سیره رسول الله

رفتار اخلاقي پيامبر خدا (ص) با غير مسلمانان

تحقيقا مي توان چنين گفت كه براي همه زمانها در هر امري ، بهترين نمونه والگو، شخصيت رسول گرامي اسلام صلي الله عليه وآله است ، يكي از آن امور ، رفتار آن گرامي با مردم وخصوصا با غيرمسلمانان است . دراين نوشته ابتدا به گوشه اي از رفتار ومعاشرت رسول خدا با مردم غير مسلمان وسپس به بعضي از رفتار ومعاشرت با اقليت مسلمان از منظر حضرت علي عليه السلام مي پردازيم :

پيامبر(ص) پيام آور رحمت و محبت
خداي تعالي، رسول گرامي اسلام را رحمتي فراگير و عام معرفي كرد، كه رحمت او شامل همه انسان ها؛ اعم از مسلمان و غير مسلمان مي شود: وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاّ رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ.(5) «ما تو را جز رحمتي براي جهانيان نفرستاديم.» آري، پيامبر رحمتي است براي همه و آن حضرت در حفظ منافع و تأمين سعادت اين جهاني و آن جهاني همگان حريص است. خداوند رحمان، در بيان شدت شفقت و مهرباني آن بزرگوار خطاب به تمام بشر فرموده است: لَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ أَلاّ يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ.(6) «گويي مي خواهي جان خود را از شدت اندوه از دست بدهي، به خاطر اين كه آن ها ايمان نمي آورند.» در اين جا مي بينيم كه تأسف، دلسوزي و غمخواري پيامبر خدا(ص) نسبت به كفار و منكران حق و علاقه مندي آن حضرت به سعادت و نجات بندگان، تا چه حد كار را بر وي تنگ كرده است كه خداي تعالي او را تسليت داده و از وي دلجويي كرده است تا مبادا از شدّت اندوه و اهتمام به حال آن ها، قالب تهي كند؛ زيرا آن حضرت همه آدميان را، بدون استثنا، هم چون فرزندان دلبند و پاره تن خود مي دانست و خير و هدايت همه شان را مي خواست و چون مي ديد كه به راه گمراهي و هلاكت مي روند، سخت اندوهگين مي شد، همان گونه كه پدري مهربان از هلاكت وتباهي فرزندانش دچار اندوه مي شود. و پيامبر(ص)، خود را مظهر تام رحمت و محبت الهي شناسانده، مي فرمايد: «إِنَّما بُعِثْتُ رَحمة»؛(7) «همانا من، رحمتي(فراگير) برانگيخته شده ام.» سيره پيامبر(ص)، سيره تربيت عملي انسان است و اين تربيت در برترين و كامل ترين جلوه اش، در رفتار ائمه هدي(ع) كه غير قابل تفكيك از سيره پيامبر(ص) مي باشد، تجلّي پيدا كرده است.
سيره عملي پيامبر(ص) در نگاهي كلي
هنوز چند سالي از آغاز رسالت نگذشته بود كه آوازه پيامبر خدا(ص) در سراسر گيتي طنين انداز شد. دعوت اسلامي، همه سرزمين عرب را فراگرفت و از آن جا به نقاط ديگر سرايت كرد. هيأت هاي مذهبي و قومي از نقاط مختلف به مدينه، پايگاه پيامبر(ص) و مسلمانان مي آمدند و آزادانه به تفحّص و گفتگو مي پرداختند و گروهي نيز آزادانه به دين اسلام مشرّف مي شدند. پيامبر(ص) در عين بيان دستورات الهي و دعوت همگان به حق، نهايت تواضع و فروتني را نسبت به آنان اعمال مي كرد. خانه اي در مدينه جهت پذيرايي از ميهمانان اختصاص داد و برخي از ميهمان ها با سفارش پيامبر(ص) در منزل بعضي از اصحاب پذيرايي مي شدند. وقتي مسيحيان به ديدنش مي آمدند، حضرت ردايش را مي گسترد و ايشان را بر آن مي نشاند. به امپراتور رم و ايران نامه مي نويسد و نام خود را بر نام آنان مقدم مي دارد و از آنان مي خواهد كه يا مسلمان شوند و يا لااقل از جلو او كنار روند تا بتواند مذهبش را ميان ملت ها تبليغ نمايد. پيامبر(ص) خواستار تحقّق شرايطي است كه ملت ها بتوانند در انتخاب مكتب و جهان بيني خاص خويش، تصميم بگيرند و در صورت روشن شدن حق، آزادانه عقيده توحيدي را بپذيرند و جز خداي يگانه را نپرستند و تسليم خواست و اراده او نشوند. لازمه اين رسالت آن است كه با قدرت هاي سلب كننده آزادي ملت ها كه مانع تحقيق و پژوهش و گرايش به آيين الهي مي شوند، مبارزه شود. پيامبر همه آدميان را، بدون استثنا، هم چون فرزندان دلبند و پاره تن خود مي دانست و خير و هدايت همه شان را مي خواست و چون مي ديد كه به راه گمراهي و هلاكت مي روند، سخت اندوهگين مي شد، همان گونه كه پدري مهربان از هلاكت و تباهي فرزندانش دچار اندوه مي شود. پيامبر(ص) در نامه هايش به رؤساي دولت هاي معاصر خويش، به قبول رسالت آن حضرت و گرويدن به آيين اسلام را خواستار مي شد و در مواردي به بقاي مُلك و سلطنت آنان تصريح و تداوم حاكميت آنان بر قلمرو سرزمين خويش را تضمين مي كرد. آن حضرت، نتيجه سرپيچي آنان از اين دعوت الهي را مجازات اخروي مي دانست؛ مثلا در نامه اش به پادشاه ايران و يا قيصر روم، مي فرمايد: اگر اين دعوت را نپذيري، گناه ملّت مجوس و يا مردم مصر و... به گردن تو خواهد بود؛ چه اين كه با نپذيرفتن اسلام از سوي سلاطين، مردم اين سرزمين ها نيز از آزادي عقيدتي و گرويدن به اسلام محروم مي ماندند. سيره پيامبر(ص) گرفته شده از قرآن كريم است، كه حقّ حيات و رسميت جوامع مختلف را به صراحت تضمين مي كند. او در روابط بين الملل با ملل غير مسلمان بسيار آزاد منشانه برخورد مي كرد؛ مثلا وقتي پيامبر(ص) نمايندگان جامعه نصاراي نجران را به حضور پذيرفت، اعتقاد ايشان به الوهيت مسيح را سرزنش كرد و آنان را به قبول دين اسلام فراخواند. با اين وجود، آن ها را به قبول اسلام مجبور نكرد، بلكه به عكس، به آنان اجازه داد براي عبادت به آيين خويش، از مسجد مدينه استفاده كنند.(8) رويه مسالمت آميز پيامبر(ص) با مخالفان سبب شد كه افراد، گروه ها و هيأت هاي مذهبي فراواني، آزادانه به مدينه مهاجرت نمايند. برخي از اين هيأت ها، به نمايندگي از پادشاهان؛ مانند پادشاه حبشه و شاهان حِميَر، به مدينه اعزام شده بودند. در تاريخ حدود چهل هيأت مذهبي يا سياسي آمده است كه مدينه، شهر پيامبر(ص) پذيراي آنان بوده است.(9)

سیری در رفتار مردمی پیامبر(ص) در قرآن

[h=3]محبوبیت پیامبر(ص)[/h][h=3][/h]در این واقعیت نمی توان تردید کرد که پیامبر اعظم(ص) از چهره های محبوب جهان بشریت بود، هم در حیات و هم بعد از ارتحالش.
او آنچنان محبوب بود که به هنگام وضو، مسابقه بود برای گرفتن زیادی آب وضوی پیامبر و گاه کار به زد و خورد می کشید.(1) در ماجرای صلح حدیبیّه «عروة بن مسعود» که به نمایندگی از قریش برای مذاکره با پیامبر(ص) آمده بود. به سران قریش چنین گزارش داد:
«من شاهان بزرگ را دیده ام، قدرتهای بزرگی مانند قدرت کسری قیصر روم، سلطان حبشه را مشاهده کرده ام و موقعیت هیچکدام را میان قوم خود مانند محمّد ندیده ام. من با دیدگان خود دیدم که یاران او نگذاشتند قطره آبی از وضوی او به زمین بریزد و برای تبرک آن را تقسیم نمودند. اگر موئی از محمّد بیفتد فوراً آن را بر می دارند بنابراین سران قریش باید در این موقعیت فکر و تأمّل کنند.»(2) این تنها نمونه ای اندک از محبوبیت گسترده پیامبر(ص) در زمان حیاتش بود.
بعد از ارتحال نیز روزبروز بر محبوبیتش افزوده شده تا آنجا که امروز بیش از یک میلیارد و پانصد میلیون انسان با کمال افتخار خود را پیرو حضرت دانسته و هر روز چند بار شهادت به رسالت او می دهند.
[h=3] راز محبوبیّت پیامبر(ص)[/h]سؤال این است که راز این محبوبیّت چه بود؟ باید این راز را در دو بخش جستجو کرد: 1ـ بخشی از این راز را باید خدائی دانست، او بود که محبت پیامبر را در دلها قرار داد:
«انّ الّذین آمنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمن ودّاً»(3) تحقیقاً کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند خداوند رحمن محبتی برای آنان در دلها قرار می دهد.
این سنت خداوند است که محبت مؤمنان را در دلها قرار می دهد و پیامبر در قلّه ایمان و عمل صالح قرار داد.
در حدیثی از پیامبر(ص) می خوانیم: «انّ اللّه اذا احبّ عبداً دعا جبرئیل فقال یا جبرئیل انّی احبّ فلاناً فاحبّه قال فیحبّه جبرئیل ثم ینادی فی اهل السماء انّ اللّه یحّب فلاناً فاحبّوه قال فیحبّه اهل السماء ثم یوضع له القبول فی الارض؛ و انّ اللّه اذا ابغض عبداً دعا جبرئیل فقال یا جبرئیل انّی ابغض فلاناً فابغضه، قال فیبغضه جبرئیل ثم ینادی فی اهل السماء انّ اللّه یبغض فلاناً فابغضوه قال فیبغضه اهل السماء ثم یوضع له البغضاء فی الارض.»(4)
هنگامی که خداوند کسی از بندگانش را دوست دارد به جبرئیل می گوید من فلان کس را دوست دارم پس او را دوست بدار، جبرئیل او را دوست خواهد داشت سپس در آسمانها ندا می دهد که ای اهل آسمان خداوند فلان کس را دوست دارد و به دنبال آن همه اهل آسمان او را دوست می دارند سپس پذیرش این محبت در زمین منعکس می شود و هنگامی که خداوند کسی را دشمن بدارد به جبرئیل می گوید من از او متنفرم او را دشمن بدار پس جبرئیل او را دشمن می دارد سپس در میان اهل آسمانها ندا می دهد که خداوند از او متنفر است او را دشمن دارید، همه اهل آسمانها از او متنفر می شوند سپس انعکاس این تنفر در زمین خواهد بود.
2ـ دومین راز محبوبیت را باید در رفتار و عملکرد مردمی دید رفتار و عملکردی که مولی علی(ع) چنین توصیف می کند:
«خالطوا النّاس مخالطة ان متم معها بکوا علیکم و ان عشتم حنّوا الیکم.»(5)
با مردم چنان زندگی کنید که اگر مردید بر شما بگریند و آنگاه که در کنار آنان بسر می برید به شما عشق بورزند.»
این رفتار مردم معیار «رفتار مردمی» است.
اسوه این رفتار، رفتار پیامبر اعظم(ص) و امامان معصوم سلام اللّه علیهم اجمعین است، آنها در حیاتشان کاملاً محبوب بودند و در مماتشان هم همه را داغدار می کردند.
[h=3] خلق عظیم[/h]قرآن کریم پیامبر(ص) را به «خلق عظیم» می ستاید: «و انک لعلی خلق عظیم»(6) و تو صاحب اخلاق عظیم و برجسته ای هستی.
«خلق» از ماده خلقت از نظر تمامی اهل لغت بمعنی سجیّه است. سجیّه هم به معنای صفاتی است که از انسان جدا نمی شود و همچون خلقت و آفرینش انسان می گردد. «عظیم» نشانگر کمال و بی مانندی این صفت است زیرا هیچ پیامبری به چنین صفتی توصیف نشده است این گویای آن است که اخلاق و خوی پیامبر(ص) عجین با شخصیت و سرشت آن حضرت بود نه امری موقت و گذرا.
سیاق آیات گویای آن است که از مصادیق بارز این «خلق عظیم» واکنش بزرگوارانه پیامبر(ص) در برابر تهمتها و افتراهای مخالفان بویژه تهمت جنون که در آیه دوم سوره قلم آمده می باشد ولی لفظ اطلاق دارد و گویای اخلاق بلند حضرت در تمامی عرصه هاست و اگر در برخی روایات بر سخاوت و حسن خلق حضرت (7) و در برخی دیگر بر عفو و سعه صدر(8) حضرت تأکید کرده این تنها تأکید بر برخی از مصادیق است نه منحصر کردن در آنها.
آری پیامبر اکرم(ص) بحق معجزه اخلاق بود. و علاوه بر عنایت خداوند همین ویژگی برترین راز محبوبیّت پیامبر(ص) و نفوذ حضرت در عمق دلها بود. پیامبری که رسالتش تکمیل فضائل اخلاقی است(9) خود باید «خلق عظیم» داشته باشد.
[h=3] رفتار مردمی[/h]از مصادیق بارز این خلق عظیم «رفتار مردمی» است در روایتی از حضرت امام حسین(ع) آمده است که از: پدرم امیرمؤمنان علی(ع) درباره ویژگی زندگی پیامبر و اخلاق او سؤال کردم پدرم مشروحاً به من پاسخ فرمود در بخشی از این حدیث آمده است:
«کان دائم البشر، سهل الخلق، لین الجانب، لیس بفظ و لاغلیظ و لا ضحّاب و لا فحاش و لا عیاب و لامدّاح یتغافل عما لا یشتهی فلایؤیس منه ولایخیب فیه مؤملیه» حضرت با همنشینان دائماً خوشرو، آسان گیر و ملایم بود هرگز خشن، سنگدل، پرخاشگر، بد زبان، عیبجو، و متملق نبود هیچکس از او مأیوس نمی شد و هر کس به در خانه او می آمد نومید باز نمی گشت.
«قد ترک نفسه من ثلاث: المراء و الاکثار و ما لایعنیه» سه چیز را از خود رهانیده بود: 1ـ مراء «بگو مگوهای بی ثمر» 2ـپرگوئی 3ـ دخالت در کاری که به او مربوط نبود.
«و ترک النّاس من ثلاث کان لایذمّ احداً و لا یعیّره ولایطلب عثراته ولاعورته».
و سه چیز را در مورد مردم از خود دور کرده بود: 1ـ از کسی بدگوئی نمی کرد 2ـکسی را سرزنش نمی فرمود 3ـ لغزشها و عیوب پنهانی مردم را جستجو نمی کرد.
«ولایتکلم الّا فی ما رجا ثوابه اذا تکلّم اطرق جلسائه کانّما علی رؤسهم الطیر فاذا سکت تکلّموا ولایتنازعون عنده»
هرگز سخن نمی گفت مگر در مورد مواردی که ثواب الهی را امید داشت، در موقع سخن گفتن به قدری نافذ الکلمة بود که همه سکوت اختیار می کردند و تکان نمی خوردند و به هنگامی که ساکت می شد آنها به سخن در می آمدند اما نزد او هرگز نزاع و مجادله نمی کردند.(10)
«قرآن کریم» به بخشهائی از رفتار مردمی حضرت اشاره کرده است، از جمله:

[h=3] سوز و عشق به مردم[/h]پیامبر اکرم(ص) از صمیم جان دلسوز مردم بود و تمام آرزویش هدایت مردم بود.
«لقد جاءکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتم حریص علیکم بالمؤمنین رؤف رحیم.»(11) تحقیقاً رسولی از خود شما به سویتان آمد که رنجهای شما بر او سخت است و اصرار بر هدایت شما دارد و نسبت به مؤمنان رؤف و مهربان است.
در این آیه شریفه نهایت سوز و عشق پیامبر(ص) به مردم با واژه های ذیل بیان شده:
الف: «من انفسکم» پیامبری برخاسته از بین شما و دارای روح انسانی همانند شما. این واژه گویای شدّت ارتباط پیامبر(ص) با مردم است گوئی که پاره ای از جان مردم در شکل پیامبر(ص) ظاهر شده است.
ب: «عزیز علیه ما عنتم» رنج و گرفتاری شما مایه رنج و تأثر شدید اوست او غمخوار شماست.
یعنی او نه تنها از ناراحتی شما خشنود نمی شود که بی تفاوت هم نخواهد بود او به شدّت از رنجهای شما رنج می برد و اگر اصرار بر هدایت شما و جنگهای طاقت فرسا و پرزحمت دارد آن هم برای نجات شما و برای رهائی تان از چنگال ظلم و ستم و گناه و بدبختی است.
ج: «حریص علیکم» او در سعادت و سربلندی شما سراز پا نمی شناسد.
«حرص» در لغت به معنای شدّت علاقه به چیزی است، در آیه متعلّق حرص حذف شده و این دلیل بر عموم است یعنی او به هرگونه خیر و سعادت شما عشق می ورزد، حریص بر هدایت شماست، حریص بر تعلیم شماست و...و...
د: «بالمؤمنین رؤف رحیم» او نسبت به مؤمنان رؤف و مهربان است «رئوف» است نسبت به فرمانبرداران. "رحیم" است نسبت به گنهکاران(12) و بعید نیست که این دو واژه مانند فقیر و مسکین باشند که هنگامی که جدا ذکر شوند دو معنا داشته باشند ولی وقتی به تنهائی ذکر شوند هر کدام معنای دیگر را دار د امیرمؤمنان علی(ع) در روایتی ضمن ادلّه اثبات افضلیت رسول خدا می فرماید:
«...و لقد کان ارحم الناس و ارأفهم فقال اللّه تبارک و تعالی لقد جاءکم رسول من انفسکم... بالمؤمنین رؤف رحیم.»
به تحقیق رسول خدا دلسوزترین و مهربان ترین مردم بود پس خدای تبارک و تعالی فرمود برای شما پیغمبری از خودتان آمد که...با مؤمنان دلسوز و مهربان بود.(13)
تا آنجا پیامبر غم امت را می خورد که گاه جان پیامبر در معرض خطر قرار می گرفت.
«فلعلّک باخع نفسک علی آثارهم ان لم یؤمنوا بهذا الحدیث اسفا»(14) گوئی می خواهی به خاطر اعمال آنان خود را از غم و اندوه هلاک کنی اگر به این گفتار ایمان نیاورند.
«لعلک باخ نفسک الّا یکونوا مؤمنین»(15) گوئی می خواهی خود را هلاک کنی که چرا اینها ایمان نمی آورند.
«باخع» از ماده بخع به معنای هلاک کردن خویشتن از شدّت غم و اندوه و به تعبیر دیگر دق مرگ نمودن است. در مقائیس اللّغة آمده آنگاه گفته می شود «بخع الرجل نفسه» که او خویشتن را بخاطر خشم شدید و شدّت ناراحتی هلاک سازد.(16)
این دو آیه گویای حرص شدید پیامبر بر هدایت مردم و جانفشانی حضرت در این مسیر است، آیه گویای آن است که پیامبر به جهت سرنوشت و پایان بدکافران در تأسف و رنجی عمیق بود. گویا پیامبر(ص) به شخصی تشبیه شده که می بیند عزیزترین افرادش از او جدا می شوند و او با حسرت از پشت سرشان به آنان نگاه می کند.