دکتری ، علم بدون فایده

کسب مدرک دکتری در علومی بدون فایده

انجمن: 

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام.

به تازگی کارشناسی ارشد خودم رو در یکی از رشته های سخت و دشوار علوم پایه از دانشگاه دولتی گرفته ام. همواره در طی دوران تحصیل از ابتدایی تا آخر راهنمایی شاگرد اول یا دوم بوده ام و در دبیرستان با وجود نفرتی که از ریاضی و محاسبات داشتم و لی چون نمرات خوبی در این درس می آوردم همه گفتند برو رشته ریاضی. عاشق هنر و علوم تجربی بودم اما نشد. یکسال پشت کنکور لیسانس ماندم تا فیزیک شهرستان خودمان قبول شدم. شاگرد چهارم ورودی های خودمان شدم و دوباره یکسال پشت کنکور ارشد ماندم و دانشکده خودم قبول شدم. حالا حدود 7 ماه است که از پایان نامه ام دفاع کرده ام. دخترم. مجرد و 27 ساله.

حالا برای دکتری ( به اجبار والدین و کاملا برخلاف میل شخصی) امتحان داده ام و برای مصاحبه به چند دانشگاه روزانه در شهرهایی غیر از شهر خودم دعوت شده ام.

قسم میخورم به خدا که تمایلی برای ادامه تحصیل در رشته ام ندارم. با وجود اینکه پایان نامه بسیار خوبی داشتم که در ایران اولین بار بود اما بسیار بسیار خسته شده ام. حالم از امتحان دادن بهم میخوره.
پژوهش کردن رو دوست دارم اما نه تحت شرایط استرس زای امتحان و کنکور و مصاحبه و دوری از خانواده و امتحان جامع و دفاعیه و مقالات isi.
از طرفی رشته من فیزیک هست: در دانشکده خودم که شهرستانه الان چندین نفر از دکتری در گرایش من فارغ التحصیل شدن و حدود 10 تا 12 نفری هم مشغول تحصیل اند. اینقدر زیاد شده که هرکی رو تو خیابون صدا میزنی و میگی دکتر سرشو برمیگردونه. ثانیا با وجود اینکه خودم این رشته رو در لیسانس انتخاب کردم اما بسیار پشیمونم. خیلی رشته سختی بود و من خیلی به خودم تو دوران تحصیل فشار آوردمو با وجود اینکه جز نفرات برتر بودم اما هرگز از رشته ام و کاری که در دانشگاه میکنم رضایت نداشتم. از طرف دیگه این رشته عملا تو ایران کاملا بدرد نخور هست چون دانشجوها رو تو دانشگاه بدرد نخور بار میارن . شاید تنها کاری که بشه مستقیما با این رشته انجام داد تدریس هست. من تدریس رو بسیار دوست دارم اما نه تدریس فیزیک رو. حتی مدارسی رو هم که رفتم درخواست تدریس دادم مدارس ابتدایی بوده و از تدریس فیزیک دبیرستان حالم بهم میخوره.

من 27 سالمه و برخلاف بسیاری از دخترهایی که تو دوران جوونیشون سعی کردن خوش باشن و مهمونی برن و عروسی برن و به خودشون برسن و حتی آهنگ گوش بدن و بازار برن ، من اینکارا رو نکردم و برای چیزی که توش استعداد نداشتم تمام توانم رو گذاشتم.

قبل از اینکه برم دانشگاه خیلی دختر بهتری بودم. تو دانشگاه ( مخصوصا دانشگاه شهر ما) مجبور میشی دروغ بگی، پشت سر کسی حرف بزنی، تو دلت استاد رو فحش بدی و نفرین کنی، و بدتر بدتر بدتر از همه با استاد بگو و بخند کنی ( هرچند کم ).

من زمان دبیرستانم از تمام بچه های فامیل و حتی مدرسه بهتر بودم. درسخون تر. شادتر. باادب تر و حتی فعال تر و باحال تر. بچه های دیگه خیلی راحت یواش یواش درس خوندن و اول رفتن فوق دیپلم بعد رفتن لیسانس و بعد رفتن فوق گرفتن اون هم با چند سال فاصله و توی دانشگاه غیر دولتی.

من نمیخواستم اصلا کنکور دکتری بدم.به زور رفتن امتحان دادم و حالا هم اصلا تمایل ندارم برم برای مصاحبه . اما هر کس منو میبینه میگه:حیفه تو تا اینجا زحمت کشیدی، هرکسی به اینجا نمیرسه، خیلی ها حسرت دارن جای تو باشن، برو تا آخرش و تمومش کن، همه بهت میگن خانون دکتر،دیدت نسبت به همه چیز رنگ دیگه ایی میگیره، چند سال دیگه شرایط مملکت عوض میشه و کار پیدا میشه، همه دارن میرن دکتری میگیرن و ارشد الان ارزش نداره، هر فایده ایی هم که نداشته باشه آخرش میشی یک مادر دکتر و یک همسر دکتر، قطعا بعدن حسرتشو میخوری، حالا میخوای بیکار بشیبنی تو خونه خوب بجاش میری درس میخونی، تو تازه 27 سالته هنوز برای دست کشیدن از درس خیلی زوده، آدم تو جوونی تا 32 سالگی درس میخونه و بعدش ثمره شو برمیداره، اگه فورا برات کار پیدا نشد کم کم پیدا میشه سالهای بعدش، تازه دکترات رو هم بگیری باید بری از کارهای پست و پایین شروع کنی و اصلا از این که تحقیر میشی ناراحت نشی، همه این دکترهای برجسته و موفق هم از بدبختی و بیچارگی و نداری و بی امکاناتی بود که به جایی رسیدن اونقد تو سر خودشون زدن و جون کندن که به اینجا رسیدن، تو نمیخوای زحمت بکشی برای زندگی داری بهونه میاری ، اون کسی که میره دکتری میخونه باید عاشق پژوهش باشه و مرزهای علم رو جابجا کنه، اصلا مهم نیست که کدوم دانشگاه بری فقط یه مدرک دکتری باید داشته باشی تادهن مردم بسته شه ، تو خیلی به خودت سخت میگیری و از این حرف ها.

حالا من میخوام بدونم چرا باید برم دکتری فیزیک بگیرم: رشته ایی که بسیار سخته، رشته ایی که هیچ بازار کاری براش دیده نشده، رشته ایی که هیچ دردی رو از کسی درمان نمیکنه و عملا هیچ خاصیتی برای جامعه امروز ایران نداره، باعث میشه موهای آدم سفید بشه، اعصاب آدم ضعیف بشه و جوونی آدم لای کتاب ها دفن بشه . بعد از گرفتن دکتری ( تازه سر ضرب 4 سال) من یه دختر 31 ساله ام که باید هزار تا کارکنم: دنبال شوهر بگردم، دنبال کار بگردم، دنبال حقوق بگردم، دنبال مسکن برای دردهای جسمی جور واجورم بگردم، دنبال آرامش روح و روان تو هیات علمی شدن یه خراب شده ایی بگردم.

آیا به خاطر اینکه بعدا ممکنه هیات علمی بشم ( از هیات علمی شدن تنفر دارم چون خیلی کار سختیه و متاسفانه داده شده به دست برخی آدم های بی سواد)، یا به خاطر حرف مردم که ای وای این دختره با این همه ادعاهایی که سال های قبل داشت اما الان عرضه نداره بره دکتری بگیره، به خاطر شان اجتماعی، به خاطر پولی که بهیچ وجه ازش در نمیاد یا به خاطر اینکه همه اون دختر پسرای فامیل که از من خیلی خیلی پایین تر بودن علاوه بر اینکه سر کار هستن دارن میرن تحصیلات تکمیلی؟ یا اینکه چون خداوند جویندگان دانش را دوست دارد؟ جوینده دانش در کنف عنایات خداست؟ ز گهواره تا گور دانش بجوی، دانش اگر در چین باشد هم برید یادش بگیرید و ....

من دوست دارم برم زبان یاد بگیرم، دوست دارم یه کار هنری رو که بلدم ادامه بدم توش استاد بشم، دوست دارم ازدواج کنم ، بجه دار بشم. دوست ندارم با پارتی برم سرکار، دوست ندارم برای اینکه یه واحد تو دانشگاه دارغوزآباد سفلی بهم بدن کلی التماس کنم و آخرش کلی هم تحقیر بشم، دوست ندارم دکتری باشم که دستشو میکنه تو جیب باباش ، دوست ندارم برای تدریس خصوصی برم خونه مردمی که نمیشناسمشون. دوست ندارم بعد گرفتن دکتری اون دختر فامیلمون که با فوق دیپلم حسابداری 5 میلیون در ماه درامد داره به من فخر بفروشه، دوست ندارم به عنوان یه موجودی که عرضه نداشته موقع انتخاب رشته لیسانس بره دنبال یه رشته نون و آب دار معرفی بشم.

خواهش میکنم یه کارشناسی که کاملا از سلسه مراتب دانشگاهی سر در میاره جواب منو بده. به خدا ما جوونا خیلی بیچاره ایم خیلی. من نمیدونم تا کی باید ملعبه دست سیاستگذاران بیسواد و پر مدعا باشیم.