حضرت محمّد(ص)

متن وصیت نامه ی پیامبر اکرم(ص)

حضرت محمد (ص) در ضمن وصیت های خود به شاه ولایت حضرت علی (ع) چنین فرموده اند : ای علی به وصیت های من توجه کن ، همواره در خیر و سعادت خواهی بود تا هنگامی که وصیت های مرا عمل کنی ، هرکس از انتقام دست بکشد و از آن چشم بپوشد در صورتیکه قدرت بر انتقام داشته باشد ، خداوند روز قیامت او را در محل امنی قرار خواهد داد و مزه عفو را به او خواهد چشانید. بهترین جهاد برای آدم این است که چون صبح کرد و وارد جامعه شد ، همتش این باشد که به هیچ فردی ستم روا ندارد و به حقوق احدی تجاوز نکند.آن انسانی که جامعه از زبانش آرامش نداشته باشند و مردم از شر زبانش در امان نباشند ، این چنین آدمی از اهل آتش است. بدترین مردم آن کسی است که مردم از ترس او را احترام کنند ، تا از شرش در امان باشند ، بدترین مردم کسی است که آخرت خود را برای رسیدن به جاه و منال دنیا بفروشد ، و بدتر از این آن انسانی است که آخرت خود را برای دنیای دیگری بفروشد. خداوند دروغ مصلحتی را که برای اصلاح برادران ایمانی گفته شود دوست دارد ، ولکین راستی را که موجب فساد و دشمنی بین افراد میشود را دشمن میدارد.هر مست کننده ای که عقل را از آدمی سلب کند ، حرام است ، و هرچیزی که زیادی آن مست کننده باشد ، آشامیدن یک جرعه از آن نیز حرام است.تمام گناهان در یک خانه قرار گرفته اند ، کلید این خانه آشامیدن شراب است ، یعنی اگر آدمی شراب نوشید مرتکب هرگناهی میگردد و هر فسقی از او سر میزند. بر شارب الخمر ( شرابخوار) لحظه میگذرد که در آن حال خداوند را نمی شناسد ، یعنی در حال مستی از خداوند غافل است و مرتکب هرکاری میشود و هر معصیتی را مرتکب میگردد.کوههای بلند و سر بر آسمان کشیده را میتوان از جای کَند ، ولیکن زمامداریکه هنوز ایام حکومتش سپری نشده و وقت مرگش فرا نرسیده نمیتوان از بین برد.چهار نفر هرچه از خداوند بخواهند مستجاب میگردد : پیشوای عادل ، دعای پدر برای فرزند ، مردیکه برای برادر دینی خود در پنهان بدون اطلاع او برایش دعا کند و کسی که مورد ظلم و ستم قرار گرفته باشد و به ظالم نفرین کند ، خداوند متعال میفرماید : به عزت و جلالم سوگند انتقام مظلوم را از ظالم خواهم گرفت ، ولو بعد از مدتی که از ستم گذشته باشد.خداوند بهشت را به مردی که بدزبان و فحاش باشد و هرچه به زبانش آید بگوید حرام کرده است.مزاح نکن ، تا وقارت از بین نرود ، و دروغ نگو تا نور چهره ات محفوظ بماند ، و از دو خصلت دوری گزین : دل تنگی و تنبلی ، تن آسائی ، اگر دل تنگ شدی در برابر حق شکیبا نخواهی شد ، و اگر تنبل شدی حق کسی را اداء نخواهی کرد. ده نفر از این امت به خداوند کافر شدند ، و آنان عبارتند از : سخن چین ، جادوگر ، مرد بی غیرت ( دیوث ) ، مردان زناکار ، کسی که با حیوان درآمیزد ، کسی که با محارم خود زنا کند ، شخصی که فتنه برانگیزد ، و به دشمنان مسلمان ها اسلحه جنگی بفروشد ، و کسی که زکات ندهد و با استطاعت زیارت خانه خدا را ترک کند و بمیرد.مرد عاقل باید جز در این سه طریق راه دیگری نرود ، اول دنبال معاش خود را بگیرد ( پی روزی رود ) ، دوم در فکر آخرت خود باشد ، سوم از لذائذ مشروع استفاده کند.مکارم اخلاق در دنیا و آخرت سه چیز است : کسی که بر تو ستم کرده از وی درگذری ، و کسی که ارتباط خود را با تو قطع کرده تو با او از در آشتی درآیی و ارتباط خود را با او برقرار سازی ، و کسی که از روی نادانی برای تو موجب ناراحتی فراهم آورده با بردباری از وی درگذری.از چهارچیز قبل از رسیدن چهار چیز دیگر هرچه زودتر استفاده کنید : از جوانی قبل از پیری ، از تندرستی پیش از اینکه بیمار گردی و ناتوان شوی ، از ثروت قبل از اینکه فقیر و ناتوان گردی.آفت شرف و بزرگی فخر و مباهات است ، و اینکه انسان همواره به اصل و نسب خود مغرور باشد.هرکس از خداوند متعال بترسد ، همه موجودات از وی خواهند ترسید و از او حساب خواهند برد ، و هرکسی که از خداوند واهمه و ترس نداشته باشد خداوند او را از هر چیزی خواهد ترسانید.هرکس این چهار خصلت را دارا باشد خداوند برای او خانه ای در بهشت میسازد : 1.کسی که یتیمی را جای دهد 2.و ناتوانی را حمایت کند 3.و به پدر و مادرش مهربانی نماید 4.و به زیر دستانش با محبت رفتار کند.هرکس با سه خصلت خداوند را ملاقات کند از بهترین مردم است : آنکس که واجبات خداوند را انجام دهد و از محرمات دست بکشد ، و به آنچه خداوند داده قناعت کند ، این چنین آدمی پرستنده ترین و پارساترین و بی نیازترین بندگان است.مجالست و هم نشینی با سه دسته از مردم دل را می میراند: هم نشینی با مردمان پست ، مجالست با توانگران ، و سخن گفتن با زنان. انجام سه عمل از حقائق ایمان است : انفاق در هنگام تنگ دستی ، و گذشت از خود در برابر مردم ، و بخشش علم و دانش برای کسی که طالب علم است.هرکس دارای این هفت خصلت باشد به حقیقت ایمان رسیده و کامل شده است و درهای بهشت به روی او بازگردیده است : کسی که وضوی خود را کامل بگیرد ، و نماز خود را با وجه نیکویی ادا نماید ، و زکات مال خود را بدهد ، و خشم خود را فرو برد ، و زبانش را نگه دارد ( غیبت نکند ، دروغ نگوید و ... ) و از گناهانش استغفار کند و افراد خانه اش را نصیحت و اندرز دهد.سه چیز موجب خوشحالی مومن در دنیا است : دیدن برادران دینی ، و افطار روزه داران و نماز خواندن در آخر شب.از سه چیز تو را نهی میکنم : حسد ، حرص ، و تکبر.هرکس دارای این سه خصلت نباشد اعمالش تمام نخواهد شد : ترسی که او را از نافرمانیهای خداوند باز دارد ، و اخلاقیکه به وسیله آن با مردم مُدارا کند ( البته مُدارا با مردم همرنگ شدن با خلافها و گناهان آنها نیست ، مُدارا با مردم به این معنی نیست که در مقابل گناه آنها بی تفاوت باشیم و تاییدشان کنیم ) ، و حلمیکه به وسیله آن نادانان را از خود دور سازد.چهار خصلت موجب شقاوت آدمی می گردد : 1.خشکی چشم 2.تیرگی دل 3.آرزوهای دور و دراز 4.دوست داشتن زندگی در دنیا.اشخاص متظاهر و فریبکار سه علامت دارند : هرگاه با انسان روبرو گردند چاپلوسی میکنند ، و هرگاه دور باشند ( پشت سرت ) غیبتت را میکنند ، و اگر برای آدمی مصیبت و ناراحتی پیش آید شماتت میکنند.ستمکاران را سه علامت است :1.زیردستان را آزار و اذیت میدهند2.با افراد بالادست خود با نافرمانی زندگی میکنند3. از ستمکاران پشتیبانی مینمایند.منافقین هم دارای سه علامت هستند : 1. سخنان دروغ و غیر واقع می گویند 2.هرگاه وعده بدهند به وعده خود وفا نمیکنند 3.هرگاه مورد امانت واقع شدند و چیزی در نزد آنان گذاشته شد خیانت میکنند. ریاکاران سه علامت دارند: از کارهای خود تمجید می نمایند و اظهار سرور و شادمانی میکنند ، و هنگامیکه تنها بمانند اوقات خود را به کسالت میگذرانند و دوست دارند که مردم پیوسته از آنان به نیکی یاد کنند. به خدا سوگند اگر مرد متواضع در ته چاه قرار گیرد ، خداوند متعال بادی را میفرستد و او را از قعر چاه بیرون میآورد و در دولت بد کاران ، بالای نیکوکاران قرار خواهد داد. مومن آن کس است که جان و مال مسلمان از دست وی در امان باشد ، و مسلمان کسی است که سایر مسلمانان از دست و زبان او در آرامش باشند ، و مهاجر کسی را گویند که از گناهان دست بکشد.محکمترین رشته ایمان دوستی در راه خدا و دشمنی برای رضای خدا است. هرکس از زنش اطاعت کند خداوند او را به رو در آتش خواهد افکند ، مولا علی (ع) فرمود : یا رسول الله مقصود از اطاعت زن چیست ؟ حضرت رسول (ص) فرمود : مرد به زن خود اجازه می دهد در هر مجلسی شرکت کند ، و به هر محفل نامناسبی برود ، و لباس نازک بپوشد و خودنمایی کند. خداوند متعال به وسیله اسلام غرور جاهلیت و افتخار به آباء و اجداد را از بین برد ، مردم همگی از حضرت آدم هستند ، و حضرت آدم نیز از خاک است ، گرامی ترین مردم در نزد خداوند کسی است که پرهیزگارتر باشد. هرکس علم بیاموزد و نظرش این باشد که با نادانان لجبازی کند و یا با دانایان مجادله نماید ، و یا مردم را به طرف خود جلب کند ، این چنین آدمی از اهل آتش است.هرگاه بنده ای بمیرد ، مردم گویند : از خود در جهان چه گذاشته است ؟ ( چقدر مال و ثروت زمین و .... گذاشته است ) ولی فرشتگان می گویند : قبل از خود چه توشه ای برای آخرتش فرستاده است. این جهان برای مومن زندان است ، و برای کافر مانند بهشت. مرگ ناگهانی برای مومن راحتی و برای کافر موجب حسرت و ندامت است. خداوند برای دنیا وحی فرستاد به کسانیکه به من خدمت میکنند ، خدمت کن. و کسانیکه به تو خدمت میکنند آنها را در ناراحتی و مشکلات قرار بده. اگر این جهان به اندازه یک بال مگس در نزد خدا ارزش داشت هر آینه یک جرعه آب هم به کافر نمی داد. ناله های مومن بیمار به منزله تسبیح و تهلیل اوست ، و خوابیدن او در بستر مرض مانند این است که خداوند را عبادت میکند ، و از این پهلو به آن پهلو شدن مثل این است که در راه خداوند جهاد میکند ، و اگر مرد مومن از مرض خود بهبودی حاصل کرد و در جامعه قدم گذاشت گناهانش محو خواهد شد. اسلام همانند مردی عریان است ، حیاء به منزله لباس او ، وقار زینت او ، و عمل صالح مردانگی او و پرهیزگاری اساس زندگی اوست ، هرچیزی پایه ای دارد ، و پایه اسلام محبت ما اهل بیت (ع) است. بد اخلاقی شوم است ، و اطاعت از زن موجب پشیمانی است ، و اگر در چیزی شومی باشد همانا در زبان زن است ، و سبکباران نجات پیدا کردند.هرکس بر من دروغ بندد جایگاه او پر از آتش خواهد بود.سه چیز حافظه را زیاد میکند و بلغم را زایل میسازد ، کندر خوردن و مسواک زدن و قرائت قرآن.مسواک زدن سنت است ، دهان را پاک میکند ، و چشم را بینا میسازد ، و خداوند را خشنود میکند ، و دندان ها را سفید میکند ، بوی بد دهان را از بین میبرد ، و لثه ها را محکم میکند ، و اشتها را زیاد میکند ، و بلغم را دفع میکند ، و حافظه را زیاد میکند ، و نیکیهایی را زیاد مینماید ، و فرشتگان را خوشحال میسازد.رسول خدا (ص) به مولا علی (ع) فرمودند : خداوند ذریه هر پیغمبری را از نسل او قرار داده ، ولیکن ذریه مرا در صلب تو قرار داده است ، و اگر تو نبودی من ذریه ای نداشتم.گروهی در آخرالزمان خواهند آمد که یقین و ایمان آنان موجب شگفتی خواهد بود ، با اینکه آن جماعت پیغمبری را ندیده و حجت ظاهری از آنها پوشیده شده است ، آنان فقط با دیدن آثار ، ایمان میآورند.سه چیز موجب قساوت قلب میشود ، شنیدن لهویات ، و دنبال شکار رفتن ، و به خانه حُکام و پادشاهان رفت و آمد کردن.خداوند دعای مردی را که با غفلت اداء میکند ، نمی پذیرد ، . خوابیدن عالم ، از عبادت عابد جاهل ، بهتر است.دو رکعت نماز که عالم میخواند از هزار رکعت که عابد جاهل ، میخواند بهتر است.در زنا شش عقوبت و کیفر گریبانگیر است که سه خصلت آن در دنیا گریبان زنا کننده را می گیرد ، و سه خصلت آن در آخرت گریبانگیر فرد زنا کننده را می گیرد ، اما سه خصلتی که در دنیا به آن دچار میشود : آبرو و حیثیت را میبرد ، و مرگ را زودتر میرساند ، و روزی را قطع میکند و اما سه خصلتی که در آخرت گریبانگیر شخص زنا کننده میشود : در محاسبه اعمال با او بدرفتاری میگردد ، و موجبات خشم و غضب خداوند منان را فراهم میسازد ، و مجازات و عذاب زناکار را در قیامت ، بزرگ میکند.در عمل ربا هفتاد گناه هست که آسانترین آنها مانند زنا با محارم در خانه خداست.یک درهم ربا در نزد خداوند بزرگتر است از هفتاد بار زنا با محارم در خانه خدا.هرکس اندکی از زکات مال خود را نپردازد ، این شخص در زمره مسلمانان و مومنان نیست و هیچ ارزش و اعتباری ندارد.کسی که مستطیع شد و به حج نرفت کافر است ، خداوند میفرماید : از طرف خداوند بر مردم واجب است که حج خانه خدا را به جا آورند در صورتیکه استطاعت داشته باشند ، و هرکس پس از استطاعت این فریضه را ترک کند ( بر خود ستم کرده است ) و خداوند از جهانیان بی نیاز است. هرکس حج را به تاخیر اندازد تا وقتیکه بمیرد ، خداوند او را روز قیامت یهودی و یا نصرانی مبعوث میگرداند.صدقه دادن بلای حتمی را دفع میکند.صله ارحام و ارتباط با خویشاوندان عمر را زیاد میکند.قبل از اینکه شروع کنی به غذا خوردن نمک بخور و بعد از غذا هم نمک بخور ، در این کار هفتاد دو مرض از شما دفع میگردد.عقل آن است که به وسیله آن بهشت به دست آید ، و رضای پروردگار حاصل شود.اولین چیزی که خداوند آفرید عقل بود ، پس فرمود : روی آور او هم روی آورد ، و بعد فرمود پشت کن ، و او هم پشت کرد ، سپس خدای عزوجل فرمود : به عزت و جلال خودم سوگند ، آفریده ای را دوست و نزدیک تر به خود از تو نیافریدم ، مردم را به وسیله تو مورد مواخذه قرار می دهم و آنان را به وسیله تو پاداش خواهم داد و یا عذاب خواهم کرد.گفتار بی کردار ( بی عمل ) اثری و خیری در آن نیست ، نگریستن در چیزی بدون اطلاع از آن فائده ای ندارد ، و مالی که در آن بخشش نباشد ، و راستی که در آن وفا نباشد سودی ندارد ، دانش بدون پرهیزکاری ، و صدقه بدون نیت ، و زندگی بدون تندرستی ، و وطن بدون امنیت و خوشحالی فایده و سودی برای انسان نخواهد داشت.خداوند خوردن هفت عضو از گوسفند را حرام کرده است : خون ، مذاکیر ، مثانه ، نخاع ، غدد ، طحال ، مرارة.آیا شما را به شبیه ترین مخلوقات به خودم خبر ندهم ؟ فرمود : آری ، حضرت رسول (ص) فرمود : آن که اخلاقش از همه بهتر و بردباریش از همه بزرگتر ، و خویشاوندانش مهربانتر ، و از همگان با گذشت تر باشد.امت من هرگاه این ذکر را بخوانند از هم و غم نجات پیدا میکنند (( لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم )) حق فرزند بر پدر این است که نام او را نیکو بگذارد ، و او را ادب بیاموزد ، و به مقام شایسته ای برساند ، و حق پدر بر فرزند این است که او را با نام صدا نزند ، و جلوتر از او راه نرود ، پیش روی او ننشیند.خداوند پدر و مادری را که موجبات عقوق ( عاق شدن ) فرزند خود را فراهم آورند لعنت کرده است.همان طور که فرزندان عاق والدین میشوند ، والدین نیز عاق فرزندان خود میگردند.خداوند پدر و مادری را که فرزندان خود را به نیکی وادارند رحمت میکند.هرکس در نزد او از برادر مسلمانی غیبت شود و او قدرت دفاع از آن را داشته باشد و دفاع نکند ، خداوند در دنیا و آخرت او را رسوا میکند.هرکس یتیمی را سرپرستی کند و مخارج او را از مال خودش پردازد تا آنگاه که بی نیاز گردد ، بهشت برای این چنین آدمی واجب میگردد.هرکسی از روی احسان و محبت دست عطوفت بر سر یتیمی بکشد خداوند روز قیامت به تعداد هر مویی از سر آن کودک نوری به آن مرد عطا خواهد کرد که در پرتو آن از تاریکیهای روز قیامت نجات پیدا کند.فقری بدتر از نادانی ، و ثروتی بالاتر از عقل ، و تنهایی وحشت آورتر از عُجب و خودپسندی ، و عقلی بهتر از تدبیر نیست ، هیچ پرهیزکاری مانند باز داشتن نفس از حرامها و از سخنان نابجا نیست ، شرفی بالاتر از حُسن خُلق و عبادتی مانند تفکر در امور نیست. آفت سخن دروغ گفتن است ، آفت علم فراموشی ، آفت عبادت فاصله انداختن است ، و آفت زیبایی تکبر و خودپسندی ، و آفت حلم ، حسد است.خداوند متعال به دنیا توجه کرد و مرا از میان آن برگزید ، و بار دیگر توجهی کرد و تو را از میان مردان اختیار کرد و بار سوم توجه کرد امامان از فرزندانت را از میان مردان برگزید ، و مرتبه چهارم توجه نمود و فاطمه (س) را بر زنان جهان اختیار کرد.ای علی نام تو را در چهار جا با نام خود همراه دیدم ، و به آن اُنس گرفتم ، هنگامی که در شب معراج به بیت المقدس رسیدم ، دیدم در (( صخره )) نوشته شده : (( لااله الا الله ، محمد رسول الله )) خداوند فرمود : او را تایید کردم و یاری نمودم به وسیله وزیرش ، پرسیدم ای جبرئیل وزیر من کیست ؟ گفت : علی بن ابی طالب (ع) ، و هنگامی که به سدرة المنتهی رسیدم دیدم در آنجا نوشته شده منم خداوند که خدائی جز من نیست ، محمد برگزیده من از میان مخلوقات من است ، او را به وسیله وزیرش تایید و یاری کردم ، پرسیدم از جبرئیل که وزیر من کیست ؟ گفت : علی بن ابیطالب (ع) ، پس از اینکه از سدرة المنتهی گذشتم و به نزدیک عرش خداوند رسیدم ، مشاهده کردم بر پایه های عرش نوشته شده است منم خداوند که جز من خدایی نیست ، و محمد (ص) دوست من است ، و او را به وسیله وزیرش تایید و یاری کردم. ای علی خداوند متعال تو را در هفت خصلت با من برابر قرار داده است : تو اولین فردی هستی که با من از قبر سر بر میاری ، و نخستین کسی هستی که با من در کنار پل صراط توقف میکنی ، و اول فردی هستی که با من زنده می شوی و با من لباس می پوشی و نخستین فردی هستی که با من از آشامیدنیهای سر به مهر بهشتی خواهی نوشید. کِتابُ المَواعِظ شیخ صدوق صفحه 3 الی 49

بشارت اشعیای نبی(ع)

انجمن: 

تنخ یهود، کتابهای پیامبران بنی اسرائیل را شامل می شود که شاید معروفترینشان بین مردم ما زبور حضرت داود(ع) باشد. یهودیان و مسیحیان این کتابها را که کتابهای انبیاء بنی اسرائیل از حضرت یوشع(ع) تا حضرت ملاکی(ع) را شامل می شود، بخشی از کتاب مقدس خود می دانند و معتقدند که این کتابها از تحریف مصون مانده است. این کتاب هم شامل وحی الهی و هم شامل سخنان انبیاء بنی اسرائیل است. تنخ یهود اشاراتی به ظهور پیامبری از بین اعراب دارد.

در کتاب حضرت اشعیا(ع) در باب 42، در آیات اول تا هفدهم می فرمایند:

הֵן עַבְדִּי אֶתְמָךְ-בּוֹ, בְּחִירִי רָצְתָה נַפְשִׁי; נָתַתִּי רוּחִי עָלָיו, מִשְׁפָּט לַגּוֹיִם יוֹצִיא לֹא יִצְעַק, וְלֹא יִשָּׂא; וְלֹא-יַשְׁמִיעַ בַּחוּץ, קוֹלוֹ קָנֶה רָצוּץ לֹא יִשְׁבּוֹר, וּפִשְׁתָּה כֵהָה לֹא יְכַבֶּנָּה; לֶאֱמֶת, יוֹצִיא מִשְׁפָּט לֹא יִכְהֶה וְלֹא יָרוּץ, עַד-יָשִׂים בָּאָרֶץ מִשְׁפָּט; וּלְתוֹרָתוֹ, אִיִּים יְיַחֵלוּ. כֹּה-אָמַר הָאֵל יְהוָה, בּוֹרֵא הַשָּׁמַיִם וְנוֹטֵיהֶם, רֹקַע הָאָרֶץ, וְצֶאֱצָאֶיהָ; נֹתֵן נְשָׁמָה לָעָם עָלֶיהָ, וְרוּחַ לַהֹלְכִים בָּהּ אֲנִי יְהוָה קְרָאתִיךָ בְצֶדֶק, וְאַחְזֵק בְּיָדֶךָ; וְאֶצָּרְךָ, וְאֶתֶּנְךָ לִבְרִית עָם--לְאוֹר גּוֹיִם לִפְקֹחַ, עֵינַיִם עִוְרוֹת; לְהוֹצִיא מִמַּסְגֵּר אַסִּיר, מִבֵּית כֶּלֶא יֹשְׁבֵי חֹשֶׁךְ אֲנִי יְהוָה, הוּא שְׁמִי; וּכְבוֹדִי לְאַחֵר לֹא-אֶתֵּן, וּתְהִלָּתִי לַפְּסִילִים הָרִאשֹׁנוֹת, הִנֵּה-בָאוּ; וַחֲדָשׁוֹת אֲנִי מַגִּיד, בְּטֶרֶם תִּצְמַחְנָה אַשְׁמִיעַ אֶתְכֶם. שִׁירוּ לַיהוָה שִׁיר חָדָשׁ, תְּהִלָּתוֹ מִקְצֵה הָאָרֶץ; יוֹרְדֵי הַיָּם וּמְלֹאוֹ, אִיִּים וְיֹשְׁבֵיהֶם יִשְׂאוּ מִדְבָּר וְעָרָיו, חֲצֵרִים תֵּשֵׁב קֵדָר; יָרֹנּוּ יֹשְׁבֵי סֶלַע, מֵרֹאשׁ הָרִים יִצְוָחוּ יָשִׂימוּ לַיהוָה, כָּבוֹד; וּתְהִלָּתוֹ, בָּאִיִּים יַגִּידוּ יְהוָה כַּגִּבּוֹר יֵצֵא, כְּאִישׁ מִלְחָמוֹת יָעִיר קִנְאָה; יָרִיעַ, אַף-יַצְרִיחַ--עַל-אֹיְבָיו, יִתְגַּבָּר. הֶחֱשֵׁיתִי, מֵעוֹלָם--אַחֲרִישׁ, אֶתְאַפָּק; כַּיּוֹלֵדָה אֶפְעֶה, אֶשֹּׁם וְאֶשְׁאַף יָחַד אַחֲרִיב הָרִים וּגְבָעוֹת, וְכָל-עֶשְׂבָּם אוֹבִישׁ; וְשַׂמְתִּי נְהָרוֹת לָאִיִּים, וַאֲגַמִּים אוֹבִישׁ וְהוֹלַכְתִּי עִוְרִים, בְּדֶרֶךְ לֹא יָדָעוּ--בִּנְתִיבוֹת לֹא-יָדְעוּ, אַדְרִיכֵם; אָשִׂים מַחְשָׁךְ לִפְנֵיהֶם לָאוֹר, וּמַעֲקַשִּׁים לְמִישׁוֹר-- אֵלֶּה הַדְּבָרִים, עֲשִׂיתִם וְלֹא עֲזַבְתִּים נָסֹגוּ אָחוֹר יֵבֹשׁוּ בֹשֶׁת, הַבֹּטְחִים בַּפָּסֶל; הָאֹמְרִים לְמַסֵּכָה, אַתֶּם אֱלֹהֵינוּ.

ترجمه:

اينك بنده من كه او را دستگيري نمودم و برگزيده من كه جانم از او خشنود است، من روح خود را بر او مي نهم تا انصاف را براي امّت ها صادر سازد.او فرياد نخواهد زد و آوازخود را بلند نخواهد نمود و آن را در كوچه ها نخواهد شنوانيد.نه خرد شده را نخواهد شكست و قبيلة ضعيف را خاموش نخواهد ساخت تا عدالت را به راستي صادر گرداند.او ضعيف نخواهد گرديد و منكسر نخواهد شد تا انصاف را بر زمين قرار دهد و جزيره ها منتظر شريعت او باشند. خدا يهوه كه آسمانها را آفريد و آنها را پهن كرد و زمين و نتايج آن را گسترانيد و نفس را به قومي كه در آن باشند و روح را بر آناني كه در آن سالكند مي دهد، چنين مي گويد: من كه يهوه هستم تو را به عدالت خوانده ام و دست تو را گرفته، تو را نگاه خواهم داشت و تو را عهد قوم و نور امّت خواهم گردانيد. تا چشمان كوران را بگشايي و اسيران را از زندان و نشينندگان در ظلمت را از محبس بيرون آوري. من يهوه هستم و اسم من همين است و جلال خود را به كسي ديگر و ستايش خويش را به بتهاي تراشيده نخواهم داد. اينك وقايع نخستين واقع شد و من از چيزهاي نو اعلام مي كنم و قبل از آنكه بوجود آيد شما را از آنها خبر مي دهم. « اي شما كه به دريا فرود مي رويد، واي آنچه در آن است! اي جزيره ها و ساكنان آنها سرود تو را به خداوند و ستايش وي را از اقصاي زمين بسراييد! صحرا و شهرهايش و قريه هاي كه اهل قيدار در آنها ساكن باشند آواز خود را بلند نمايند و ساكنان سالع ترّنم نموده، از قلة كوهها نعره زنند! براي خداوند جلال را توصيف نمايند و تسبيح او را در جزيره ها بخوانند! خداوند مثل جبار بيرون مي آيد و مانند مرد جنگي غيرت خويش را برمي انگيزاند. فرياد كرده، نعره خواهد زد و بر دشمنان خويش غلبه خواهد نمود. از زمان قديم خاموش و ساكت مانده، خودداري نمودم. الآن مثل زني كه مي زايد، نعره خواهم زد و دم زده، آه خواهم كشيد. كوهها و تلّها را خراب كرده، تمامي گياه آنها را خشك خواهم ساخت و نهرها را جزاير خواهم گردانيد و بركه ها را خشك خواهم ساخت.و كوران را به راهي كه ندانسته اند رهبري نموده، ايشان را به طريق هاي كه عارف نيستند هدايت خواهم نمود. و ظلمت را پيش ايشان به نور كجي را به راستي مبدل خواهم ساخت. اين كارها را بجا آورده، ايشان را رها نخواهم نمود. آناني كه بر بتهاي تراشيده اعتماد دارند و به اصنام ريخته شده مي گويند كه خدايان ما شماييد، به عقب برگردانيده، بسيار خجل خواهند شد.

در آیات فوق، به فردی اشاره می شود که برگزیده است و می دانیم که مصطفی(=برگزیده) یکی از القاب حضرت محمّد(ص) است. به فریاد نزدن او و عادل بودن او اشاره می کند که که خصلتهای حضرت محمّد(ص) است. می گوید او ضعیف نخواهد شد تا انصاف را در زمین برقرار کند، و می دانیم حضرت محمّد(ص) بارها به امداد الهی از شکست و کشته شدن به دست دشمن نجات یافت. می گوید جزیره ها منتظر شریعت او هستند، حضرت محمّد(ص) نیز صاحب شریعت بودند، در حالی که اکثر انبیاء صاحب شریعت نبودند و تنها به تبلیغ شریعت پیامبر صاحب شریعت می پرداختند. گفته شده است که او می آید تا کوران را شفا دهد، زندانیان را آزاد کند و نشینندگان در ظلمت را از محبس بیرون آورد، و این کوران، زندانیان و نشینندگان در ظلمت، همان قوم عرب بودند که چشمشان به روی حقیقت بسته بود و زندانی جهل خود بودند و در ظلمات جاهلیت نشسته بودند. گفته شده است که قريه هاي كه اهل قيدار در آنها ساكن باشند آواز خود را بلند نمايند، نظر به اینکه قیدار جدّ حضرت محمّد(ص) از نوادگان حضرت اسماعیل(ع)، به انقلابی بزرگ از سوی اعراب و یکی از نوادگان قیدار و حضرت اسماعیل(ع) اشاره دارد که همان حضرت محمّد(ص) است که شرک را در هم شکست و دینش در جهان گسترش یافت و با تمام تلاشهای دشمنان و استعمارگران امروزه 5/1 میلیارد پیرو در جهان دارد و از نظر جمعیت دومین دین جهان است و پیروان این دین به مدت 1000 سال از تاریخ 1400ساله خود را در شرایطی طی کردند که کشورهایشان برترین کشورهای جهان، چه به جهت قدرت نظامی و چه به جهت علم و دانش بود و تا زمانی که خود آنها به خواب نرفتند و اسیر استعمار نشدند این برتری از بین نرفت. از غلبه خدا بر دشمنان سخن رفته است که این امر به جهادهای حضرت محمّد(ص) که منجر به در هم شکستن کفر و شرک شد، اشاره دارد. از تبدیل ظلمت و کجی به نور و راستی سخن گفته شده است، که این امر نیز با ظهور حضرت محمّد(ص) و نجات مردمان از جاهلیت که ظلمت و کجی بود و هدایتشان به نور و راستی همخوانی دارد. در آخر از خجلت زده کردن و عقب راندن پرستندگان بتها سخن گفته شده است که آیه آشکارا نشان می دهد که آن مرد باید بین مردمی که بت پرست هستند مبعوث شود، پس این آیات پیامبران بنی اسرائیل که پس از آمدن حضرت اشعیا(ع) بین مردمانی بت پرست برانگیخته خواهد شد.

اهل کتاب در تلاش خود برای نپذیرفتن این بشارت به غیرصریح بودن این آیات اشاره دارند، در پاسخ باید بگوییم اشارات این آیات به حضرت محمّد(ص) بسیار نزدیک است و خب البته معمولا بشارتهای انبیاء پیشین زیاد صریح و واضح نیستند و بشارتها و پیشگویی ایشان در مورد سایر حوادث نیز چنین است و معمولا تنها پس از رخ دادن آنچه در پیشگویی بدان اشاره شده است، معلوم می شود که منظور پیامبر چه بوده است. آیا باید انتظار داشت پیشگویی این پیامبر در مورد حضرت محمّد(ص)، با سایر پیشگویی های وی فرق داشته باشد ناگهان نام و نشان و آدرس و قبیله و نام پدر و مادر او را نیز مشخص کند؟ خب روش پیشگویی پیامبران بنی اسرائیل چنین نیست و اهل کتاب باید علت را از خودشان بپرسند!

ایراد دیگری که می گیرند این است که پیامبر اسلام فقط با بت پرستی در عربستان به مبارزه پرداخته است و نه با بت پرستی در جهان، در پاسخ می گوییم که گذشته از اینکه حضرت محمّد(ص) نامه هایی برای هدایت اقوام دیگر به سوی سران و شاهانشان گسیل کردند و مبلغینی را به شهرهایشان فرستادند و با این کار جهانی بودن دینشان را نشان دادند، نهضتی را بنا نهادند که پس از مرگ ایشان با شرک در خارج از عربستان نیز مبارزه کرد و لذا مبارزه آن حضرت با بت پرستی محدود به عربستان نبوده است.

آخرین بخش از تلاش این افراد این است که این بشارت را به حضرت مسیح(ع) نسبت دهند، لازمه این ادعا این خواهد بود که حضرت مسیح(ع) از نسل حضرت اسحاق(ع) نباشد، بلکه از نسل حضرت اسماعیل(ع) باشد، زیرا این آیات به برخواستن انقلاب از بنی قیدار اشاره دارند و قیدار از نسل اسماعیل(ع) است، در حالی که اهل کتاب متفق هستند که حضرت مسیح(ع) از نسل اسحاق(ع). ایراد دیگری که بر این باور همان ایراد پیشین خودشان است که به ناحق به ما نسبت دادند و آن این است که موعود حضرت اشعیا(ع)، صاحب نهضتی جهانی است، حال آنکه مسیحای موعود تنها منجی یهودیان است. حتی مسیحیان هم در نقل قولهای خود از حضرت عیسی مسیح(ع) نشان می دهند که او تنها برای بنی اسرائیل آمده بوده است(انجیل متی، باب 15، آیه 24) پس چگونه وقتی مسیحای موعود تنها برای نجات بنی اسرائیل آمده است، دارای نهضتی جهانی است؟ خود مسیحیان نیز قبول دارند که حتی تا پس از به آسمان رفتن حضرت عیسی مسیح(ع) تبلیغات حواریون و مسیحیان به یهودیان محدود بود و غیریهودیان را دعوت نمی کردند تا اینکه فردی به نام "پولس" وارد ماجرا می شود و ادعا می کند که از سوی حضرت مسیح(ع) مبعوث شده است و آن حضرت با او سخن گفته است و به تبلیغ در بین غیر مسیحیان می پردازد. البته باید توجه داشت که نبوت پولس امری غیرمسلم و به احتمال زیاد امری باطل است و منتقدین مسلمان معتقدند که او گمراه کننده مسیحیان بوده است و طبق نظر منتقدین، او اولین کسی است که باور به خدا بودن حضرت مسیح(ع) را در نشر داد(البته مردم ما خیال می کنند مسیحیان، حضرت مسیح را فقط فرزند خدا می دانند ولی حقیقت این است که اکثریت قریب به اتفاق مسیحیان او را خدا می دانند و فرزند خدا بودن را تنها مختص ایشان نمی دانند بلکه معتقدند که همگی فرزند خدا هستند و خدا را پدر می خوانند!!) و شریعت حضرت موسی(ع) را منسوخ اعلام کرد ولی اگر قرار بود که شریعت حضرت موسی(ع) نسخ شود، باید خود حضرت مسیح(ع) آن را نسخ می کردند. پس دعوت جهانی آیین مسیحیت مربوط به بعد از عروج حضرت مسیح(ع) و آمدن پیامبری دروغین است که ادعا کرد دعوت باید جهانی شود، حال آنکه اگر قرار بود دعوت جهانی باشد که باید خود حضرت مسیح این کار را می کردند ولی ایشان در تمام مدت حضورشان دعوتشان را محدود به یهودیان کرده بودند و خود مسیحیان نیز به این امر معترفند. همچنین مسیحیان که خود قبول دارند که حضرت عیسی مسیح(ع) توسط دشمن دستگیر، شکنجه و اعدام شد، چگونه پیشگویی حضرت اشعیا(ع) را که به آمدن فردی که ضعیف نخواهد شد و بر دشمن غلبه خواهد یافت، را در مورد ایشان بدانند، آیا کسی که ضعیف نخواهد شد توسط دشمن شکنجه و اعدام می شود؟ حتی در باور اسلامی نیز حضرت مسیح(ع) دارای قدرت نظامی نبود و اگر به امداد الهی ایشان نجات نیافته بود، توسط دشمن اعدام می شد، پس او دارای قدرت نبوده است. با توجه به این دلایل، موعود حضرت اشعیا(ع) نمی تواند حضرت مسیح(ع) باشد.

حضرت محمّد(ص): موعود موسی(ع)

انجمن: 

در تورات در سفر تثنیه، اصحاح 18، آیات 15 تا 18 حضرت موسی(ع) چنین فرموده اند:

נָבִיא מִקִּרְבְּךָ מֵאַחֶיךָ כָּמֹנִי, יָקִים לְךָ יְהוָה אֱלֹהֶיךָ: אֵלָיו,כְּכֹל אֲשֶׁר-שָׁאַלְתָּ מֵעִם יְהוָה אֱלֹהֶיךָ, בְּחֹרֵב, בְּיוֹם הַקָּהָל, לֵאמֹר: לֹא אֹסֵף, לִשְׁמֹעַ אֶת-קוֹל יְהוָהאֱלֹהָי, וְאֶת-הָאֵשׁ הַגְּדֹלָה הַזֹּאת לֹא-אֶרְאֶה עוֹד, וְלֹאאָמוּת. וַיֹּאמֶר יְהוָה, אֵלָי: הֵיטִיבוּ, אֲשֶׁר דִּבֵּרוּנָבִיא אָקִים לָהֶם מִקֶּרֶב אֲחֵיהֶם, כָּמוֹךָ; וְנָתַתִּי דְבָרַי, בְּפִיו, וְדִבֶּר אֲלֵיהֶם, אֵת כָּל-אֲשֶׁר אֲצַוֶּנּוּ.

ترجمه:

یهوه، خدایت، نبی ای را از میان تو از برادرانت، مثل من برای تو مبعوث خواهد گردانید، او را بشنوید. موافق هر آنچه در حوریب در روز اجتماع از یهوه خدای خود مسئلت نموده، گفت: آواز یهوه خدای خود را دیگر نشنوم، و این آتش عظیم را دیگر نبینم، مبادا بمیرم. و خداوند به من گفت: آنچه گفتند نیکو گفتند. نبی ای را برای ایشان برای ایشان از میان برادران ایشان مثل تو مبعوث خواهم کرد، و کلام خود را به دهانش خواهم گذاشت و هر آنچه به او امر فرمایم به ایشان خواهم گفت.

براساس آیات فوق برای بنی اسرائیل، از بین برادرانشان پیامبری مثل حضرت موسی(ع) خواهد آمد. هیچ پیامبری در طول تاریخ همچون حضرت محمّد(ص) به حضرت موسی(ع) شباهت نداشته است:

«هر دو در کوهی به پیامبری خداوند مبعوث شدند و به سوی قومی بت پرست فرستاده شدند تا آنها را به سوی یکتاپرستی دعوت کنند و معجزاتی را عرضه کردند که از سوی سران قوم این معجزات سحر و جادو خوانده شد. پس از اینکه سران قوم آنها را تکذیب کردند و پیروانی از بین ضعفای قوم یافتند و مأمور به هجرت شدند و هجرت کردند ولی سران کافر قوم به دنبالشان رفتند تا پیامبر را بکشند و خداوند هر دو را با دو معجزه نجات داد و هر دو به همراه پیروان و همراهانشان به مقصد رسیدند و پس از آن احکام و دستورات دینی بدانها داده شد و در برابر دشمنان مأمور به جهاد و جنگ مسلحانه شدند و خداوند هر دو را در برابر دشمنان یاری کرد و در نهایت در بین قوم خود در حالی که در مقام رهبری قوم بودند رحلت کردند. همچنین نباید فراموش کنیم که هر دو پیامبران صاحب شریعت بودند.»

آیا با وجود این همه شباهت که بین حضرت موسی(ع) و حضرت محمّد(ص) وجود دارد شکی در این امر وجود دارد که موعود حضرت موسی(ع) در این آیات حضرت محمّد(ص) است؟

اما یهودیان و مسیحیان از سر تعصب شبهاتی را بر این آیات وارد می کنند که به خیال خود اشاره تورات به نبوت حضرت محمّد(ص) را رد کنند:

اولین شبهه این افراد این است که این آیه فرموده از میان برادران ایشان، پس فرد مبعوث باید از بین بنی اسرائیل باشد تا از برادران آنها حساب شود ولی حضرت محمّد(ص) از بنی اسماعیل است و نه از بنی اسرائیل. پاسخ این شبهه بسیار ساده است، در آن زمان تمام بنی اسرائیل در برابر حضرت موسی(ع) حاضر بودند و اگر حضرت موسی می خواستند بفرمایند از میان بنی اسرائیل باید می فرمودند «از میان ایشان»، نه اینکه بگویند «از میان برادران ایشان» و در تورات بنی اسماعیل نیز برادران بنی اسرائیل خطاب شده اند(سفر تکوین اصحاح 25، آیه 18 و سفر تثنیه اصحاح 2، آیه 5و4)، لذا نظر به اینکه تمام بنی اسرائیل در برابر حضرت موسی حاضر هستند و بنی اسماعیل نیز در تورات برادران بنی اسرائیل خوانده شده اند، موعود مورد نظر باید از میان بنی اسماعیل باشد. فرض کنید 12 برادر تنی هستند که چند برادر ناتنی هم دارند، وقتی شما هر 12 برادر تنی را جمع می کنید و بدانها می گویید که از بین برادرانتان کسی را نزد شما می فرستم، بدون شک منظور شما ممکن نیست کسی از بین همین 12 نفر باشد، بلکه منظور شما فردی از بین برادران ناتنی خواهد بود.

دومین شبهه ای که اهل کتاب وارد می کنند این است که اعراب دشمنان بنی اسرائیل بودند و ممکن نیست خدا بین دشمنانشان برای آنها پیامبر برگزیند!! این شبهه سخن بی پایه و اساسی است و عربها با بنی اسرائیل هیچگونه دشمنی ندارند، چنانکه امروزه نیز اسرائیلیها که خود را بنی اسرائیل می دانند دوستان عربی مثل سران مصر و اردن دارند و اگر سایر کشورهای عربی با آنها دشمنی دارند بخاطر تجاوز آنها به خاک فلسطین و کشتار مردم آن سرزمین است. در تنخ یهود که جزء کتاب مقدسشان است نیز از بنی قیدار سخن رفته است که قیدار از اجداد حضرت محمّد(ص) می باشد و از آنها به نیکی یاد شده است(سفر اشعیا، اصحاح 42) و خداوند در تورات(سفر تکوین، اصحاح17، آیه 20) می فرماید که نسل اسماعیل که شامل بنی قیدار و تمام عرب است را برکت داده است، پس آنها را نمی توان دشمن دانست. از این گذشته اگر هم این ادعای دروغین درست بود، آیا برای خدا منعی دارد که از بین دشمنان یک قوم برایشان پیامبری برگزیند؟ البته که نه.

سومین شبهه این است که ادعا می کنند که بنی اسماعیل بیگانه بودند و بنی اسرائیل هرگز پیامبری بیگانه نداشته است! این ادعا را در پاسخ به شبهه اول رد کردیم و نشان دادیم که در تورات بنی اسماعیل برادران بنی اسرائیل خوانده شده اند و بیگانه محسوب نمی شوند، حتی یکی انبیاء بنی اسرائیل یعنی حضرت اشعیا(ع) نیز در کتاب خود پیشگویی فرموده اند که اعراب نام خدا را جلال خواهند داد. از این گذشته اینکه تا زمان حضرت محمّد(ص) ایشان را پیامبری از غیر بنی اسرائیل نبوده است دال بر این نخواهد بود که آنها باید تا ابد پیامبرانی از بنی اسرائیل داشته باشند.

چهارمین شبهه این است که می گویند طبق تورات خداوند به حضرت ابراهیم(ع) گفته است که اسماعیل را برکت می دهم ولی عهد خود را با اسحاق استوار می کنم، پس این پیامبر نمی تواند از بنی اسماعیل باشد زیرا عهد خدا با اسحاق استوار شده است. سفسطه ای که در این شبهه به کار رفته این است که عهدی که طبق تورات خدا آنرا با حضرت ابراهیم بست و با اسحاق استوار کرد، شامل پیامبری نیست بلکه شامل دادن سرزمینهای نیل تا فرات به حضرت ابراهیم(ع) که این عهد با اسحاق استوار شده است. عهدی که مربوط به داده شدن سرزمین به ابراهیم و اسحاق است، چه ربطی پیامبری و نبوت دارد؟

پنجمین شبهه این است که می گویند از دید خود قرآن در آیه 27 سوره عنکبوت هم سلسله نبوت نه از اسماعیل بلکه از اسحاق بوده است، در این مورد نیز اقدام به دروغگویی می کنند زیرا قرآن نگفته که نبوت به خاندان اسحاق داده شده است، بلکه فرموده است که نبوت را در ذریه ابراهیم قرار داده است و اسماعیل هم مثل اسحاق از ذریه ابراهیم است. ضمن اینکه آیه قرآن چه ربطی به بشارت تورات دارد؟!

ششمین شبهه این است که یهودیان ادعا می کنند که پیامبر مورد نظر حضرت یوشع(ع) است و مسیحیان ادعا می کنند که پیامبر مورد نظر حضرت عیسی(ع) است ولی این سخنشان هم باطل است زیرا حضرت موسی(ع) فرموده است که این نبی مثل حضرت موسی(ع) خواهد بود، ولی هیچگونه شباهت خاصی بین حضرت عیسی(ع) و حضرت یوشع(ع) با حضرت موسی(ع) وجود ندارد حال آنکه چنانکه در صفحات قبل شرح دادیم. سیره حضرت موسی(ع) و حضرت محمّد(ص) بسیار به هم شباهت دارد. حضرت موسی(ع) و حضرت محمّد(ص) هر دو بین قومی کافر قرار گرفتند و مأمور به هجرت از بین کفار شدند ولی حضرت عیسی(ع) و حضرت یوشع(ع) بین یهودیان که قومی خداپرست بودند مبعوث شدند و مأمور به هجرت نشدند. در ضمن حضرت یوشع صاحب شریعت نیست ولی حضرت محمّد(ص) و حضرت موسی(ع) صاحب شریعت هستند. در مورد حضرت عیسی(ع) که شباهتها بسیار کمتر است، زیرا حضرت موسی(ع) و حضرت محمّد(ص) هر دو بر قوم خود فرمانروا شدند و با دشمنان دین خدا به جهاد پرداختند و به مرگ طبیعی از دنیا رفتند ولی حضرت عیسی بر قوم خود فرمانروایی نداشت و به ادعای خود مسیحیان با دشمن به جهاد نپرداخت و مرگش نیز به مرگ طبیعی نیست، بلکه به خیال خودشان روی صلیب کشته شده است. گویا یهودیان و مسیحیان خیال می کنند تمام انبیاء باید از بنی اسرائیل باشند!
ما شباهتهای فراوان حضرت محمّد(ص) و حضرت موسی(ع) را نشان دادیم و هیچ پیامبری مثل حضرت محمّد(ص) به حضرت موسی(ع) شباهت ندارد پس موعود حضرت موسی(ع) در این آیات از تورات، بدون شک حضرت محمّد(ص) است.