سیره شهدا

شهیدی که پس از شهادت، 3 بار به دیدن مادر آمد

با نام خدا

معصومه اسلامی خواه خواهر شهید در کتاب «لحظه های آسمانی»(دفتر اول) می گوید: مادرم که از شهادت فرزندش سید مهدی، خیلی اظهار دلتنگی و بی تابی می کرد، یک روز برایم تعریف کرد، یک شب که خیلی از فقدان و هجران پسرم ناراحت بودم،
با ناراحتی و غم زیادی که در دلم بود، به خواب رفتم.

در خواب سید مهدی را دیدم و با او از رفتنش گلایه کرده و گفتم، تو از پیش من رفتی و دیگر یادی از من نمی کنی.
مهدی در جوابم گفت: مادر من می توانم به تو سرکشی کنم ولی در انظار مردم نمی شود.
بعد گفت: تو ناراحت نباش، چند روز دیگر به سراغت می آیم، مادرم می گفت: وقتی از خواب بیدار شدم، به فکر فرو رفتم که چه حادثه ای اتفاق خواهد افتاد.
یک روز بعدازظهر که در منزل تنها و روی پله های جلوی اتاق نشسته بودم، ناگهان چشمم به حیاط منزل افتاد، با کمال تعجب دیدم،
سیدمهدی در حالیکه لباس روحانی بر تن دارد و تسبیحی در دستش می چرخاند، با خود چیزی را زمزمه می کند و به سمت من می آید.

جلو آمد و با من صحبت کرد.
به او گفتم: چرا دیر آمدی؟ گفت، حالا که آمده ام و پیش تو هستم.
از شوق به گریه افتادم، با او حرف زدم و درد و دل کردم.
از خود بیخود شدم، وقتی متوجه وضعیت خود شدم، دیدم مهدی نیست، انگار غیب شده بود.

مادرم می گفت، بار دیگر که سیدمهدی را دیدم، در حال خواندن نماز مغرب و عشا بودم، ناگهان احساس کردم، او وارد اتاق شد و جلوی من به نماز ایستاد.
نمازم را مدتی طول دادم که بیشتر او را ببینم، او هم نمازش را طول داد، بعد فکر کردم، نمازم را سریع تر بخوانم تا پس از نماز او را بهتر ببینم.
تا به سجده رفتم، چادرم جلوی صورتم افتاد، بعد از سجده سرم را از روی مهر بلند کردم، دیدم هیچکس جلوی من نیست.
من خودم از مادرم شنیدم که می گفت، سه بار مهدی را مانند زمان حیاتش در منزل دیده و هر بار که او را دیده، اصلا متوجه نبوده که او شهید شده، تازه وقتی مهدی از پیش او می رفت، متوجه این جریان می شد.(ایرنا)

جام جم انلاین

✿✿✿ گلبرگ شقایق ✿✿✿ حیاء و عفاف در سیره شهدا

بسم الله الرحمن الرحیم

حجاب از دیدگاه اهالی جنت




«و تو ای خواهر دینی ام: چادر سیاهی که تو را احاطه کرده است ازخون سرخ من کوبنده تر است.» (
شهید عبدالله محمودی)


«خواهرم: محجوب باش و باتقوا، که شمایید که دشمن را با چادرسیاهتان و تقوایتان می کشید.» «حجاب تو سنگر تو است، تو از داخل حجاب دشمن را می بینی و دشمن تو را نمی بیند.»(سردار شهید رحیم آنجفی)


«حفظ حجاب هم چون جهاد در راه خداست.» (شهید محمد کریم غفرانی)


«خواهرم: از بی حجابی است اگر عمر گل کم است نهفته باش و همیشه گل باش.» (شهید حمید رضا نظام)


«از تمامی خواهرانم می خواهم که حجاب این لباس رزم را حافظ باشند.» (شهید سید محمد تقی میرغفوریان )


«خواهرم: هم چون زینب باش و در سنگر حجابت به اسلام خدمت کن.»(طلبه شهید محمد جواد نوبختی )


«یک دختر نجیب باید باحجاب باشد.» (شهید صادق مهدی پور)


«خواهرم: حجاب تو مشت محکمی بر دهان منافقین و دشمنان اسلام می زند.»(شهید بهرام یادگاری)


«تو ای خواهرم... حجاب تو کوبنده تر از خون سرخ من است.»(شهیدابوالفضل سنگ تراشان)


«به پهلوی شکسته فاطمه زهرا(س) قسمتان می دهم که، حجاب را حجاب را، حجاب را، رعایت کنید.» (شهید حمید رستمی)


«خواهر مسلمان: حجاب شما موجب حفظ نگاه برادران خواهد شد. برادرمسلمان: بی اعتنایی شما و حفظ نگاه شما موجب حجاب خواهران خواهدشد.» (شهید علی اصغر پور فرح آبادی)


«شما خواهرانم و مادرانم: حجاب شما جامعه را از فساد به سوی معنویت و صفا می کشاند.» (شهید علی رضائیان)


«از خواهران گرامی خواهشمندم که حجاب خود را حفظ کنند، زیرا که حجاب خون بهای شهیدان است.» (شهید علی روحی نجفی)


«مادرم... من با حجاب و عزت نفس و فداکاری شما رشد پیدا کردم.»(شهید غلامرضا عسگری)


«ای خواهرم: قبل از هر چیز استعمار از سیاهی چادر تو می ترسد تاسرخی خون من.» (شهید محمد حسن جعفرزاده)


«خواهرم: زینب گونه حجابت را که کوبنده تر از خون من است حفظ کن.»(شهید محمد علی فرزانه)


« خواهران ما در حالی که چادر خود را محکم برگرفته اند و خود راهم چون فاطمه و زینب حفظ می کنند... هدف دار در جامعه حاضرشده اند.» (رییس جمهور شهید محمد علی رجایی)



تفحص سیره شهداء(خاطرات زیبای شهدا)✿✾✾✿

:Gol:آیا درس گرفتن از زندگی شهداء حداقل وظیفه ما نیست؟:Gol:

پس از آنها بگوئید تا بدانیم وعمل کنیم...

**********هر که دارد هوس کرب وبلا بسم الله*******
**********هرکه دارد به سرش شور نواء بسم الله*****