جبر ، اختیار

فرق نظریه کسب و جبرگرایی در کلام قدیم

سلام و درود

از کارشناس محترم درخواست دارم این مطلب را توضیح دهند:

قول سدید;987254 نوشت:

همچنین لازم به ذکر است که نظریه جبرگرایی و نظریه کسب دو نظریه متمایز از همدیگرند. اگرچه به باور متفکران شیعی، نظریه کسب نیز نهایتا به جبر می انجامد. بررسی این مدعا نیز نیازمند تایپیک دیگر است. اگر تمایل داشتید، در تایپیک دیگر این مبحث را دنبال بفرمایید.

برام مهمه.
با تشکر

آیا جبر جغرافیایی در تعیین سرنوشت افراد بی تأثیر است؟

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

سلام

میدانیم که دنیا سرای امتحان و اخرت سرای رسیدگی به اعمال،ثواب و عقاب آن می باشد.

آیا رفتار و عملکرد یک انسان در خانواده های مختلف یکسان است؟

شخصی که در یک خانواده ی فقیر و مذهبی به دنیا آمده باشد،یک گونه زندگی میکند که سعادتمند میشود و دوباره همان شخص اگر در خانواده ای حرام خور به دنیا میامد به گونه ای دیگر زندگی میکرد و در آخرت دچار خسران میشد...
اگر شخص در بچگی خود به مدرسه ای بهتر یا دانشگاه بهتر می رفت،میتوانست استعداد هایش را شکوفا کند و سرنوشت خود را تغییر دهد و راه سعادتش را در پیش بگیرد...اگر شخص در منطقه ای زندگی میکرد که بعد از تحصیلات برایش کار فراهم بود،معتاد نمیشد،دزد نمیشد، دچار فساد اخلاقی نمی شد و آینده اش تباه نمی شد...اگر فلان استاد امتحان ترم را سخت نمی گرفت،شخص فارغ التحصیل میشد،اما حالا به دلایلی مجبور است درسش را نیمه تمام بگذارد و کلا مسیر زندگی اش تغییر کرده است...اگر شخص در بچگی تصادف نمی کرد و فلج نمیشد،میتوانست قهرمان رشته ورزشی اش باشد...

و هزاران اما و اگرهای دیگر که در سرنوشت انسان تاثیر گذار هستند، شما نمی توانید ادعا کنید که این انسان با اختیار خودش به سعادت رسیده یا زیان دیده است...

به عبارت ساده تر،سرنوشت هر انسانی بستگی به عملکرد همه ی انسان ها و عوامل محیطی و منطقه ای دیگر دارد...

لطفا پاسخم را با هر کسی به اندازه توانش تکلیف دارد،ندهید چون اینجا دیگر فقط توان شخص مطرح نیست چون این فرد در شرایط مختلف محیطی میتواند عکس العمل های مختلفی داشته باشد...

جان کلام : اگر قرار است این دنیا سرای امتحان باشد باید سوال های امتحان و شرایط شرکت کنندگان در امتحان یکسان باشد تا نتیجه ی امتحان عادلانه باشد...وقتی این همه فاکتور در تعیین سرنوشت یک انسان دخالت دارد،چطور میتوان او را در این راه مختار دانست؟

دیکتاتوری خدا !!

سلام
من یک سوال ساده ولی مهم دارم. ما در قرآن داریم که همه چیز رو خدا آفریده و هیچ چیزی غیر از خدا وجود ذاتی نداره! همچنین اختیار و توانایی هم به جز خدا وجود نداره. خب پس حالا معنی اختیار ما چیه دیگه؟

یعنی الان من گناه میکنم! خدا یقه من رو میگیره میگه چرا گناه کردی؟
من میگم خب خدایا عقلم نرسید... فکر کردم این گناهو کنم به نفعمه!
خدا مثلا بگه : نه تو باید از عقلت بهتر استفاده میکردی
من میگم: خب خدایا شما باید بیشتر عقل میدادی .... من که ۲ تا مغز نداشتم یکیش رو تعطیل کنم و از یکی دیگه اش استفاده کنم! من با همه ی توان مغزم به این نتیجه رسیدم که اون گناهو کنم! شما باید مغز قوی تری به من میدادید!!

ترو خدا قبل هرگونه پاسخ اول واقعا سوال رو درک کنید!!

حرف من اینه که انسان هیـــــــــــــــــچ چیز مستقلی از خودش نداره که بعدا بخواد بابتش مواخذه بشه!
مثلا شما یک ربات خیلی پیشرفته سازید که خودش اتوماتیک تصمیم میگیره و کارهای مختلفی میکنه! بعد اشتباهاتی هم میکنه! شما میگید آهاااان ...حالا وقت مجازاته و مثلا ربات رو آتیش میزنید!

بابا ربات هرچی کرده به واسطه توانایی که شما بهش دادید کرده! هرچقدر خوب برنامه شو نوشتید کار کرده. از خودش که هیچ وجود مستقل نداره که ما تقصیر رو بندازیم گردن اون وجود مستقلش و بعد عذابش کنیم به خاطر اشتباهش!!

>>>مگر اینکه ما برای انسان وجود مستقلی از خدا فرض کنیم؟ مثلا بگیم روح انسان مستقل از خداست و خدا هیچ دخل و تصرفی توش نداره.
حتی تازه اگر این فرض رو هم قبول کنیم بازم سازنده روح خدا بوده!!! ظرفیت ها و توانایی ها و ساختارشو اون شکل داده! بازم هر گناهی کنه ریشتا برمیگرده به سازنده اش!!!

امیدوارم یکی بتونه درک کنه حرف منو و جواب قانع کننده ای بده بهم!