جمع بندی مشاوره و تربیت

سوال در مورد تحصیل حوزه

با سلام سوالی داشتم من لیسانس کامپیوتر هستم و دانشجوی ارشد .میخواستم درس حوزه بخونم مجازی باشه چون وقتشو ندارم.
آیا راهی داره بخونم و ملبس بشم؟
چند سال باید بخونم؟
آیا باید از مبتدی شروع کنم؟
راهنمایی فرمایید؟

حرمت عاشقانه، غریزه و تحریک جنسی

با سلام
اول در مورد خودم توضیح میدم:
پسری 25 ساله،خدمت رفته،لیسانس ، فعلا مشغول به کار در یک شرکت کوچک(موقت هست)
من تو مدت کار در شرکت از یکی از همکاران خانم خوشم آمد و بعد از حدود 5-6 ماه حرف دلمو بهش زدم.تصمیم گرفتیم همدیگر رو بیشتر بشناسیم.تلفنی البته.
مشکلی که من دارم اینه که وقتی باهاش تلفنی صحبت میکنم، یا اس ام اسی باهاش در ارتباطم و یا در مورد آینده و حرفامون فکر میکنم آلتم بزرگ(تحریک) میشه و تا حدی پیش میره که آب(مذی) از اون خارج بشه که برخی اوقات اتفاق می افته،اما خیلی کم.
طبیعتا دست خودم نیست و غریزه است.فکرم هم بد نیست،باور کنید.پسر با ایمانی هستم.روزی هم با کسی در ارتباط نبودم.خودارضایی و ... هم نداشتم.
این مشکل باعث شد در شب دوم صحبتامون آب من خیلی کم خارج بشه و مجبور باشم هی به دستشویی برم.فشار زیادی بهم وارد شد.به گونه ای که الان درد گرفتگی بیضه(به گفته پزشک متخصص) پیدا کردم.سونوگرافی گرفتم که گفته شد واریکوسل هم دارم.
متاسفانه هنگام این تحریک، درد من بیشتر میشه و یه جورایی نیاز به استراحت دارم.فعلا دارم دارو درمانی میکنم.اما پس از هر بار ارتباط طولانی دوباره درد سراغم میاد.الان 10 روزی هست باهاش در مورد ازدواج در ارتباطم.تو مدت 8 ماه این اتفاق نیافتاده بود.بینمون حرمت صحبت کردن وجود داره.فکر کنم زشته الان در مورد مشکلم بهش بگم(فکر کنم اطلاعاتش هم کمه در این زمینه)
بهش گفتم بدلیل یک مشکل نمیتونیم فعلا در ارتباط باشیم.اما اون ناراحته و هی میگه چرا؟میگه من چه مشکلی برات دارم؟
گفتم بهش نمیشه در موردش صحبت کنیم.ازش خواستم "بهم اعتماد کنه.بعدا اگر متوجه بشی مطمئنم بهم حق میدی".اینقدر کم طاقتی در آورد بهش گفتم،بیمارم.اما باز هم میگه عجیبه و ربطش به من چیه؟نگران هم شده.درکش میکنم که نگرانه.یه جورایی نگرانی از اینکه من چیزیم نشه.مثل همسرش.خیلی دوستم داره.اما من بیشتر از اون دوستش دارم.چون بیشتر شناختمش.دوست داشتنش برام نیست.دوست داشتن اون فقط وظیفمو برای خوشبختیش سنگین کرد.

موندم چکار کنم؟
خودمو درست کنم؟چگونه؟
بهش سر راست همه چیزو بگم؟که مطمئنم نمیشه و احتمال اینکه حرمت ها شکسته بشه از الان وجود داره

باور کنید از کس دیگه ای نمیتونستم کمک بخوام الی عزیزان این انجمن.خواهشمندم کمک کنید.اگر بگید چطور خودمو بهتر کنم بهتره.
طی بررسی های مختلف در اینترنت یکی میگه این طبیعیه در سن شما و از بین میره.یکی میگه چون فکرا محدود و بسته است.

عقد پنهانی و ازدواج مجدد

سلام و وقت بخیر.
من چهارسال پیش با اقایی اشناشدم سه سال باهم درارتباط بودیم و سال چهارم بخاطر شرایط تحصیلی و شغلی این اقا تصمیم گرفتیم مخفیانه عقدکنیم
من درمورد صحیح بودن عقدسوال کردم و گفتن ک درست بوده بعدش این اقا کات کردن و وقتی من گفتم ما تو عقدیم زیر بارنرفتن
کسی به من روان شناسی رومعرفی کرداون روان شناسم باهاشون برای طلاق تماس گرفتن اما کلا انکار کردن که منو میشناسن
بعدش یک روحانی غیابی طلاق خوندن
بعد از این اتفاق و بعد از تموم شدن عده، اقای روان شناس به من پیشنهاد ازدواج دادن ، منم چون فک میکردم ادم خوبی هستن به پیشنهاد شون جواب مثبت دادم
اما بعدمدتی دروغ گوی قهار از اب دراومدند و من متنفرشدم ازش و تموم کردم
البته من با اون اقای اولی که عقدکرده بودم روابط جنسی محدود داشتم ولی بکارتم سالمه. و خدا را شکر من الانتوبه کردم.

الان یک خاستگاری دارم که بابررسی هایی ک توسط خودمو خونوادم انجام شده ادم خوبی هستن و میخام باهاشون ازدواج کنم
اما نمیدونم ایا باید بهشون بگم ازدواج پنهانیمو یا نه؟ چون هیچ کس خبر نداره بجز اون روان شناس
لطفاکمکم کنین

میخواهم از فکر ازدواج بیرون بیام تا به کارام برسم؛ نمی دونم چکار کنم؟

سلام من دختری 25 ساله هستم دانشجوی کارشناسی ارشد هستم و بیکار.
مدتی جایی مشغول به کار بودم ولی از بس استرس داشتم نتونستم اونجا بمونم استرس اینکه نکنه کارم رو بد انجام بدم چجوری هم درس بخونم هم برم سر کار که از اونجا بیرون اومدم (البته مدیر اونجا هم خوب کار رو مشخص نمیکرد و حرفش رو عوض میکرد و کمکی نمیکرد و بازخواست میکرد یه جورایی فک میکنم خودش هم خوب بلد نبود)
و بعد از این فکر میکنم من توانایی کار کردن ندارم
از درس خوندن هم خوشم نمیاد تا سال های اول دانشگاه عاشق درس خوندن بودم و برنامه داشتم که برم سر کار و اصلا به ازدواج فکر نمیکردم و بدم هم میومد مخصوصا از دخترایی که فکر ازدواج داشتن خیلی بدم میومد. بعد مدتی دیدم رشتم رو دوست ندارم (بعد از اینکه فهمیدم رشتم چیه توی دانشگاه) چند مدتیه که دوست دارم ازدواج کنم و نمیتونم روی کارام تمرکز کنم آدم خیلی احساساتی هم هستم و احساس تنهایی میکنم خیلی مهربونم دوست هم زیاد ندارم و دوستهام همه مشغول هستن و وقت نمیشه با هم قرار بزاریم اهل دوست پسر و اینها هم که هیچ وقت نبودم و نیستم توی سایت همسریابی هم عضو شدم اما همشون یا غیر مذهبی بودن یا توقع دوستی و اینها داشتن
موقع درس خوندن فکرم میره که چرا من مجردم و نمیتونم تمرکز کنم رفت و آمد فامیلی هم خیلی خیلی کم داریم دوست داشتم میرفتم یک کلاس هنری و با اون کاری رو مشغول میشدم اما وضع مالی خوبی ندارم که این کار رو بکنم روم هم نمیشه مشکلاتم رو به کسی بگم از آدمهایی که هدفشون ازدواج بوده و با اون هدفهای دیگشون رو عوض میکردن همیشه بدم میومده دوستی هم دارم که همش از شوهرش جلوم تعریف میکنه و میگه دیگران بهش حسادت میکنند من میترسم که من هم منظورش باشم البته خیلی ازش تعریف میکنم
از طرفی هم مشکل مالی دارم و باید برم سر کار ولی اعتماد بنفسش رو ندارم همش هم فکر ازدواج تو سرمه و دستم به کاری نمیره رشتم هم جوریه که باید حوصله و تمرکز زیاد داشته باشی و مدام چیز جدید یاد بگیری

یه جایی خوندم مشخصات همسر ایده آلتون رو بنویسید منم نوشتم بعد حس کردم کار بیهوده و خیالبافی دارم انجام میدم از طرفی میبینم خیلیها بدون اینکه کاری کنند تلاشی کنند درسی خونده باشن کاری کرده باشن روی رفتار و اخلاقشون کار کرده باشن توی سن کم ازدواج کردن فک میکنم توی زندگی هیچ عدالتی نیست
برای اعتماد بنفسم جایی خوندم که به جای افکار منفی افکار مثبت رو جایگزینشون کنیم که توی حرف کار آسونیه از طرفی من هم اعتماد بنفسم پایینه و هم رشتم رو دوست ندارم

مامانم هم بهم میگه تو باید ازدواج کنی فقط بلدی خرج کنی و از اونایی که سر کار میرن تعریف میکنه میگم کسی نیست ازدواج کنم میگه خودت برو یکی رو پیدا کن برو سایت همسریابی میگم بدن میگه انقدر بگرد که اهل ازدواجش رو پیدا کنی (از آشناهامون بوده کسی که از این راه ازدواج کرده)

لطفا بدون توهین و تحقیر بهم راه حل بدید
هم بهم بگید که چجوری فکر ازدواج رو از سرم بیرون کنم هم اینکه اعتماد بنفسم رو زیاد کنم فکر میکنم باید فکر ازدواج رو از سرم بیرون کنم و روی کارم و درسم تمکز کنم ولی فکر و خیال نمیزاره

لطفا بدون توهین و تحقیر بهم راه حل بدید ممنون از وقتو توجهی که میزارید

عشق به همجنس

اگر پسری عاشق پسر دیگری شده باشد یا به همجنس بازی گرایش داشته باشد ولی از ترس خداوند و خوف از روز جزا خود را نگاه دارد ولی با این حال گرایش به همجنس داشته باشد ایا گناهی انجام داده است؟؟؟ اصلا ايا جايز است پسري عاشق پسر ديگرى شود؟؟

استرس زیاد به دلیل ترس از عدم موفقیت تحصیلی

سلام.من دانشجوی سال اول پرستاری هستم.قبل کنکور که کلی استرس داشتم برای کنکور فکر میکردم با ورود به دانشگاه این احساس خاتمه پیدا کنه اما الان که تقریبا ده و نیم ماه از ورود من به دانشگاه میگذره شرایطم بهتر که نشده هیچ داره روز به روز بدتر میشه.من از همون روز اولی که پا به مدرسه گذاشتم روی نمره و تحصیلاتم حساس بودم و انصافا کم هم موفقیت کسب نکردم تو این راه.منتهی من وارد یک رقابت کاملا کاملا کاملا ناخواسته شدم که داره دیووووونم میکنه.تپش قلب و حالت تهوع و سرگیجه همش به خاطر اینکه نمرم یه وقت کم نشه،اگه استاد باهام لج کنه چی،فلان تحقیقمو چیکار کنم،راستی کنفرانس فلان درسم مونده،آخ آخ هنوز هیچی از فلان درس نخوندم و .... استرسای اینچنینی.انقدر وضعیت فیزیکی و جسمانیم به هم ریخته که خواستم برم دکتر بهم دارو بده ولی خودم احساس میکنم بیشتر از هر چیزی نیاز به داروی معنوی دارم خصوصا من که آدمی هستم معتقد و مذهبی.اینطوری پیش بره دچار بیماری های حاد روحی خواهم شد!لطفا راهنمایی بفرمایید،متشکرم.

شوهر سرد و بی احساس و مشکلات پیش آمده برای همسر

با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که طرح آن با آیدی خودشون ممکن نبود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:

نقل قول:

با سلام
خانمي هستم حدودا 35 ساله
١٢ ساله ازدواج كردم و يه دختر ٢ ساله دارم
الان هم ٥ ماهه باردارم
نميدونم كارشناساي شما ميتونن مشكل من با همسرم رو حل كنن يا نه
همسرم ادم فوق العاده خانواده دوست و احساسيه
خيلي تو كار و كاسبي هم حساس و دقيق هستش
يه خورده موعد چكاش دير و زود ميشه اعصابش ميريزه بهم
شب خوابش نميبره
يه مدت معتاد قرصاي خواب شده بود و بعد مه ديد داره دچار فراموشي ميشه كنار كذاشت الان هم داره به دمنوش و اينطور چيزا كه از عطاري ميخره خودشو عادت ميده
مكل من اينه كه براي همسرم البته به گفته خودش هيچ چيز جز پول و برقراري رفته براي من و بچه خا براش مهم نيس
اونقدر فكر و خيال ميكنه كه اصلا نميتونه رابطه جنسي برقرار كنه
من از وقتي باردار شدم تا حالا هيچ سكسي با ايشون نداشتم
قبلش هم ماه يكبار
يا دوماه يكبار
باور كنيد هر زني جاي من بود شك ميكرد كه پاي يه زن ديگه درميونه
البته هر از گاهي اثار خودارضايي رو رو لباساي زيري كه تو حمام ميزاره ميبينم
بارها بهش گفتم زندگي قط بعد مادي نيس
بايد به من و غرايزم هم توجه كني
يه بار كارو بهانه مياره
يه بار بيخوابي
يه بار شكم منو و هر بار هم بحثمون بي نتيجه ميمونه
در عرض اين سه چهار سال شايد جمعا ٢٠ بار نزذيكي داشتيم اونم همه ش من پيش قدم شدم
خسته شدم
از اين وضع
بر و روي خوبي هم دارم تو سكس هيچي براش كم مزاشتم تا حالا اما دليل اين سرديشو نميدونم
زيگه هم دلم نميخواد درباره ش باهاش صحبت كنم
به خود ارضايي رو اوردم ناخواسته
هربار ابن كارو ميكنم بلافاصله گريه مرميگيره وهمسومو لعنت ميكنم
شما بگيد تكليف من بازاين مردي كه اصلا به غرايز و خواستهزهاي جنسي همسرش توجه نميكنه چيه؟




با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید

@};-

تجربیات طلبگی

سلام علیکم.

بنده چند سال پیش برای طلبگی ثبت نام کردم رد شدم!
فعلا دانشجو هستم.

شاید 2 سال دیگه بعد از گرفتن مدرک کارشناسی(اگه خدا بخواد) دوباره ثبت نام کنم.

ولی چند تا سوال دارم.
قبلا از روحانی پرسیدم گفتن که در طول درس خوندن نمیشه از حوزه خارج بشی یعنی در دوران تحصیل حتی خونه رفتن تعطیل!

سوالم اینه آیا به محیط حوزه میشه لب تاپ و یا کامپیوتر رو میزی برد؟
سوال دیگه اینکه که بین ترم ها(یا هرچیزی که اسمش هست!) میشه رفت خونه؟
این فضای بسته که حتی خونه حق نداری بری مگه اینکه مرخصی بگیری کمی منو میترسونه.

لطفا کارشناسان و کاربران هر تجربه ای از طلبگی دارن چه مرتبط به سوالم باشه چه نباشه بیان کنن تا با محیطش بیشتر آشنا بشم. در فضای مجازی خیلی کم گفته شده در این موارد.

امیدوارم کمک کنید. یا حق.

علاقه به حوزه یا دانشگاه (مقایسه ای بین حوزه و دانشگاه)

من 16 سال دارم و پایه دهم تجربی هستم. بعضی از دوستانم طلبه هستند و من رو تشویق می کنند برای طلبگی.
راستش، من از کودکی (علاوه بر بنیه مذهبی)، کلا تو محیط درس و این چیزا بزرگ شدم، بیشتر علاقه ام روی درس های ریاضی و فیزیک وغیره بوده و هنوز هم هست. البته خود دروس بیشتر برام جذابه (یعنی فرمول هاو...) نه شغل های مربوط به اونها.
تا همین دوسال پیش به مخیله ام هم خطور نمی کرد، بخوام برم حوزه. ولی الان یه ذره شناختم بیشتر شده و یه ته علاقه ای هم به دلم نشسته. مباحث اعتقادی و زبان عربی رو هم دوست دارم.
ولی موندم که از ته دل به حوزه علاقه دارم یا نه. احساسم اینه که دوستانم دارن من رو به حوزه می کشونن و علاقه ی اصلی من یه جای دیگه س!
یه نکته ی مهمی هم هست. وقتی شهدای هسته ای یا به طور عام شهدای علم، افراد انقلابی غیر طلبه، دانشگاهی و... رو می بینم، در دلم تردید میافته. که این ها هم خیلی آدم های خوبی بودن، بدون اینکه حتی به حوزه برن.
خلاصه اینکه، تکلیفم برای خودم مشخص نیست. نمی دونم از ته دل به چی علاقه دارم. وقتی میرم مسجد یا پیش دوستان طلبه ام کمی ذهنم به طرف حوزه متمایل میشه. وقتی هم به این طرف جاده، یعنی شهدای هسته ای، انسان های دانشمند و مومن، توصیه های رهبر انقلاب درباره علم آموزی و دانشگاه نگاه می کنم، دوباره میام سر خونه اول! همین چند روز پیش هم، رهبر انقلاب فرمودند که علم یک قدرته.

-یه چیز دیگه هم اینکه،
اگه میشه یه مقایسه ای از دانشگاه و حوزه داشته باشین. خروجی هر دوتا رو بررسی کنین، مثلا افراد خروجی دانشگاه از نظر علمی و اعتقادی چطورین و افراد حوزوی چطور.

از زندگی سیرم! کارم شده گریه و غصه

سلام
من در رنج عذابم
اضافه وزنم اذیتم میکنه من خودم شخصا مشکل دارم. همسری دارم بسیار آقا و مهربان و خیلی درکم میکنه شل و کر و کور هم بشم باز هم منو دوست داره اما غصه منو می خوره و نگرانمه هر روز باهام صحبت میکنه اما هیچ تأثیری رو من نداره

خودم ، اصلا از خودم بدم میاد 30 کیلو دلم میخواد وزنمو کم کنم دچار بیماری های روحی شدم قدم 175 هست اما وزنمو دوست ندارم

از اول تپل بودم ولی به قدم میومد بعد از سقط و زایمانم افسردگی من همانا و خوردن من همانا...
میدونم بهانه ست ولی خیلی از خوردن لذت میبرم یک کیلو شیرینی پیشم بذارند من میخورم crying
عشق برنج دارم ، نخورم اوقاتم تلخه و عصبانی ام Sad

یک بار به خاطر پلی کیستیک بودنم و اینکه قصد بارداری داشتم با رژیم و ورزش چهل کیلو کاهش وزن داشتم اما بچه م سقط شد و من بدتر شدم و دوباره برگشتمcrying

میخوام بگم توی اون زمانی که از وزنم راضی بودم خیلی آروم بودم خیلی کم پیش میومد عصبی بشم

روانشناسم هم مشکلات منو اضافه وزنم تشخیص داد که درست هم تشخیص داد

لطفا کمکم کنید یه چیزی بگین من انگیزه و اراده پیدا کنم

کاش اجازه میدادن من تاپیک انگیزشی میزدم و میومدم اینجا با تشویق های شما اراده م بر میگشت
غیر این سایت پناهی ندارم ، سایتی که روم اثر گذار باشه...
فعلا شرایط مالیم هم افتضاح هست و اصلا نمیتونم پیش مشاور برم=((