خجالت، اعتماد به نفس، تدریس، کمال گرایی، استرس

بی انگیرگی برای کنکور!

عرض سلام  و خدا قوت  پیشاپیش ممنونم از اینکه متن منو می تونید و بهم راهنمایی میکنید ... آخرتون با خدا شاید مشکلم بنظر ساده بیاد ولی خیلی اذیتم میکنه ، لطفا کمک کنید  اگر ممکنه زودتر پاسخ بدید  دختری 18 ساله هستم و طبیعتا امسال کنکور دارم ، پیش از این من اهداف بزرگی داشتم و زیاد مطالعه میکردم طوری که اطرافیان و بزرگتر ها می گفتند اینقدر خودت رو مشغول نکن ، ماهم مثل تو درس خوندیم و الان به هیچ جا نرسیدم و... با شنیدن این حرف ها کمی سست شده بودم و دو سال گذشته رو فقط برای نمره گرفتن درس میخوندم ولی امسال دیگه به طرز عجیبی همه چیز بهم ریخته ... امسال که همه تلاش میکنند من اصلا درس نمی خونم ، نه تنها درس انگیزه هیچ کاری هم ندارم ، صبح ها به زور از خواب بلند میشم ، سر کلاس ها - که مجازی هستند - دائما در اینترنت می چرخم ، حتی دیگه اینترنت و تلویزیون هم برام جذابیت نداره و حوصله ادامه دادن ندارم ، سراغ هر کدوم از علایق قبلی هم میرم به لحظه ی انجام دادم می رسه دست می کشم ، حتی دیگه انگیزه کار های شخصی رو ندارم ...  هر بار قرآن باز می کنم دعا میکنم و کلی درد دل و گریه ... برنامه می نویسم برای درسام و سایر کار ها اما باز روز از نو روزی از نو ، هیچ کدام رو انجام نمیدم ، حتی دیگه نمازهام رو یکی در میون و آخر وقت میخونم ، تمام وقتم رو در اتاق میشینم یا رویا پردازی میکنم ، یا برنامه می نویسم و یا غصه می خورم ، فکر های بیخوده و حتی تصور خودم در موقعیت های گناه و... از یک طرف اصلا دوست ندارم اینطوری باشم و عمرمو تلف کنم ، از طرف دیگه برای امسال خانواده کلی سرمایه گذاشتن و انتظار دارن و من خجالت می کشم که دارم زحماتشون رو به باد میدم ... به کم هم راضی نمیشم ، الان تا کنکور 6 ماه مونده و من هیچی نخواندم ولی به فکر رشته و دانشگاه تاپم و فکر کم تر از اون اذیتم میکنه میگن اگه امسال تلاش نکنم ، امسال عوض نشن و تنبلی رو کنار نذارم دیگه درست نمیشه و هیچ وقت این روزای جوونی بر نمی گرده ، این حرفا رو که میشنوم می ترسم اما باز هم سراغ انجام یه کار نمی رم  شب ها خوابم نمیبره از فکر اینکه روزمو حیف کردم و صبح ها دلم نمی خواد بلند شم و کاری انجام بدم ، اصلا دلم میخواد. بمیرم و تمام ... اما می ترسم ار کوله باری که جز گناه چیزی توش نیست  همش بهم میگن تنبلی نکن ... خودمم میخوام ولی نمیدونم چم شده که هیچ کاری نمی کنم ، حس میکنم خدا هم به خاطر اینکه از نعمت هایی که بهم داده استفاده نمیکنم ، استعدادامو ازم میگیره  خواهش میکنم بهم یه راهکار بدید از این وضع در ام  تشکر  

مشکل در تدریس

سلام
من قراره حدود یک ماه و نیم دیگه برم دانشگاه تدریس کنم.
ادم خجالتی هستم و همیشه در ارائه ها ی دانشگاه خجالت می کشیدم و زود تموم می کردم. اعتماد به نفس پایینی دارم.
حالا تدریس که جای خود داره و باید کلاسم اداره کنم
از یه طرفی نمی خوام از دستش بدم چون یه موقعیتی برای منه تا از این حالت در بیام و از طرفی تمام وجودم استرسه حتی از الان که خیلی مونده Sad
بعدشم کلا همیشه ناراحتم. اعتماد به نفس پایینی دارم و فکر می کنم ادم کمال گرایی هستم چون هیچ وقت از زندگیم راضی نیستم و همیشه دنبال بهترین چیز هستم که خوب بهشم نمی رسم و بدتر ناراحتم میشه.
خواهش می کنم یه راهی جلوی پام بزارید.
به مشاوره ی بیرون هم اعتماد ندارم. فکر می کنم چون درس خوندن اومدن فقط پول دربیارن. یبار رفتم چیز خاصی بهم نگفت. شاید من بدبین شدم.

منظر راهنمایی تون هستم Sad