روحانیت و مبارزه با استبداد پهلوی
ارسال شده توسط دايي حسن در سهشنبه, ۱۳۹۲/۰۶/۰۵ - ۱۱:۲۳روحانیت و مبارزه با استبداد پهلوی (2) در تحلیل حركت براندازانه روحانیون شیعه باید بدین نكته توجه داشت كه اگر چه اعتراض و مخالفت نسبت به برنامه های شاه به گونهای عام در میان روحانیون دیده میشد از یك سو خطی كه در میان روحانیون، آرمان براندازی را دنبال میكرد یك خط مشخص بود و این همان خطی بود كه هماهنگ با اعتراضها و مخالفتهای خود، به یك حكومت جایگزین اسلامی نیز میاندیشید، و از سوی دیگر برخی در مجموع میخواستند حكومت، رویههای غیر اسلامی خود را تغییر دهد یعنی در فكر تأسیس یك حكومت نبودند و یا حداقل نظریهای درباره ایجاد یك حكومت جایگزین در آثار آنها مشاهده نمیشود.
در میان مجموعه علما و روحانیونی هم كه در براندازی حكومت پهلوی حركت میكردند با وجود دیدگاههای متفاوتی كه در بحثهای گوناگون داشتهاند هیچ كدام راهبردهای مستقلی از خط براندازی مورد پذیرش امام خمینی ارائه نكردهاند.
هر چند از مجموعه اندیشههایی كه ارائه دادهاند و اسلام را بصورتی مكتبی و ایدئولوژیك ارائه نمودهاند میتوان استنباط كرد كه آنها در پی ایجاد یك حكومت دینی بودهاند، اما هیچكدام تئوری مستقلی را به نام حكومت اسلامی طراحی نكردهاند. از این رو توجه بیشتر ما در بحث براندازی به دیدگاهها و اقدامات امام خمینی به دلیل نمایان ساختن اصلیترین خط سیر براندازی است كه از سوی علمای شیعه پیموده شد و مجموعه فعالان و نظریه پردازان روحانی انقلاب را نیز درون خود جای داد. از نظر امام خمینی شاه به عنوان یك مجرم دیگر نمیتوانست بماند زیرا بر خلاف قانون اساسی موجود: «شاه رسماً در اداره امور كشور و تنظیم خطوط اصلی سیاسی ایران در زمینه اصلاحات، در شئون مختلف كشور دخالت كرده است و این خود جرم است زیرا شاه در سلطنت مشروطه مقام غیر مسئول است.»[1] یعنی شاه از این نظر كه پاسخگو نیست نمیتواند حكومت كند. از این رو باید او را سرنگون كرد و «كسانی كه لیاقت سرنگون كردن این رژیم را داشته باشند، البته با این كار خود ثابت میكنند كه توانایی اداره كشور را نیز دارند.»[2]