حسادت مادر به دختر

نسبت به حسادت مادرم چه رفتاری داشته باشم؟

انجمن: 

سلام و خدا قوت خدمت اسک دینی های محترم@};-

مادرم به دلیل آزارهایی که دیده دچار خلأهای خیلی زیادی شده و این موجب شد از نظر روحی بشدت برآشفته هست و موضوعی که تو عنوان مطرح کردم اینه که خیلی نسبت به من و برخی افراد حسادت می کنه بارها خودش هم اقرار داشته

مثلا کسی از من یا ظاهرم یا از استعدادم تعریف کنه مادر برافروخته میشه و همان لحظه سعی در تحقیر من داره یا از طریق مرثیه سرایی میخواد جلب توجه کنه!

بارها خودمو در برابرش ضعیف نشون دادم ، اگر مسابقه بذاریم من از قصد میبازم و میذارم مادر برنده بشه!

همیشه پیشش از خودم متأسفانه بدگویی می کنم که حافظه م ضعیفه و استعداد ندارم و...
و مادر خوشحال میشند !

هر کاری می کنم هر چیزی می خرم هر کانالی عضو باشم هر موسیقی گوش بدم دلش میخواد اونم همون کارو بکنه!
به گوشیم ، لباسام ، به هر چیزی که فکرشو می کنید
حتی به علاقه خواهرزاده م به من!! برای خواهرزاده م هدیه بخرم ناراحت میشه و بروز میده!

میخوام استخر برم ، پیاده روی و... خیلی کارهای دیگه اما بخاطر این که مادر ناراحت نشند نمیرم خودش نمیاد به منم این اجازه رو نمیده ! یعنی ناراحت میشه و غصه میخوره

من کلاس قلاب بافی ثبت نام کردم مادر خیلی ناراحت شدند و این هم بگم فقط نسبت به من این حسو دارند ! تا از خواهرم تعریف بشه مادرم ذوق میکنه و میگند آره صحیحه و بالعکس دوست ندارند کسی از استعداد و ظاهر من تعریف کنه

این که تاپیک زدم برای خودم نبود چون من اصلا بابت تحقیراش ناراحت نمیشم من از حسادتش از اینکه خودشو زجر میده واقعا ناراحت میشم

اگر اعضای خانواده در مورد ظاهرم صحبت مثبت کنند مادرم بهش برمیخوره و باهاشون درگیر میشه!

حتی نسبت به خواهر همسرمم حسادت میکنند!!! که خوشبخته ، راننده ست و ....

شخصیت وابسته دارند

بارها باهاش صحبت کردم آروم میشه اما دوباره حالش بد میشه خیلی درگیری ذهنی داره و همه رو با خودش مقایسه میکنه

پدرم !!! خیلی زجرش داد و هنوزم کوچک ترین محبت به مادرم نمی کنه ! و فقط مادرم با اون حالش خدمت گذارش هست...

سنش هم 48 سال شون هست ، چند باری سعی داشتم پیش روانشناس ببرمشون اما مقاومت کردند ! یک باری که رفتند بدشون اومد چون روانشناس همه ش از بازسازی رابطه بین مادرم و پدرم صحبت می کرد که چنین چیزی با توجه به روحیات و بیماری های مادرم امکان پذیر نبود یعنی خودشم انگیزه برای تلاش نداشت

دلم برای این مادر خونه... خیلی خودشو عذاب میده من چطوری کمکش کنم!