دوستان ناباب در جوانی

تاثیر پذیری از دوستان در امور اعتقادی

سلام وقتتون بخیر یکی از اقوام نزدیک بنده قبلا نمازجماعت میخواندند و فوق العاده مذهبی و اهل مسجد بودند اما در سن نوجوانی شروع به تحقیق کردند و خواندن کتاب های فلسفه و.... اول با بحث اینکه در وجود خدا شک کردند اما خدارو شکر الان پس از تحقیقات به این نتیجه رسیدند خدا وجود دارد اما مسئله تعدد خدایان  و.... را هنوز نتوانستند هضم کنند از قاعده برهان نظم و... هم استفاده کردیم فایده ای نداشت قبلا نماز میخواندند بعد گفتند خدا تا زمان قضای نماز فرصت داده است بعد شد نزدیک قضا شدن بعد یکی درمیان و یک روز در میان و حالا اصلا نماز نمیخواند میگوید در مسئله عقیدتی دیگران نباید دخالت کرد و نماز نخواندن من بین منو خداست . دوستانشان هم نماز نمیخوانند و باتوجه به اینکه ۱۹ ساله هستند نمیتوانیم به اینکه با چه کسی دوست باشند هم توصیه کنیم چون فکر میکنند همه چیز را میدانند و به زندگی جمعی البته با دوستانشان خیلی علاقه مندند اما خانواده.... به توصیه ما برای نشست و برخاست با دوستانشان گوش نمیدهند بنظرتان دراین باره چه کارکنیم؟  دنبال گردش و تفریح و خوش گذرانی اند  چون با خانواده هر فیلم و موسیقی و.... را نمیتوانند ببینند و یا گوش کنند و چیزی که او میخواهد مناسب خانواده نیست شما میتوانید راهنمایی کنید بنده باید برای ایشان چه کار کنم؟چطور راهنمایی کنم هم منطقی باشد و هم ایشان قبول کنند یکبار گفتند من ، آیه افتومنون ببعض الکتاب و تکفرون ببعض هستم البته به بقیه آیه توجه نکن چون خودم میدانم قسمتی از دین که برایم مفید است را برمیدارم و بقیه اش را نه کارهایی که بنظرم درست و مفید است راانجام میدهم بقیه را نه بشدت موسیقی گوش میدهند و بیشتر خارجی وهمچنین خیلی فیلم میبینند آن هم خارجی ! به کل وابسته به دوستان و فوق العاده تاثیر پذیر که انکار میکنند . مادرشان از هر راهی وارد شدند حتی به گریه متوسل شدند اصلا فایده نداشت فقط انکار نماز نخواندنشان را به علنی نماز نخواندن تبدیک کرد . قبلا ادم مذبی بودن حتی از طرف دوستان و اقوام هم تمسخر میشدند الان گاهی ان تمسخرها را میشنویم اما ایشان بکلی ظاهر و... را تغییرداده اند دیگر کمتر شده . حالا باید چکار کرد؟ ایا راه نجاتی هست؟ میگوید نماز یک موضوع کاملا شخصیست  الان طوری شده که خواهر۱۲ ساله شان هم میگوید من با نماز ارامش پیدا نمیکنم و....