زن از دیدگاه قرآن

زن و شوهر از دیدگاه قرآن

انجمن: 

کتاب: مجوعه آثار ج‏19 ص 130 نویسنده: شهید مرتضى مطهرى
قرآن تنها مجموعه قوانین نیست.محتویات قرآن صرفا یک سلسله مقررات و قوانین خشک بدون تفسیر نیست.در قرآن،هم قانون است و هم تاریخ و هم موعظه و هم تفسیر خلقت و هم هزاران مطلب دیگر.قرآن همان طورى که در مواردى به شکل بیان قانون دستور العمل معین مى‏کند و در جاى دیگر وجود و هستى را تفسیر مى‏کند،راز خلقت زمین و آسمان و گیاه و حیوان و انسان و راز موتها و حیاتها،عزتها و ذلتها،ترقیها و انحطاطها،ثروتها و فقرها را بیان مى‏کند.
قرآن کتاب فلسفه نیست،اما نظر خود را درباره جهان و انسان و اجتماع-که سه موضوع اساسى فلسفه است-به طور قاطع بیان کرده است.قرآن به پیروان خود تنها قانون تعلیم نمى‏دهد و صرفا به موعظه و پند و اندرز نمى‏پردازد بلکه با تفسیر خلقت‏به پیروان خود طرز تفکر و جهان بینى مخصوص مى‏دهد.زیر بناى مقررات اسلامى در باره امور اجتماعى از قبیل مالکیت،حکومت،حقوق خانوادگى و غیره همانا تفسیرى است که از خلقت و اشیاء مى‏کند.
از جمله مسائلى که در قرآن کریم تفسیر شده موضوع خلقت زن و مرد است.قرآن در این زمینه سکوت نکرده و به یاوه گویان مجال نداده است که از پیش خود براى مقررات مربوط به زن و مرد فلسفه بتراشند و مبناى این مقررات را نظر تحقیر آمیز اسلام نسبت‏به زن معرفى کنند.اسلام،پیشاپیش نظر خود را درباره زن بیان کرده است.
اگر بخواهیم ببینیم نظر قرآن درباره خلقت زن و مرد چیست،لازم است‏به مساله سرشت زن و مرد-که در سایر کتب مذهبى نیز مطرح است-توجه کنیم.قرآن نیز در این موضوع سکوت نکرده است.باید ببینیم قرآن زن و مرد را یک سرشتى مى‏داند یا دو سرشتى;یعنى آیا زن و مرد داراى یک طینت و سرشت مى‏باشند و یا داراى دو طینت و سرشت؟قرآن با کمال صراحت در آیات متعددى مى‏فرماید که زنان را از جنس مردان و از سرشتى نظیر سرشت مردان آفریده‏ایم.قرآن درباره آدم اول مى‏گوید:
«همه شما را از یک پدر آفریدیم و جفت آن پدر را از جنس خود او قرار دادیم‏»(سوره نساء آیه 1).درباره همه آدمیان مى‏گوید:«خداوند از جنس خود شما براى شما همسر آفرید»(سوره نساء و سوره نحل و سوره روم).
در قرآن از آنچه در بعضى از کتب مذهبى هست که زن از مایه‏اى پست‏تر از مایه مرد آفریده شده و یا اینکه به زن جنبه طفیلى و چپى داده‏اند و گرفته‏اند که همسر آدم اول از عضوى از اعضاى طرف چپ او آفریده شده،اثر و خبرى نیست.علیهذا در اسلام نظریه تحقیر آمیزى نسبت‏به زن از لحاظ سرشت و طینت وجود ندارد.

موقعيت زن در تاريخ و اسلام


انحراف فكرى انسان گمراه نسبت به زن
اقوام و مللى كه بر اثر كبر و نخوت از تعاليم حق، كه به وسيله كتب آسمانى، و زبان پاك انبياء تبليغ مى شد جدا مى زيستند، در تمام امور جهان و انسان دچار انحراف فكرى شدند، و نسبت به هستى و مخلوقات آن بطور اغلب، در قضاوت خود به تاريكى ره سپردند، و مسائلى دور از حقيقت، و مطالبى خلاف واقعيت گفتند، و بر اساس همان برداشتهاى غلط و قضاوت هاى ظالمانه زندگى كردند، و از اين طريق ظلم سنگينى بر خود و ديگران روا داشتند، و صفحات تاريخ حيات را به زشتى و پليدى نقّاشى كردند.
از جمله قضاوت هاى آنان نسبت به زن بود، كه قضاوتى دور از حقيقت، و امرى خلاف اخلاق و انسانيت، و برنامه اى ضد حق و واقعيت بود.
من در مطالعاتم در كتبى كه در اين زمينه نوشته شده چه كتب غربى و چه كتابهاى تأليف شده در شرق به اين نتيجه رسيدم، كه اقوام و ملل جداى از حق و بريده از وحى، و فرورفته در هواى نفس و غرق افكار غلط چه در غرب و چه در شرق، نسبت به زن ده گونه قضاوت ظالمانه و دور از منطق عقل و زبان انسانيت داشتند.
1 ـ موجودى است صد در صد ضعيف و ناتوان: بر اين اساس بايد نسبت به مرد در تمام جهات، بى چون و چرا تابع و فرمانبردار و محكوم باشد، و حق مداخله در هيچ كارى را حتى در چهارچوب خانه شخصى ندارد.
2 ـ موجودى است داراى روح شيطانى: بر اين ملاك يا صد در صد خارج از حدود انسانيت است، يا اگر بهائى به او داده شود چيزى بين انسان و حيوان است، روى اين حساب فاقد ارزش مى باشد، و قابل احترام نيست، و براى وى هيچ گونه شخصيتى نمى توان تصوّر كرد.
3 ـ براى او مالكيت و اختيار دارى نسبت به اشياء و عناصرى كه قابل ملكيت است وجود ندارد، اگر مرد صلاح بداند مى تواند مالك شود، آن هم نه هر چه را بخواهد.
4 ـ از جانب ارث گذارندگان هيچ گونه ارثى نمى برد، بلكه خود او از عناصر ارث است كه پس از مرگ پدر يا شوهر به ديگران ارث مى رسد!!
5 ـ عبادت و بندگى و ورود در حوزه معنويت حق او نيست، چون عباداتش فاقد ارزش است، و اجر و مزدى براى عبادت ندارد زيرااز نظر عقلى بسيار ضعيف و موجودى بوالهوس است.
6 ـ از نظر حقوقى و قضائى لياقت انتساب به پدر و پسر خود را ندارد، تنها چيزى كه رابط بين آنهاست خون است، فقط مى توان او را نسبت به پدر و پسرش هم خون خواند، نه فرزند پدر و مادر فرزند!
7 ـ چون شوهر كرد فرزندان وى نوه پدر او نيستند، بيگانگى بين پدر زن و فرزندان زن حكومت قطعى دارد، نسبت از جانب اولاد ذكور است.
8 ـ بين او و مرد در مسئله مرگ تفاوت كلّى وجود دارد، مرد پس از مردن باقى، و زن پس از پايان عمر فانى است.
9 ـ در تصرف عنوان شيئيت است، روى اين حساب مرد هرگونه تصرّفى در مال و ثروتش دارد، همان تصرف را نسبت به زن دارد، مى تواند او را قرض بدهد، به اجاره واگذار كند، ببخشد، بفروشد، اخراج كند و نهايتاً به قتل برساند.
10 ـ كالاى شهوت است تنها براى لذت برى مرد آفريده شده، و مرد هم در لذت برى و بهره گيرى از او قانونى نمى شناسد، در اين قسمت دهم اروپا و آمريكاى جداى از نبوت انبيا آنچنان نسبت به زن راه افراط پيموده، كه حدى براى آن نيست، زن در قسمت عمده اى از مغرب زمين كالاى سينما، تلويزيون، ويدئو، ماهواره و انواع مجلات براى جلب و جذب مشترى بيشتر، و درآمد مالى سنگين تر براى مؤسّسات حيوانى و شهوانى است!!
پاسخ اسلام به انحرافات فكرى انسان گمراه نسبت به زن
اسلام آئين و دين الهى است، اسلام فرهنگ فطرت و آهنگى هماهنگ با تمام شئون انسان و انسانيت است، نظام مسائل و قوانين در اسلام از جانب خداوند بزرگى است كه بناى ساختمان انسان را بنا نهاده، او كه مى داند انسان چيست و كيست و داراى چه ظاهر و باطنى است، بر اساس كيان و حيثيّت و موجوديت او قانون وضع كرده، و وى را به حقايقى كه بايد برسد هدايت نموده است.
اسلام در پاسخ ياوه هاى دهگانه اى كه در طول تاريخ حيات نسبت به زن گفته شده، و آنها را در افكار و انديشه ملل رسوخ داده و به عنوان فرهنگ درآورده بود چنين مى گويد:
1 ـ خلقت زن و كيفيت وجود او همانند مرد است و صد در صد مصداق حقايق و واقعياتى است، كه حضرت حق از خلقت او هدف داشته، و با تمام وجود محقق به حقيقت انسانيت است و خلاصه با تمام حيثيت انسان است انسانى كه:
َقَدْ خَلَقْنَا الاِْنْسانَ فى اَحْسَنِ تَقْويم.[38]
به حقيقت كه انسان را در نيكوترين سيرت و صورت آفريديم.
صُنْعَ الله الَّذى اَتْقَنَ كُلَّ شَيْئ اِنَّهُ خَبيرٌ بِما تَفْعَلُونَ.[39]
صنع خداست، خدائى كه هر چيزى را در كمال اتقان و استحكام ساخته كه او به آنچه انجام مى دهيد آگاه است.
اَلَّذى اَحْسَنَ كُلَّ شَيْئ خَلَقَهُ.[40]
خدائى كه هر چيزى را به نيكوترين وجه آفريد.