سردرگمی
تزلزل اعتقادی!
ارسال شده توسط ShinySa در یکشنبه, ۱۳۹۹/۰۹/۲۳ - ۲۱:۵۹نمی تونم هیچ دینی رو انتخاب کنم!
ارسال شده توسط arvin در سهشنبه, ۱۳۹۵/۰۵/۱۲ - ۲۳:۲۳سلام من پسری ۱۶ ساله هستم که از وقتی بهبلوغ رسیدم و در مورد دین تحقیق کردم فهمیدم نمیتونم با اسلام کنار بیام برای همین بدنبال تحقیق در مورد دین های دیگر رفتم ولی باز هم نتوانستم با دینی کنار بیام پس تصمیم به بی دینی گرفتم و تنها خدا رو قبول داشتم و سعی میکردم اعمال و رفتارم طوری باشه که آزاری به دیگران نرسونم و بر مبنای انسانیت رفتر کنم ولی بعد مدتی با خودم فکر کردم که اگر این دین ها نباشند پس خدایی هم وجود ندارد و من هم نمیتونم باور کنم که خدایی نیست و این جهان و نظمش خود به خود به وجود آمده پس دوباره تحقیق رو شروع کردم ولی باز هم دینی منو راضی نکرد و تصمیم گرفتم که دینی رو که بیشتر میتونم بر اون اساس زندگی کنم رو انتخاب کنم که نزدیک ترین آن مسیحیت بود ولی من تمام این دین رو قبول ندارم ولی با این دین راحتتر میتونم زندگی کنم خب باز هم نتونستم دینی انتخاب کنم با اینکه در مورد اسلام خیلی تحقیق کرده بودم و باز هم نمیتونستم قبولش کنم گفتم شاید چیزی رو درست در مورد این دین نفهمیدم و باز هم شروع به تحقیق کردم ولی به جای اینکه به این دین علاقهدمند شوم به چیز هایی بر خوردم که مصمم تر شدم که نمیتونم با این دین کنار بیام الان سردرگمم که با این همه تحقیق نمیتونم دینی رو انتخاب کنم در مورد هر دینی که تحقیق میکنم حداقل یک دافعه برای من وجود دارد خیلی سردرگمم میخوام راهمو تو زندگی پیدا کنم و راهی رو برم که بعدا پشیمون نشم ممنون میشم کمکم کنید.
برای دین چه کنم؟
ارسال شده توسط minavand در دوشنبه, ۱۳۹۴/۰۹/۰۹ - ۰۵:۲۰سلام و خسته نباشید.
من جوانی هستم که دغدغه دین رو دارم.
نمیدونم باید چیکار کنم برای دین و امام زمانم.گیج شدم.سردرگمم.
یک روز به فکر بازی سازی با محتوای مذهبی میوفتم.یک روز به فکر ساخت انیمیشن برای تبلیغ دین.یک روز به فکر گرداوری و شرح مفاتیح الجنان.
یک روز میخوام وزیرشم و مشکلات ایران اسلامی رو رفع کنم.یک روز میخوام وزیر اقتصاد شم مشکلات اقتصادی رو رفع کنم
خلاصه سردرگمم.نمیدونم برای دین و امام زمانم چه بایدبکنم.الانم ساعت 5 صبح و یک ساعته بیدارم دارم فکر میکنم.الان به فکر مترجمی افتادم تا معارف دین رو نشر جهانی بدم.
خواهشا راهنماییم کنین.بگین کدوم راه رو برم که بهترین نتیجه رو برای دین و امام زمان داره.
کلافه شدم از دست خودم
سردرگمی اعتقادی و مشکلات به وجود آمده
ارسال شده توسط nafan در چهارشنبه, ۱۳۹۴/۰۸/۱۳ - ۱۵:۰۴به نام خدا.
باعرض سلام و خسته نباشید.تو تاپیکهای قبلی که گذاشته بودم فکر کنم متوجه مشکل من شده باشید.راستش من به خدا ایمان داشتم اما دوست داشتم راجع بهش بیشتر بدونم، راجع به دینی که دارم و...
پارسال سرم گرم کنکور بود و خداروشکر دانشگاه قبول شدم.منتها از بهمن شروع میشه.نمیدونم از بیکاری زیاد هست از چی که هی راجع به خدا، سوال می یاد تو ذهنم.راستش ته دلم قبولش دارم اما با ترس.یعنی وقتی یه فکر دیگه ای میکنم میترسم.میگم اگه الان بمیرم مستقیم میبرنم جهنم.هی میخوام از هجوم این سوالات جلوگیری کنم نمیشه.هی میگردم واسه خودم ثابت میکنم اما فرداش میگم نه نشد.دوباره سردرگم میشم.پس مشکل اولم:ناتوانی در شناخت خدا و ترس از او
مشکل دوم:یه طوری شدم که هیچ چیزی به معنای واقعی شادم نمیکنه.چون میگم چه فایده همش تموم میشه.به اعضای خونوادم که نگاه میکنم دلم میگیره.میگم اگه خدای نکرده بمیرن من چیکار کنم؟یا خودمو فکر میکنم میگم اگه من بمیرم اون دنیا خونوادم پیشم نیستن، چیکار کنم؟
میدونید یه جورایی نسبت به خداوند بی اعتماد شدم.میدونم هست.ولی دوس ندارم باهاش حرف بزنم بهش فکر کنم.مثل بچه ای که از یه چیز ترسناک میترسه.از یه طرف هم چون قدرت مطلقه میگم اگه بمیرم سروکارم با همین خدایی هست که ازش میترسم و اونجا کارم ساخته ست.یعنی چون نه از دست سوالام راحت میشم و فکر میکنم که دارم آخرتم رو هم تباه میکنم دارم دیوونه میشم.فکر میکنم اون دنیا رو.میگم الان خانواده ام با اعتقادای قویشون تو بهشتن و من دارم تو جهنم میسوزم تا ابد.وهیچ وقت نمیبینمشون.الان که اینو گفتم چشام پر اشک شد.هر کاری هم میکنم که با خدا مثل قبل دوست باشم نمیشه.سعی میکنم نمازمو اول وقت بخونم ولی بازم نمیشه.بعضی وقتا میگم اگه عقلم در حد یک انسان کامل نبود، الان راحت بودم و اون دنیا هم مستقیم میرفتم بهشت.چرا خدا به من کمک نمیکنه؟خسته شدم.اصلا نمیتونم بهش وصل شم.فکر میکنم برنامه ریزیش غلط بوده.چون هیچ پیامبر و امامی نداریم تا جوابامونو ازش بگیریم.اون هم تو این زمان که ایمان جوونا واقعا در خطره.قرآن هم که میخونم خیلیاش آدمو میترسونه.سرانجام کافرا و ...با خودم میگم نکنه من هم کافر بشم؟اصلا چرا خدا تو قرآن خشک و جدی حرف زده و یه بار به بنده های مومنش نگفته عزیزم؟من واقعا حالم بده نمیدونم چیکار کنم.کسی که اصل خودشو گم کنه و نتونه پیداش کنه اینطوری میشه.در ضمن بعضی وقتااعتقادم نسبت به خدا قوی میشه یعضی وقتا ضعیف.به نظرتون افسرده شدم؟مشکل روانی دارم؟آدم وقتی باید به یکی تکیه کنه که تکیه گاه کل جهانه اما نمیتونه چون احساس میکنه خیلی خشنه .همچنین بهش اعتماد نداره.واقعا هیچ امیدی نداره.نه این دنیا و نه اون دنیا.تو رو خدا کمکم کنید.کامل بگین چمه و باید چیکار کنم؟ممنون.راستی 19 سالمه.