حق زن

چرا حق مرد بر زن اینقدر غیر قابل توصیف است؟

سلام خدمت کارشناس محترم

سوالی که خیلی برام مطرحه اینه که چرا حق مرد بر زن اینقدر غیرقابل وصفه؟حتی بیشتر از حق پدر و مادری که اونو بزرگ کردن!!
چرا اینقدر منت سر زنها میذارن؟
یعنی زن اینهمه به مرد احتیاج داره؟(میبینیم اگه یه زنی طلاق بگیره یا بیوه بشه معمولا دیگه ازدواج نمیکنه ولی مردا چندتا چندتا زن میگیرن)
و اگه یه مردی به زنش خوبی کنه خیییییلی لطف کرده ولی زن وظیفشه؟خب زن اگه ازدواج کنه همش باید حواسش باشه کاری نکنه که مورد نفرین قرار بگیره،ولی مرد تازه کلی موقعیت برای تعالی پیدا میکنه! خب زن ازدواج نکنه بهتره براش!

من وقتي بعضي احاديث را ميخونم آرزو ميكردم كاش اصلا سواد نداشتم يا اينكه اينا بدست ما نميرسيد :Cheshmak:
من كه پيگير احاديث هستم می بینم چه تناقضاتي هست در احاديث حتي در همين بحارالانوار و اصول كافي
بنظرم بعضي جاها به وجود مبارك پيامبر هم توهين شده
منظورم از توهين اينه كه يه حديثي را نسبت دادند كه ديگه بديهي هست همچين چيزي نيست .....

من اگه عالم بودم حلیه المتقین رو ویرایش میکردم.
متاسفانه بعضیا تا حرف بزنیم یا میگن غربزده،یا تحت تاثیر القایات غرب!
ولی من اصلا غربزده نیستم.چادری هستم و بجز موسیقی سنتی چیزی گوش نمیدم.
اولین باری که هرکدوم از این حدیثا رو (از بچگی) خوندم بدون اینکه کسی بهم القا کنه بدم اومده

حق رابطه ی زناشویی برای زن

سلام
در برخی تاپیک های این سایت ، همچنین در سایت های دیگر و برخی کتاب های دینی ، به موردی برخورد کردم که برایم جای سوال شد
می دانیم که حقوق مردها در ازدواج
(حقوق مربوط به همسر) پنج چیز است (اگر اشتباه میگویم اساتید اصلاح کنند)

1 - حق رابطهء زناشویی

2 - اجازه گرفتن زن از شوهر برای بیرون رفتن از خانه

3 - حق ازدواج موقت

4 - حق ازدواج دائم

5 - حق طلاق

و بجز اینها مرد هیچونه حق دیگری ندارد. حقوق 3 و 4 را که آنقدر ماده و تبصره برایش آورده شده و قانون شرایط برایش تعیین کرده
(مثلاً لزوم اجازه همسر اول) و آنقدر بانوان محترمه از این حقوقِ مرد ابراز نفرت کرده اند که مگر در مواردی بسیار نادر ، در سایر موارد استفاده از آنها به معنای کاری خلاف شرع!!! خواهد بود. پس یک مرد عملاً باید این دو را به عنوان حقی قابل استفاده ، فراموش کند! حق شماره 5 را هم خانمها می توانند قبل از ازدواج شرط کنند که اجازه اش با آنها باشد ، یعنی قابلیت تغییر دارد. در نتیجه می ماند فقط دو حق. یکی حق روابط زناشویی و دیگری هم بحث اجازه گرفتنِ زن از شوهر

موردی که من با آن در سال های اخیر مواجه شدم مربوط به حق رابطهء زناشویی است
دو بخش است که البته هر دو بخش به یک موضوع اشاره دارند

الف) دیده ام که از نظر احکام ، زن هم حق همخوابی با مرد را دارد. مثلاً اگر مردی فلج نخاعی بشود و نتواند با همسرش رابطه داشته باشد ، همسرش این حق را دارد که به دلیل عدم ارضای نیاز جنسی از طرف شوهر ، از او درخواست طلاق کند

ب) جدای از بحث حقوقی ، از نظر عرفی و اخلاقی هم چنین بحثی مطرح است. برای مثال ، زنی به شوهرش خیانت می کند (جدای از درست و غلط بودن عمل زن) ، دلیل می آورد که شوهرم مرا ارضا نمی کرده و این یعنی زن هم نیاز جنسی داشته. یا خانمی به مشاور مراجعه می کند و میگوید از این موضوع که شوهرم نیازم را رفع نمی کند رنج می برم ، و مواردی از این دست

نتیجه اینکه با توجه به این موارد ، نیاز جنسی نه یک نیاز از جانب مرد ، که نیازی دو طرفه است که زن نیز (به استثنائات کاری ندارم) به آن علاقمند است و علاوه بر آن ، از نظر شرعی هم مرد به نوعی همین وظیفه را نسبت به زن دارد ، شاید با تاکیدی کمتر البته

سوالم را در دو بخش مطرح میکنم:

1 - اگر نیاز جنسی یک نیاز دوطرفه است و زن نیز مانند مرد به رابطهء جنسی نیاز داشته و از آن لذت می برد ، دیگر چه معنایی دارد که ما یک نیاز دو طرفه را به عنوان حق مرد مطرح کنیم؟

2 - اگر طبق توضیحات ، نیاز جنسی را یک نیاز دوطرفه بدانیم ، آن وقت فقط 1 حق برای مرد باقی می ماند! و آن هم اجازه گرفتن زن از شوهرش است. آیا این انصافِ اسلام است که مرد در رابطه با همسرش فقط و فقط یک حق داشته باشد؟!! آن هم حقی که چندان سودی برای خود مرد ندارد؟

زنده باد تساوی!!!

انجمن: 


بسم الله الرحمن الرحیم



ما به مردها گفتیم: می خواهیم مثل شما باشیم.
مردها گفتند: حالا که این قدر اصرار می کنید، قبول ! و ما نفهمیدیم چه شد که مردها ناگهان این قدر مهربان شدند!
وقتی به خود آمدیم، عین آن ها شده بودیم.
کیف چرمی یا سامسونت داشتیم و اوراقی که باید به آنها رسیدگی می کردیم و دسته چک و حساب کتاب هایی که مهم بودند.
با رئیس دعوایمان می شد و اخم و تَخم اش را می آوردیم خانه، سر بچه ها خالی می کردیم.
ماشین ما هم خراب می شد، قسط وام های ما هم دیر می شد.
دیگر با هم مو نمی زدیم!
آن ها به وعده شان عمل کرده بودند و به ما خوشبختی های بی پایان یک مرد را بخشیده بودند.

همه کارهای‌مان مثل آن ها شده بود فقط، نه! خدای من! سلاح نفیس اجدادی که نسل به نسل به ما رسیده بود، در جیب‌هایمان نبود.
شمشیر دسته طلا؟ تپانچة ماشه نقره ای؟ چاقوی غلاف فلزی؟
نه! ما پنبه ای که با آن سر مردها را می بریدیم، گم کرده بودیم.
همان ارثیه ای که هر مادری به دخترش می داد و خیالش جمع بود تا این هست، سر مردش سوار است.
آن گلولة الیافی لطیفی که قدیمی ها به اش می گفتند عشق، یک جایی توی راه از دستمان افتاده بود.
یا اگر به تئوری توطئه معتقد باشیم، مردها با سیاست درهای باز، نابودش کرده بودند.
حالا ما و مردها روبه روی هم بودیم.
در دوئلی ناجوانمردانه و مهارتی که با آن مردهای تنومند را به زانو درمی آوردیم، در عضله های روحمان جاری نبود.
سال ها بود حسودی شان می شد.
چشم نداشتند ببینند فقط ما می توانیم با ذوقی کودکانه به چیزهای کوچک عشق بورزیم.
فقط و فقط ما بودیم که بلد بودیم در معامله ای که پایاپای نبود، شرکت کنیم.
می توانستیم بدهیم و نگیریم.
ببخشیم و از خودِ بخشیدن کیف کنیم.
بی حساب و کتاب دوست بداریم.
در هستی، عناصر ریزی بودند که مردها با چشم مسلح هم نمی دیدند و ما می دیدیم.
زنانگی فقط مهارت آراستن و فریفتن نبود و آن قدیم ها بعضی از ما این را می دانستیم.

مادربزرگ من زیبایی زن بودن را می دانست...
وقتی زنی از شوهرش از بی ملاحظگی ها و درشتی های شوهرش شکایت داشت و هق هق گریه می کرد، مادر بزرگ خیلی آرام می گفت: مرد است دیگر، از مرد بودن مثل عیبی حرف می زد که قابل برطرف شدن نیست.
مادربزرگ می دانست مردها از بخشی از حقایق هستی محروم اند.
لمس لطافت در جهان، در انحصار جنس دوم است و ذات جهان لطیف است.
مادربزرگ می گفت کار زن ها با خدا آسونه.
مردها از راه سخت باید بروند.
راه میان بری بود که زن ها آدرسش را داشتند و یک راست می رفت نزدیک خدا.
شاید این آدرس را هم همراه سلاح قدیمی مان گم کردیم.

به هر حال، ما الان اینجاییم و داریم از خوشبختی خفه می شویم!
رئیس شرکت به ما بن فروشگاه سپه داده و ما خیلی احساس شخصیت می کنیم.
ده تا نایلون پر از روغن و شامپو و وایتکس و شیشه شور و کنسرو و رب و ماکارونی خریده ایم و داریم به زحمت نایلون ها را می بریم و با بقیة همکارهای شرکت که آن ها هم بن داشته اند و خوشبختی، داریم غیبت رئیس کارگزینی را می کنیم و ادای منشی قسمت بایگانی را درمی آوریم و بلندبلند می خندیم و بارهایمان را می کشیم سمت خانه.
چقدر مادربزرگ بدبخت بود که در آن خانه می شست و می پخت،
حیف که زنده نماند ببیند ما به چه آزادی شیرینی دست یافتیم.
ما چقدر رشد کردیم.
افتخارآمیز است که ما الان، هم راننده اتوبوس هستیم هم ترشی می اندازیم.
مهندس معدن هستیم و مربای انجیرمان هم حرف ندارد.
هورا ما هر روز تواناتر می شویم.
مردها مهارت جمع بستن ما را خیلی تجلیل می کنند.
ما می توانیم همه کار را با همه کار انجام دهیم.
وقتی مردها به زحمت بلدند تعادل خودشان را ایستاده توی اتوبوس حفظ کنند، ما با یک دست دست بچه را می گیریم با دست دیگر خریدها را، گوشی موبایل بین گردن و شانه، کارهای اداره را راست و ریس می کنیم.
افتخارآمیز است.
دستاورد بزرگی است، این که مثل هم شده ایم.

فقط معلوم نیست به چه دلیل گنگی، یکی مان شب توی رختخواب مثل کنده ای چوب راحت می خوابد و آن یکی مدام غلت می زند، چون دست و پاهایش درد می کنند.
چون صورت اشک آلود بچه ای می آید پیش چشمش.
بچه تا ساعت پنج مانده توی مهد کودک. همه رفته اند، سرایدار مجبور شده بعد از رفتن مربی ها او را ببرد پیش بچه های خودش.
شب ها خواب ندارد.
می افتد به جان زن.
مرد اما راحت است، خودش است.
نیمة دیگری ندارد.
زن گیج و خسته تا صبح بین کسی که شده و کسی که بود، دست و پا می زند.
مادربزرگ سنت زده و عقب افتاده‌ی من کجا می توانست شکوه این پیروزی مدرن را درک کند؟
ما به همة حق و حقوقمان رسیده ایم.
زنده باد تساوی!

▪▪๑❀◆ امانت خدا در دست مرد◆❀๑▪▪ پاداش صبر بر بداخلاقی زن

خانواده در فرهنگ اسلامی نهادی مقدس و ارزشمند می باشد تا جایی که محبوب ترین بنا نزد خداوند متعال شمرده شده است . (1)

بنابراین، اهتمام اسلام به امر خانواده به عنوان یک نهاد مقدس اقتضا می کند که زن و مرد در حفظ آن بکوشند و رفتار فردی و مناسبات خانوادگی و اجتماعی خود را به گونه ای تنظیم کنند که در راستای حفظ و تقویت این نهاد باشد.

...

در دین مبین اسلام همچنان که شوهرداری بزرگترین و مهم ترین وظیفه ی یک زن می باشد و در ردیف جهاد قرار گرفته است ، زن داری نیکو و شایسته نیز از بزرگترین و ارزنده ترین اعمال یک مرد است
تا جایی که پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) شناخت بهترین مرد را موکول به روابط او با خانواده و همسرش میداند ؛ (2)

مرد باید بداند که زن گرفتن به معنای انتخاب شریک در زندگی و ، یار و مونس و همدم گرفتن است . و با خیر و برکت وجود زن هست (3) که زندگی اش سر و سامان می گیرد و رزق و روزی مرد مبارک تر و افزون تر از قبل می شود . (4)

اخلاق شایسته و نیکو ، بردباری و گرامیداشت خانواده و علی الخصوص همسر (زن) شعار شریعت اسلام و اهلبیت علیه السلام است ، که باید مورد توجه مرد قرار گیرد .

(1) قال رسول اللَّه(ص): «ما بني في الاسلام بناء أحبّ إلي اللَّه عزّوجلّ و أعزّ من التّزويج» (مكارم الاخلاق، ص196)
(2) قال رسول اللَّه(ص): «خیر الرجال من امتی الذین لایتطاولون علی اهلیهم و یحنون علیهم ولا یظلمونهم» (مکارم الاخلاق، ص ۲۱۶٫)
(3) قال الصادق عليه السلام : «أَكثَرُ الخَيرِ فِى النِّساءِ؛» (من لايحضره الفقيه، ج3، ص385، ح4352)
(4) پيامبر اكرم ( صلي الله عليه و آله و سلم ) مي فرمايند : اهل و خانواده اختيار كنيد كه ازدواج روزي را افزايش مي دهد .

.