جبر و اختیار

علم پیشین خداوند به اعمال اختیاری انسان

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و عرض ادب

بنده اخیرا برایم یک سوال قدیمی دوباره تکرار شده ، چگونه خداوند میتواند به تصمیمی که قرار است یک انسان سالها بعد بگیرد آگاه باشد بدون اینکه آن تصمیم توسط تقدیر در گذشته ی انسان اجبارا رقم خورده باشد ؟

اگر تصمیم رقم خورده است پس معنای اختیار چیست ؟

اسلام و خشونت

میخوام شبهاتی رو که شنیدم با شما در ميون بذارم تا با کمک شما به اونها پاسخ بدم

*اسلام تاريخمند و بشری هست که در طول زمان شکل گرفت و با جهان جدید ناسازگاره. خدای اسلام فقط خدای قهر و خشونت هست و نمیتونه برای جهان جدید صلح و مهربانی به همراه بیاره.

*اسلام انسان را مجبور میداند و همه چیز را مقدر شده میداند. و با استفاده از همین نگاه خشونت را به جامعه تزریق میکند

آیا اختیار بشر می تواد پاسخگوی شبهه شر باشد؟

انجمن: 

سنت های الهی

عمده ترین پاسخی که منتقدین برهان شر به آن چنگ زده اند مسئله سنت های الهی است که در زبان انگلیسی از آن با فرنام «Theodicy» یاد میشود. کلمه تئودیسی از ریشه یونانی تئو به معنی خدا و دیسی به معنی عدالت می آید.
منتقدین با مطرح کردن این سنت ها تلاش میکنند نشان دهند که شرهای موجود در دنیا از نوع شرهای اخلاقی هستند نه غیر اخلاقی و یا اینکه وقوع این شر ها بایسته و عادلانه است. به عبارت دیگر این سنت های الهی در واقع تلاشهایی هستند برای اثبات سازگاری وجود شر با وجود خدا.
سنت های الهی متعددی در اعتراض به برهان شر مطرح میشوند که لازم است به آنها پرداخته شود و درستی یا نادرستی آنها تحقیق شود. توجه داشته باشید که خداباوران باید اثبات کنند «تمام» شرهای موجود در دنیا شرهای اخلاقی هستند، زیرا وجود حتی یک مورد شر غیر اخلاقی باعث میشود برهان شر موفق باشد و ممتنع الوجود بودن خدا اثبات و محکوم شود. همچنین اعتراضات آنها باید تمام شر ها را چه طبیعی و چه مصنوعی دربرگیرد.

چه انتقاداتی به جبر محض و عدم اختیار در انسان می توان وارد ساخت؟

سلام.فرض کنید که من طرفدار جبرگرایی محض هستم و تفکرم اینه که انسان ها یا موجوداتی دیگری هم رده ی انسان که بالاخره گفته میشه شعور دارند و انتخاب می کنند، فاقد اختیار هستند.
می خوام بدونم به این تفکر چه اشکالاتی وارد می تونه بشه؟؟اشکالات جدی و منطقی که کلا این تفکر رو به چالش بکشونه و راه به درش بکنه؟؟
خوب خود بنده پیش پیش قبل از اونکه بخوام سخن و انتقاد کسی رو نسبت به این تفکر بشنوم یا مطالعه ای بکنم، می تونم، اشکالات و انتقاداتی رو تو ذهن خودم نسبت به این تفکر داشته باشم یا وارد کنم یا پیش بینی کنم.بتونم تعدادی از پیامدهای این تفکر رو که در نگاه اول احتمالا، قابل هضم، قابت توضیح با عقل نیستند رو برشمرم.اما، مدافعان اختیار، کارشناسان این سایت، که دیگه روشنه که مذهبین و مسلمانی هستند معتقد به اختیار، چه انتقادات و اشکالات عقلی رو به این تفکر می تونن وارد کنن؟که اونا رو بررسی کنیم؟اشکالات عقلی و منطقی و جدی؟؟نه اشکالات احساسی یا اخلاقی.

که حالا من می بینم که آیا این اشکالات که طرح میشه، به اختیار یا تفکر اختیار و اراده ی آزاد هم وارد می تونه بشه یا نه اگر میشه وارد بشه زیاد تحویلش نمی گیریم در صورت امکان، اگر وارد نمیشه و مختص نفکر جبر گرایانه هست، اون رو سعی می کنیم اساسی بشکافیم...
فقط، در این تاپیک به بحث اختیار و وجدان پرداختیم.شاید اولین اشکالی که کارشناس بخواهند وارد کنند، این باشه که تفکر جبر گرایانه و عدم اختیار آدمی با وجدان نمیسازه و این قابل قبول و چشم پوشی نیست.در صورت امکان از این اشکال گذر بشه.چون عرض کردم در تاپیکی دیگر به اون پرداخته شده ولی اگر لازم می دونن کارشناس، باز هم بهش اشاره کنن، مشکلی نیست.

بازم می گم اشکالات منطقی و عقلی نه اشکالات احساسی و اخلاقی و نمی دونم، اجتمایی و قانونی رو مطرح کنید.اشکالاتی چالشی که می تونه این تفکر رو به طور اساسی و زیربنایی از ریشه رد کنه.مثلا اختیار اشکارا با اصل علیت در تضاده.خوب یک اشکالاتی این چنینی مطرح کنید.
نکته مهم اینطور نباشه که حالا فکر کنید من به فلان مذهب و مکتبی که شما معتقدید معتقدم و بعد بخواهید منو از اون باب و از جهت اون مکتب و تفکر تحت فشار قرار بدید، یعنی تفکر جبر گرایانه رو.پیش خودتون فکر نکنید من به اون چیزی که شما پایبندید، پایبند هستم لزوما.پس تا جایی ممکن پیشفرض هاتون رو اثبات کنید.با دلیل مطرح کنید.فکر نکنید که من هم به اونها معتقد هستم، فکر نکنید من پیشفرض های شما رو قبول دارم.این بحث جبر و اختیار یک بحث خیلی زیر بنایی و مهمه.یک بحث پایه ای هست. این نکته رو مد نظر داشته باشید.

علم خدا به آینده و اختیار انسان

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و عرض ادب ، برخی میگویند که خداوند علم به آینده دارد و با آیه ی الله عالم الغيب والشهادة برهان می آوردند ، و می گویند که آینده هم نوعی غیب است و خداوند غیب میداند پس آینده را میداند .

پس اول بگویید آیا شما معتقد هستید که :

  1. خداوند علم یقینی به آینده با تمام جزئیات آن دارد ؟
  2. انسان اختیار دارد و برخی اعمالش را به میل خود انجام میدهد ؟
حال جمع بین این دو چگونه ممکن است ؟

زیرا اگر از قبل مشخص شده باشد که انسان در چند ساعت آینده چه کاری انجام خواهد داد ، آیا میتوان انسان را برای انجام آن کارها مختار دانست ؟ چرا که اگر انسان آن کارها را انجام ندهد به نوعی علم خداوند تبدیل به کذب میشود و این هم ممکن نیست پس انسان مجبور است آن کارهایی که در علم خداوند نوشته شده را انجام دهد .

اگر بگویید علم خداوند بعد از اینکه انسان تصمیم به انجام آن کارها گرفت ایجاد میشود در این صورت خداوند معلولِ ، معلولِ خود خواهد بود .

پس چمع بین این دو چگونه ممکن است ؟

نسبت قدرت و اختیار خدا با حدوث و قدم عالم

انجمن: 

درود بر دوستان

در تاپیک:

حادث و قدیم بودن جهان طبیعت

مطالب خوبی از جانب جناب قول سدید و جناب یوری مطرح شد.

با دو عزیز موافقم که علم نمی تواند چیزی درباره منشا و آغاز هستی بگوید و مشخص کند جهان حادث بوده یا قدیم.

اما این بحث یک جنبه الهیاتی هم دارد که کمتر دوستان توجه داشتند اما در سنت فلسفی و کلامی شدیدا مطرح بود: حدوث و قدم جهان در قیاس با قدرت خدا.

متکلمان جهان را حادث می دانستند چون خدا را قادر به خلق می دانستند. قدرت به چیزی تعلق میگیرد که نبوده و بعدا بوجود آمده.

اما فلاسفه جهان را قدیم می دانند چون خدا ذاتش علت تامه و قدیم است و در ایجادش به چیز دیگری وابسته نیست.

اگر صلاح می دانید این مباحث الهیاتی را در این تاپیک بحث و پیگیری کنیم.

علیت و اراده ی انسان

با عرض سلام این تاپیک را درباره اراده انسان ایجاد نموده ام .آیا اراده انسان اراده ای ازاد است اگر اراده انسان آزاد باشد و پشت این اراده علتی وجود نداشته باشد پس اراده علت بدون علل میشود و این نقض اصل علیت است و اگر اراده انسان آزاد نباشد این علت یا عللی که اراده را به وجود می آورند و اراده را معلول خود می کنند چیستند؟آیا ما آن علت یا علل را تعیین نموده ایم؟ جبری هستند یا اختیاری؟

خدای فعال یا خدای تابع؟

انجمن: 

با عرض سلام و خسته نباشید خدمت دوستان محترم
امروز می خواستم در مورد یکی از خاطرات سربازی ام صحبت کنم. بنده درنیروی انتظامی یکی از شهرهای کشور این دوره را گذراندم. آن جا بیشتر کارم این بود که پرونده ها و متهمان را ازپاسگاه به دادسرا می بردم و کارهای قضایی را انجام می دادم. یک متهم داشتیم که بهدلیل اعتیاد شدیدی که داشت دزدی می کرد. به همه چیز اعتیاد داشت. حدودا 22 سال سنداشت. بنده چندین بار او را به دادسرا بردم تا نهایتا او را به زندان فرستادند .در این سن وضعیتش خیلی خراب شده بود. اهالی می گفتند کارش خیلی خراب شده و برای این که به مواد برسد دست به هر کاری حاضر است بزند.( به دلیل عفت کلام نمی توانمتوضیح دهم که چه کاری . خودتون حدس بزنید.) تا به حال در عمرم آدم حقیرتر از اوندیدم که البته بعدش در ادامه ی دوره ی سربازی دیدم . مبلغی که دزدیده بود سی هزارتومان بود . به مادر و برادرش (پدرش مرده بود) گفتیم که سی هزار تومان چیزی نیست ،بیاین پولش رو بدین رضایت بگیرید. مادرش می گفت من حاضرم سه میلیون هم بدم به شاکیولی اونا رضایت ندهند. ببینید کارش به کجا رسیده بود که مادرش این طور درباره اشرفتار می کرد. در همین رفت و آمدها ازش پرسیدم که چگونه معتاد شدی؟ گفت معلم کلاس پنجم دبستانمان اون موقع که پیشش درس می خواندیم بهم هروئین فروخت و من از هروئین شروع کردم.
من ابتدا باورم نشد و فکر کردم برای توجیه دروغ می گوید اما بعد ازمدتی که از اون ماجرا گذشت از چند نفر از اهالی معتمد روستا سوال کردم که اینچگونه معتاد شده . همه شون می گفتند که معلمش بهش داده . من برایم واضح شده بود که معلم بی شرفش بهش مواد داده بوده .
یک بار در حین رفت و آمد به شهر که بودیم به من گفت : (( می دونی خدا هیچ وقت به من نگاه نکرده)). خیلی دلم برایش سوخت. من هرچیبه این حرفش فکر کردم دیدم راست می گه. آدمی که از زمانی که فهمیده دنیا چه خبرهافتاده روی مواد. کارش به جایی رسیده که حتی برای مادرش هیچ ارزشی نداره. باهاش مثل حیوان برخورد می شه. دیگه نمی خوام درمورد اعتیاد و بدبختی هایی که برای بشرمیاره براتون صحبت کنم. فقط از این که او اراده داشته و می تونسته قبول نکنه یااراده داشته و می تونسته همون اول ترکش کنه صحبت نکنید که به سلامت عقل و روانتانشک می کنم. بچه ی 11 ساله اصلا نمی فهمه این بده اونم توی اون روستای دورافتاده.حال سوال من این است که رابطه ی خدا با این متهم چیست؟ آیا این بلاهایی که سرشاومده حقش بوده ؟ چرا خداوند شرایطی را فراهم نکرد تا این بچه در اون سن کم به اینوضع دچار نشه؟ آقا اگر بنده ای که در نیروی انتظامی خدمت کرده ام و هزارتا معتادجورواجور از نزدیک دیدم و عاقبت سیاهشون رو دیدم بیان جلوم مواد بگذارند و بگوینداستعمال کن و من استعمال کنم اون وقت هربلایی که سرم بیاد حقمه ولی بچه ی 11 سالهحقش نیست. سوال من اینه که چرا خدا برای اون بچه هیچ کار نکرد؟ این سوال در کلامما مطرح شده و جواب هایی به اون داده شده است (البته در مورد کودکان ناقصه بیشترگفته اند) مثلا این که 1- تقصیر خدا نیست تقصیر معلمه هست و اون معلمه باید اوندنیا جواب بده و خدا عوض تحقیرهایی که اون متهم شده عوضش را در آخرت می ده. ولیاین جواب بیشتر متناسب کودکان ناقص العقل است. (منظورم این است که اگر مخاطب راناقص العقل فرض کنید این جواب را می دهید.) چه کسی باورش می شود که خدا موجودی بهاین نازنینی مثل کودک خلق کنه ولی مواظبش نباشه تا اون به کثافت محض کشیده نشه؟خیلی باورش سخته. خدا برای این متهم ما چه برنامه ای داشته. برنامه اش این بوده کهاین بیاد توی این عالم و در 11 سالگی کثیف ترین کارها مجبور بشه که انجام بده وشروع کنه و وضعش به این جا برسه؟ یعنی این قدر عالم هرکی به هرکیه؟ 2- جواب دیگریکه می دهند این است که خداوند عالم را براساس قانون کلی اداره می کنه و در اینقانون کلی نمی توان انتظار معجزه داشت. قانون کلی عالم این بوده که به اون معلماختیار بده تا امتحانش کنه و از این جور چرت و پرت ها. اما چرا خدا قوانین عالم راطوری تنظیم کرده که بعضی ها له بشوند؟ به طورکلی می خواهم یک سوال بپرسم. آیاموجودی به نام خداوندی که مبدا و معاد همه چیز هست و در این عالم فعالانه عمل میکند داریم؟ تاکید من روی کلمه ی فعالانه است. یا این که خدا یک گوشه نشسته و ساعترا کوک کرده و خودش معلوم نیست کجاست؟ یا این که منظور از خدا همون نظام علی ومعلولی عالم هست. به نظر من آخرین مورد بهترین جواب هست. موجودی به نام خدا نداریمیا اگر داریم کاری از دستش بر نمی آید و ما باید قوانین عالم را بشناسیم و نظامعلی و معلولی عالم را بشناسیم تا به آن سوار شویم . هیچ دلیلی برای اخلاق نداریم.مهمترین قانون نظام علی و معلولی این است که هرکس که قدرت بیشتری داشت اون بهره یبیشتری می بره. ما باید قدرت کسب کنیم. یا قدرت به دست می آوریم و له می کنیم و یامثل این متهم خودمان یا کودکانمان له می شویم. چرا هی به اون طرف نگاه می کنیم ومی گوییم خدا جبران می کنه. بابا خدا اگر می توانست جبران کنه که کاری می کرد کهاو به این وضع نیفته. خنده دار است اگر بگوییم که خدا خواست ولی او نخواست. حالاجواب بدهید که نظام علی و معلولی بالاتر است یا خدا؟ قبول دارید که خیلی ها جراتنداشته اند که بگویند خدا همان نظام علی و معلولی عالم است. اگر این فرض را قبولکنیم باید برای چه کسی نماز بخوانیم؟ برای نظام علی و معلولی خشک که به کودکی رحمنمی کند نماز بخوانیم؟ اخلاق چه زیر بنایی خواهد داشت؟ چه دلیلی دارد که اصولاخلاقی از قبیل پرهیز از دروغ و... را به کار ببریم. آیا می توانیم قبول کنیم کهدر این دنیا به دلیل ظرفیت پایین این دنیا خداوند نمی تواند علیه نظام علی ومعلولی کاری بکند و در آن دنیا می تواند؟ بنابراین چه توجیهی دارد که پشتمان راگرم بدانیم به خدا؟ حداقل در این دنیا نظام علی و معلولی است که کار می کند و خدابیکار است؟ بنابراین سخنانی از این قبیل که پشتت گرم باشه ، خدا می رسونه ، توکلکن به خدا ، دعا کن ، اینا کشکه . مثلا می گویند ای جوانان چرا ازدواج نمی کنید؟امام صادق فرموده اند ((هرکس که از ترس فقرازدواج نکند از ما نیست چرا که خداوند در قرآن فرموده است که اگر فقیر باشیدخداوند بعد از ازدواج شما را بی نیاز خواهد کرد.))

پیش فرض در این جا این است که یک خدایی هست که بر این جهان حکمفرما است و فعالانه عمل می کند و خبر الهی این استکه اون کسی که حاکم این جهان است گفته تو ازدواج کن و بقیه اش با من. حالا اگه من پیش امام صادق بودم می گفتم که خدا نتوانست به اون بچه 11 ساله کمک کند و حالاچگونه به من کمک می کند. بنابراین شما در محاسبات آینده تان نباید روی خدا حسابکنید چرا که چیزی به نام امداد الهی نمی توان متصور شد. چون بلافاصله بعد از اینکه امداد الهی را متصور شدیم اون وقت باید ببینیم که خدایی که می تواند به یک جوانکمک کند تا بعد از ازدواجش مشکلاتش حل شود چگونه کاری نکرد که بچه ای 11 ساله بهاون وضع وخیم نیفتد.

ما یا باید خدای فعال را قبول کنیم که خدای فعال با مورد متهمما نمی خواند و یا باید خدای اسیر نظام علی و معلولی را قبول کنیم و اون وقت بایدبه تخالف با امام صادق بپردازیم و بگوییم که عاقلانه نیست که آدم از شماباشد.

به راستی آیا جوانی که کار مناسبیندارد و نه خانه و زندگی درستی دارد باید به خاطر حرف امام صادق و یا آیه ی قرآنبرود خواستگاری. می دانید چرا هیچ کس به خاطر حرف خدا و حرف امام صادق نمی رودخواستگاری و هیچ کس به این دلیل دخترش را نمی دهد . به این خاطر است که مردمچیزهایی مثل متهم بنده را زیاد دیده اند و نمی توانند خدایی فعال را قبول داشته باشندو خودشان هم نمی دانند که چرا این گونه اند و به همین خاطر پسره تا خانه و زندگی وماشینش تکمیل نشه نمی ره خواستگاری و پدره و مادره تا این ها تکمیل نشه دخترشون رونمی دهند زیرا اساسا خدایی فعال را قبول ندارند تا بتوانند بهش توکل کنند؟ توکل بهخدا با توجه به این نکته که نظام علی و معلولی بالاتر از خداست خیلی خنده داره .
این به معنای این است که برویم از یک سرباز صفر بخواهیم که کاری برای ما انجام دهدکه اختیاراتش در حد اختیارات یک سرهنگ است.

نبودن راهی برای رهایی از نقطه ی پایان

سلام.

این متن ناامیدکننده است و علاقه ای به بیانش نداشتم اما واقعا برایم سوال است.
آیا این را قبول دارید بالاخره انسان زمانی به یک نقطه ی پایانی می رسد؟
مثلا من خیلی زودتر از چیزی که فکرش را می کردم به نقطه ی پایان رسیدم. زودتر از آن چیزی که یک آدمی فکرش کند. جوری که قانون عالم ماده و هر چیزی که در آن است رحمی بر من نداشت.
اما چرا خداوند راهی برای پایان دادن قرار نداده و باید حس زنده بگور شدن را داشته باشم؟
چرا باید در حسرت سوخت و در برزخ و ترس که کی تمام می شود ماند؟
چرا خداوند وقتی می داند فردی در آینده شکست سنگین می خورد را خلق می کند؟ آیا واقعا این لطف است که از عدم به هستی آمده است؟!

اختیار و عصمت امامان

ایا همه انسان ها همیشه دارای اختیار هستند؟ چون من خونده بودم که یه بزرگی می گفت من از دوران کودکی تا بلوغ هر وقت موقعیت گناه پیش می امد به طور غیر اختیاری ان گناه رو انجام نمی دادم و این گونه پاکی کودکی خود را به دوران بلوغ و بعد بلوغ منتقل کردم.ایا عصمت امامان هم اجباری هست؟ اخه یک کودک از کجا می دونه که گناه چیه.بعد شما می گید که گناه قبل بلوغ حساب نمیشه.ایا واقعا گناه قبل بلوغ محاسبه نمیشه؟