکات گردد. پروار گوسفند تقریبا سه ماه است و با احتساب سن اولیه چهار ماه، تقریبا هفت تا نهایتا ده ماه طول می کشد پس میتوان هزاران گوسفند را از علوفه صحرا پرورش داد بدون اینکه مشمول زکات شد. یا اصلا می توان گوسفند سن بالاتری را تنها برای پروار خریداری کرد و بعد از سه ماه به فروش رساند بدون اینکه مشمول زکات شویم.
گوساله و شتر نیز به همین شکل.
کدام راه اجر و قرب بیشتری دارد ؟ راه زکات دادن یا راه زکات ندادن ؟
مثال سوم
گوسفندی که از علوفه ی خریداری شده یا علوفه ی زمینی که در ملکیت مالک است پرورش یابد مشمول زکات نیست.
آیا کسی که از علوفه ی صحر استفاده می کند و زکات می دهد اجر و ثواب بیشتری دارد یا کسی که از علوفه ی خودش استفاده می کند و زکات نمی دهد ؟

ماجرای شتر صالح (ع)

حضرت صالح ـ علیه السلام ـ هم چنان به دعوت خود ادامه می‎داد، ولی روز به روز بر كارشكنی قوم می‎افزود،
صالح ـ علیه السلام ـ كه در شانزده سالگی به پیامبری رسیده بود و قوم را به سوی یكتا پرستی دعوت می‎كرد، حدود صد سال در میان آن قوم ماند و هم چنان به راهنمایی آنها پرداخت، ولی ـ جز اندكی ـ نه تنها به او ایمان نیاوردند، بلكه با انواع آزارها، روی در روی او قرار گرفتند.

تا این كه: حضرت صالح ـ علیه السلام ـ آخرین اقدام خود را برای نجات آنها نمود و به آنها چنین پیشنهاد كرد:

«من در شانزده سالگی به سوی شما فرستاده شدم، ‌اكنون 120 سال از عمرم گذشته است،‌پس از آن همه تلاش، اینك (برای اتمام حجّت) پیشنهادی به شما دارم،

و آن این كه: اگر بخواهید من از خدایان شما (بتهای شما) تقاضایی می‎كنم، ‌اگر خواسته مرا بر آوردند، از میان شما می‎روم (و دیگر كاری به شما ندارم) و شما نیز تقاضائی از خدای من بكنید،
تا خدای من به تقاضای شما جواب دهد،‌ در این مدّت طولانی هم من از دست شما به ستوه آمده‎ام و هم شما از من به ستوه آمده‎اید (اكنون با این پیشنهاد كار را یكسره و یك طرفه كنیم).

قوم ثمود: پیشنهاد شما، منصفانه است.
بنابراین شد كه نخست، حضرت صالح ـ علیه السلام ـ از بتهای آنها تقاضا كند، روز و ساعت تعیین شده فرا رسید،‌بت پرستان به بیرون شهر كنار بتها رفتند، و خوراكیها و نوشیدنیهای خود را به عنوان تبرّك كنار بتها نهادند، و سپس آن خوراكیها را خوردند و نوشیدند،
سپس از درگاه بتها به دعا و التماس و راز و نیاز پرداختند، حضرت صالح ـ علیه السلام ـ در آن جا حاضر شده بود، آن گاه آنها به صالح ـ علیه السلام ـ گفتند:
«آن چه تقاضا داری از بتها بخواه»
صالح ـ علیه السلام ـ اشاره به بت بزرگ كرد و به حاضران گفت: «نام این بت چیست؟!»
گفتند: فلان!
صالح به آن بت بزرگ خطاب كرد و گفت: تقاضای مرا برآور، ولی بت جوابی نداد. صالح به قوم گفت: پس چرا این بت جواب مرا نمی‎دهد؟

گفتند:
از بتِ دیگر، تقاضایت را بخواه.

صالح، متوجّه بت دیگر شد، و تقاضای خود را درخواست كرد،‌ولی جوابی نشنید.

قوم ثمود به بتها رو كردند و گفتند: «چرا جواب صالح ـ علیه السلام ـ را نمی‎دهید؟»
سپس (قوم ثمود به عقیده خودشان برای جلب عواطف بتها) برهنه شدند و در میان خاك زمین در برابر بتها غلطیدند، و خاك را بر سرشان می‎ریختند،
و به بتهای خود گفتند: «اگر امروز به تقاضای صالح جواب ندهید، همه ما رسوا و مفتضح می‎شویم»،
آن گاه صالح را خواستند و گفتند: اكنون تقاضای خود را از بتها بخواه، صالح تقاضای خود را از آنها خواست، ولی جوابی نشنید.

صالح به قوم فرمود: ساعات اول روز، گذشت و خدایان شما، به تقاضای من جواب ندادند، اكنون نوبت شما است كه تقاضای خود را از من بخواهید، تا از درگاه خداوند بخواهم و همین ساعت، تقاضای شما را بر آورد.

هفتاد نفر از بزرگان قوم ثمود،‌سخن صالح ـ علیه السلام ـ را پذیرفتند، و گفتند:
«ای صالح! ما تقاضای خود را به تو می‎گوییم،‌اگر پروردگار تو تقاضای ما را برآورد، تو را به پیامبری می‎پذیریم و از تو پیروی می‎كنیم، و با همه مردم شهر با تو تبعیت می‎نماییم».
ادامه دارد...