روح الله

٭٭٭٭٭ درسنامه معرفت وسیاست = روح خدا ٭٭٭٭٭

انجمن: 

دلی آرام . قلبی مطمئن . روحی شاد . ضمیری امید وار :

... و بعد، اینجانب‌ مناسب‌ می‌دانم‌ كه‌ شمه‌ای‌ كوتاه‌ و قاصر در باب‌ «ثقلین‌» تذكر دهم‌؛ نه‌ از حیث‌ مقامات‌ غیبی‌ و معنوی‌ و عرفانی‌، كه‌ قلم‌ مثل‌ منی‌ عاجز است‌ از جسارت‌ در مرتبه‌ای‌ كه‌ عرفان‌ آن‌ بر تمام‌ دایرة‌ وجود، از ملك‌ تا ملكوت‌ اعلی‌ و از آنجا تا لاهوت‌ و آنچه‌ در فهم‌ من‌ و تو ناید، سنگین‌ و تحمل‌ آن‌ فوق‌ طاقت‌، اگر نگویم‌ ممتنع‌ است‌؛ و نه‌ از آنچه‌ بر بشریت‌ گذشته‌ است‌، از مهجور بودن‌ از حقایق‌ مقام‌ والای‌ «ثقل‌ اكبر» و «ثقل‌ كبیر» كه‌ از هر چیز اكبر است‌ جز ثقل‌ اكبر كه‌ اكبر مطلق‌ است‌؛ و نه‌ از آنچه‌ گذشته‌ است‌ بر این‌ دو ثقل‌ از دشمنان‌ خدا و طاغوتیان‌ بازیگر كه‌ شمارش‌ آن‌ برای‌ مثل‌ منی‌ میسر نیست‌ با قصور اطلاع‌ و وقت‌ محدود؛ بلكه‌ مناسب‌ دیدم‌ اشاره‌ای‌ گذرا و بسیار كوتاه‌ از آنچه‌ بر این‌ دو ثقل‌ گذشته‌ است‌ بنمایم‌.

شاید جملة‌ لَنْ یفْتَرِقا حتّی‌ یرِدا عَلَی الْحَوض‌ اشاره‌ باشد بر اینكه‌ بعد از وجود مقدس‌ رسول‌الله ـ صلی‌الله علیه‌ و آله‌ و سلم‌ ـ هرچه‌ بر یكی‌ از این‌ دو گذشته‌ است‌ بر دیگری‌ گذشته‌ است‌ و مهجوریت‌ هر یك‌ مهجوریت‌ دیگری‌ است‌، تا آنگاه‌ كه‌ این‌ دو مهجور بر رسول‌ خدا در «حوض‌» وارد شوند. و آیا این‌ «حوض‌» مقام‌ اتصال‌ كثرت‌ به‌ وحدت‌ است‌ و اضمحلال‌ قطرات‌ در دریا است‌، یا چیز دیگر كه‌ به‌ عقل‌ و عرفان‌ بشر راهی‌ ندارد. و باید گفت‌ آن‌ ستمی‌ كه‌ از طاغوتیان‌ بر این‌ دو ودیعة‌ رسول‌ اكرم‌ ـ صلی‌الله علیه‌ و آله‌ و سلم‌ ـ گذشته‌، بر امت‌ مسلمان‌ بلكه‌ بر بشریت‌ گذشته‌ است‌ كه‌ قلم‌ از آن‌ عاجز است‌.

و ذكر این‌ نكته‌ لازم‌ است‌ كه‌ حدیث‌ «ثقلین‌» متواتر بین‌ جمیع‌ مسلمین‌ است‌ و (در) كتب‌ اهل‌ سنت‌ از «صحاح‌ ششگانه‌» تا كتب‌ دیگر آنان‌، با الفاظ‌ مختلفه‌ و موارد مكرره‌ از پیغمبر اكرم‌ ـ صلی‌الله علیه‌ و آله‌ و سلم‌ ـ به‌ طور متواتر نقل‌ شده‌ است‌. و این‌ حدیث‌ شریف‌ حجت‌ قاطع‌ است‌ بر جمیع‌ بشر بویژه‌ مسلمانان‌ مذاهب‌ مختلف‌؛ و باید همة‌ مسلمانان‌ كه‌ حجت‌ بر آنان‌ تمام‌ است‌ جوابگوی‌ آن‌ باشند؛ و اگر عذری‌ برای‌ جاهلان‌ بیخبر باشد برای‌ علمای‌ مذاهب‌ نیست‌.
(وصیت نامه امام روح الله )

دلباخته ایام روح الله

انجمن: 

بسم الله الرحمن الرحیم


:Gol:یادکردی از

شهید جلیل موذن خوش الحان :Gol:


از راست شهید جلیل موذن خوش الحان ، حسین غفاری(چادر دسته، سال 65، پادگان شهید باکری، دزفول)
منبع عکس : وبلاگ بیدمشک

انتخاب

در سال 1345 در تهران دیده به جهان گشود... پدر به نام نامی خداوند با مجد و عظمت نام وی را «جلیل» نهاد. اولین فرزند خانواده بود و به همین سبب پدر علاقه وافری به وی داشت. این عشق و علاقه از همان روزهای نخستین حیات او شروع شده و تا پایان عمر کوتاه اما پربرکت جلیل ادامه یافت...
سالهای تحصیل جلیل در ارومیه گذشت...
تا قدرت انتخاب و تصمیم گیری پیدا کرد، مکتب انسان ساز حضرت روح الله:doa(2): را انتخاب نمود و علیرغم آنکه از خانواده متمول و مرفهی بود، پشت پا بر تمام زخارف و علقه های دنیوی زده و به عضویت بسیج درآمد و بعد از آن تمام وقتش در خدمت بسیج و انقلاب گذشت. با آنکه آن زمان از برکت دم مسیحایی حضرت روح الله تمام نوجوانان و جوانان به میدانهای جهاد فی سبیل الله می شتافتند ولی انتخاب جلیل شکوه دیگری داشت. چون او اگر اراده می کرد تمام اسباب رفاه و آسایش برایش مهیا بود ولی او با آنکه سن و سال زیادی هم نداشت انتخاب بزرگی کرد و پشت پا به دنیا زد و جانش را تقدیم اعتلای انقلاب اسلامی نمود...


********************
نابغه های مومن

جلیل و تمام بچه های گردان حضرت قاسم:doa(6): که همگی 16 الی 20 ساله بودند، در عین جهاد در جبهه جنوب و شمالغرب از فعالیتهای دیگر نیز باز نمی ماندند. همگی در کنار رزم و جهاد و بسیج درس می خواندند. در این میان جلیل هم چه بعد از اعزام به جبهه و چه قبل از آن از درس و مدرسه غافل نبود. از قضا بسیار هم مستعد و باهوش بود و این استعداد نه فقط در زمینه درس و جهاد که در تمام فعالیتهای فرهنگی و سیاسی به چشم می خورد و از این رو باید بچه های
گردان قاسم:doa(6): را نابغه های مومن نامید!


********************

پایگاه ثارالله

اواخر ساله 62، زمان تجلی حماسه های بزرگی بود. بسیاری از نوجوانان و جوانانی که از شهدا جا مانده بودند قلم و دفتر و کتاب زمین گذاشتند و با فرمان حضرت امام روح الله به جبهه های نبرد حق علیه باطل شتافتند. پایگاه ثارالله ارومیه در آن روز شاهد ازدحام و تجمع نوجوانان و جوانان عاشقی بود که صادقانه با حضرت احدیت معامله می کردند و جان در طبق اخلاص می نهادند... بیشتر آن نوجوانها شهدای سال 1365 عملیات کربلای 5 بودند که آن روز در پایگاه ثارالله جمع شده بودند. جلیل موذن و رفقای شهیدش «مرتضی میلانی» و «علی حمداللهی» و «سعید خیرآبادی» و بسیاری دیگر از بچه های گردان حضرت قاسم:doa(6): که آن روزها همگی 15_16 ساله بودند...


********************

بانی حسینی

جلیل یکی از بانیان اصلی دسته ها و هیئت های عزاداری در میان رزمندگان بود. چه در جبهه و چه در پشت جبهه بیشترین هم و غمش راه اندازی دسته های عزاداری و مجالس سوگواری سیدالشهدا:doa(6): در میان بچه های رزمنده بود. اگر در جبهه نبود سه شنبه شبها هر هفته در منزل یک شهید مراسم عزاداری برپا می کرد. در جبهه هم همینگونه بود و جلیل هر کجا که بود مجلس عزاداری برای سیدالشهدا:doa(6): هم برقرار بود.

********************
شور حسینی

می گویند در جبهه هر کجای لشکر عاشورا که مراسم عزاداری حسینی بود محوریت اداره آن مراسم و هیئت با جلیل بود. حضورش همیشه یک شور حسینی در میان بچه های رزمنده ایجاد می کرد. حتی می گویند آن روزها تازه شور «حسین جان حسین جان» گفتنها وارد هیئات مذهبی در تهران شده بود که همزمان در ارومیه و در لشکر عاشورا نیز جلیل این شور و این فضا را در میان بچه ها ایجاد کرده بود. وارد هر جمعی که می شد با یاد و نام سیدالشهدا:doa(6): شور و حال دیگری به
جمع می بخشید.

********************
پیرو حسین:doa(6): _ عاشق خمینی

جلیل واقعا امام حسین:doa(6): را با تمام وجودش دوست داشت و از همین محبت سیدالشهدا:doa(6): به عشق حضرت روح الله رسیده بود؛ به گونه ای که تمام عمرش صرف عزاداری برای سیدالشهدا:doa(6): و جهاد فی سبیل الله برای اعتلای کلمه انقلاب گذشت. هر کجا هیئتی و دسته ای و مجلس عزاداری بود، حتما جلیل در راس آن بود. می گویند اصلا جلیل را با هیئت می شد شناخت. سراغش را که می گرفتی فقط در هیئت و دسته و مجلس عزاداری پیدایش می کردی. با تمام وجودش عاشق سیدالشهدا:doa(6): و امام روح الله بود. بطوری که نمی شد او را از امام حسین:doa(6): جدا دانست. محبت حسین بن علی:doa(6): در گوشت و پوست و استخوانش جریان داشت...