منزلگاه عقل در قرآن
ارسال شده توسط سجاد غریب در چهارشنبه, ۱۳۹۴/۱۰/۰۹ - ۲۰:۰۶منزلگاه عقل در قرآن چه نامیده میشه؟
منزلگاه عقل در قرآن چه نامیده میشه؟
با سلام
سوال بنده این بود که جناب سید بن طاووس از علمای متقدم است یا متاخر ؟
سپاسگزارم
سلام
آیا برهان تمانعی که در آیۀ ﴿قُل لَّوْ کَانَ مَعَهُ آلِهَةٌ کَمَا يَقُولُونَ إِذًا لاَّبْتَغَوْاْ إِلَى ذِي الْعَرْشِ سَبِيلاً﴾ و آیۀ ﴿ولو کان فیهما آلهةٌ الی الله لفسدتا﴾ فرض میشود، با یکدیگر تفاوت دارد؟
ممنون
بسم الله الرحمن الرحیم
لطفاً کارشناسان محترم بدین سوال پاسخ بدهند.
اولین مجموعه مدون حدیثی شیعه،از کدام مولف بوده و نام آن چه بوده است؟:bastan::Narahat az::Ealam:
سلام. اینکه قرآن می فرماید النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم، به چه معناست؟
آیا طبق این آیه پیامبر می تواند کسی را وادار کند که با زنی که نمی خواهد ازدواج کند و یا زنش را طلاق بدهد؟ یا آیا پیامبر می تواند در مورد اموال ما تصمیم بگیرد؟
متشکرم
سلام
لطفا چندتا از احادیث و یا مطلبی از معصومین که بگویند دین بدون سیاست بد است یا خوب
ممنون
بسمه تعالي
سلام عليكم
در مورد حديث زير و برداشت هايي كه از آن درباره عزاداري حضرت سيدالشهدا (ع) مي شود چند سوال داشتم:
قَدْ شَقَقْنَ الْجُيُوبَ وَ لَطَمْنَ الْخُدُودَ الْفَاطِمِيَّاتُ عَلَى الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ ع وَ عَلَى مِثْلِهِ تُلْطَمُ الْخُدُودُ وَ تُشَقُّ الْجُيُوبُ)
1- لطمه زدن به صورت بدون خراش منجر به خون در صورت حكمش چيست؟
2- لطمه زدن به صورت به طوري كه باعث زخم هايي در كنار گونه ها و چشم ها شود و در خيابان وقتي طرف را مشاهده كني، جاي زخم ها و يا خونهاي لخته شدهي خشك شده بر صورتها نمايان است، چه حكمي دارد؟
در همين مورد اگر خوني كه از صورت در مي آيد حين لطمه زدن، روي فرش بريزد آيا براي عزاداري مشكلي ندارد؟
3- استفاده از اين حديث و قمه زدن حكمش چيست؟ و اصلاً نظر مراجع عظام تقلید به خصوص آقایان سیستانی، وحید و مرحوم بهجت در مورد قمه زني و لطمه بر بدن و سر و صورت چيست؟
4- عزداراي بدون لطمه ثوابش كمتر است؟
5- در حال حاضر كه دنياي غرب و وهابيت از خونريزي هاي موقع قمه زني سو استفاده مي كنند، آيا مشكل دارد لطمه منجر به خراش بر صورت داشته باشيم و يا قمه بزنيم؟
با عرض سلام و خسته نباشید
بنده می خواستم در مورد پاره ای از روایات که بیشتر در مفاتیح الجنان یافت می شوند سوالاتی مطرح کنم احتمالا این سوالات قبلا مطرح شده اند اما شاید از دیدگاهی که من می خواهم بررسی کنم مطرح نشده باشند.
در بعضی از احادیث می خوانیم که مثلا اگر کسی فلان عمل را انجام دهد (که بعضی اوقات عمل خیلی ساده ای هم هست ) خدا تمام گناهانش را می بخشد و مثلا چه نعمت هایی برایش در نظر می گیرد. مثلا من چند مورد را از داخل مفاتیح برایتان بازگو می کنم.
از امام صادق منقولست که هر کس سوره قدر را در نماز فریضه بخواند منادی از جانب پروردگار ندا می دهد که خدا گناهان گذشته تو را آمرزید، عمل از سرگیر.
یا جای دیگر در ذیل اعمال شب جمعه از امام صادق علیه السلام منقولست که هر که در شب جمعه در سجده ی آخر نافله ی شام هفت مرتبه این دعا(یک دعای دو خطی است) را بخواند چون فارق شود آمرزیده شده باشد. مفاتیح الجنان پر است از این احادیث.
حالا می خواستم چندپرسش را داشته باشم:
1- آیا واقعا خدا به این سادگی گناهان آدمی را می بخشد. مثلا من یک هفته نماز نمی خونم آخر هفته می رم یک نمازمغرب و عشا ونافله عشارا می خونم در سجده آخر اون نمازم دعایی که امام صادق گفته است را می خوانم و می رم بهشت. حالا شما ممکنه بگید که ممکنه در حال بی نمازی بمیری. خوب من مثلا روز چهارشنبه می میرم. چند روز نماز بدهکار خواهم بود به خدا. 4روز. خوب چهار روز بالاخره خدا با ما کنار میاد. حتی روایاتی داریم که می گویند که خدا گناهان گذشته و حال و آینده را به خاطر فلان عمل می بخشد.آیا این قدر ساده بود و ما خبر نداشتیم؟
2- در یک جا خواندم که در جواب به این نوع سوالی که من کردم استناد به این آیه کرده بود :((انما یتقبل الله من المتقین)) وبعد گفته بود که باید درجه ای از تقوا باشد تا خدا عمل شخص را قبول کرده و گناهانش را بیامرزد. یعنی او می بایست از قبل مقداری پرهیزگاری داشته باشد تا خدا عملش را قبول کرده و او را ببخشد. سوال من این است که مگه امام صادق نمی دانسته این آیه قرآن را. پس چرا به صراحت می گه که اگر این کار رو کردی خدا می بخشه. حتما امام صادق یک چیزی می دانسته و می فهمیده که می شه وگرنه امام که حرف لغو نمی زنه. داستانی هست از یکی از ائمه. فکر کنم در مورد خود امام صادق است. یک نفر به ایشان می گوید که آقا شما چرا قیام نمی کنید؟ امام بهش می گه برو توی آتیش تنور. او تردید می کنه و خلاصه نمی ره. بعد امام شخصی را صدامی زنند و می گویند برو توی آتیش. اون شخص بلافاصله می ره داخل آتش. حالا ما اگه بودیم به امام چه می گفتیم؟ ما نه مثل اون شخص اول من ومن می کردیم و نه مثل اون شخص دوم بلافاصله قبول می کردیم. بلکه خیلی مودبانه می گفتیم:یابن رسول الله طبق فلان آیه و فلان حدیث این کار ظلم به نفس محسوب می شود و حرام است بنابراین ما این کار را انجام نخواهیم داد. امام صادق وقتی می فرمایند هرکس یعنی هرکس. علم ایشان فوق العاده بالاست. ما داریم می گوییم: نه امام صادق اشتباه می کرده و منظورش متقین بوده ولی یادش رفته بگه. آیا این توهین به امام نیست.اومی گوید هرکس این دعا را هفت بار در نمازش خواند خدا او را می آمرزد وگناهانش را پاک می کند. ما چه کاره ایم که بگوییم امام صادق یادش رفته حرفش را کامل کند. وقتی امام صادق تخصیصی قائل نشده پس چرا ما قائل شویم؟
3- بعضی ها می گویند خدا منظورش حق خودش بوده است وگرنه حق الناس را که خدا فقط با رضایت طرف می بخشد. باز این هم حرف زدن روی حرف امام است. چرا که او تخصیصی در مورد نوع گناه نفرموده اند.همچنین در جاهایی روایاتی داریم که به خاطر اعمال بسیار کوچکی این تعبیر است که او اگر این کار را بکند مثل روزی است که از مادر متولد شده است. آیا ما مجبوریم روی حرف امام حرف بزنیم و بگوییم منظور حق الله است؟
4- آیا این روایات تخدیری نیستند؟یعنی آیا این روایات باعث نمی شوند که شیعیان توقع داشته باشند یک گوشه بنشینند و توقع داشته باشند بدون هیچ نوع تلاشی و بدون هیچ نوع مبارزه بانفسی و با دنبال کردن دنیا و مصرف پرستی(چیزی که درجامعه شیعه خیلی می بینیم)وفقط با خواندن یک دعا تمام اعمالشان بخشیده شود؟آیا این گونه روایات جهاد را که مهمترین عنصر شیعه است از شیعه نمی گیرد؟آیانمی توان یکی از دلایل مصرف پرستی ای که در جامعه می بینیم را این گونه روایات دانست؟
5- آیا واقعا شیخ عباس قمی به شیعه خدمت کرده است و نباید این روایات را روایاتی بدانیم که یا عامدا یا سهوا در شیعه وارد شده است که از شیعیان شخصیت های دنیا پرست متوقع بسازند؟
6- آیااین نوع روایات مصداق روایاتی نیستند که باید به دیوار کوبیده شوند؟
[="Arial"][="DarkGreen"]سلام و عرض ادب
در روایت ابوبصیر به نقل از امام باقر (علیه السلام) آمده است:
«خُرُوجُ السُّفْیَانِیِّ و الخُرَاسَانِیِّ فِی سَنَهٍ وَاحِدَهٍ فِی شَهْرٍ وَاحِدٍ فی یَوْمٍ وَاحِدٍ نِظامٌ کَنِظَامِ الخَرَز یَتْبَعُ بَعْضُهُ بَعْضاً فَیَکُونُ البَأسُ مِنْ کُلِّ وَجْهٍ وَیْلٌ لِمَنْ نَاوَاهُمْ وَ لَیْسَ فِی الرَّایَاتٍ رَایَهٌ أهْدَی مِنْ رَایَهِ الیَمَانِیِّ هِیَ رَایَهُ هُدًی لِأنَّهُ یَدْعُو إلَی صَاحِبِکُمْ فَإذَا خَرَجَ الیَمَانِیُّ حَرَّمَ بَیْعَ السِّلاح عَلَی النَّاسِ وَ کُلِّ مُسْلِمٍ و إذَا خَرَجَ الیَمَانِیُّ فَانْهَضْ إلَیْهِ فَإنَّ رَایَتَهُ رَایَهُ هُدًی وَ لَا یَحِلُّ لِمُسْلِمٍ أنْ یَلْتَوِیَ عَلَیْهِ فَمَنْ فَعَلَ ذَلِکَ فَهُوَ مِنْ أهْلِ النَّارِ لِأنَّهُ یَدْعُو إلَی الحَقَّ وَ إلی طَرِیقٍ مُسْتَقیم؛ خروج سفیانی و یمانی و خراسانی در یک سال و یک ماه و یک روز خواهد بود با نظامی که گویی به رشته کشیده شده است، به دنبال هم شود و از هر سو هیبت فراگیر شود. وای بر کسی که با آنان ستیزد و در میان پرچم ها، هدایتگر از پرچم یمانی نباشد. تنها او پرچم هدایت خواهد بود؛ زیرا به [سوی] صاحب شما دعوت خواهد کرد، پس هنگامی که یمانی خروج کرد خرید و فروش اسلحه بر مردم و بر هر مسلمانی حرام خواهد بود و چون یمانی خروج کرد باید به سوی او بروی که پرچمش، پرچم هدایت است و بر هیچ مسلمانی روا نباشد که از آن پرچم روی بگرداند و هر کس که چنین کند، از اهل آتش است؛ زیرا او به حق و به راه راست دعوت خواهد کرد.»
الغیبه نعمانی، ص 256؛ بحارالأنوار، ج 52، ص 232.
میخواستم بدونم در حدیث بالا در قسمت مشخص شده دقیقا ترجمه چیست؛ مخصوصا لغت حَرَّمَ که برای مثال اشاره به یک خبر و اتفاق دارد (مثلا محدودیت خرید فروش سلاح برای مردم یا دولت های مسلمان) یا یک حکم دینی ( حرام بودن خرید فروش سلاح به لحاظ شرعی) یا هر ترجمه محتمل دیگری ؟
پیشاپیش از پاسخ شما سپاسگزارم
در پناه حق
[/][/]
بسم الله الرحمن الرحيم.....با سلام يک شبهه اي درون ذهنم هست و دنبال پاسخ قانع کننده اي ميگردم
همانطور که ميدانيد در قرآن کريم خداوند فرموده من آسمان و زمين و کلا جهان رو مخصوصا انسان رو بيهوده خلق نکردم و به
سوي من بازخواهيد گشت.ودر قرآن واژههايي مثل عبث-لهو-لعب براي اين قضيه به کار برده شده.
وحال سئوال من اينه که ما ميدانيم خدا حکيم است و هيچ چيز را بيهوده نميآفريند و يا نعوذبالله اهل لهو و بازي نيست سبحان الله تعالي.
وهمچنين ميدانيم کار عبث محاله از خداوند سر بزنه..
ولي وقتي با يک نگاه بيطرفانه به طبيعت نگاه ميکنم ميبينم طبق گفته اهل تحقيق و دانشمندان عمر اين جهان يا زمين حداقل
4ميليارد هستش ودر
اين 4ميليارد موجودات زيادي به دنيا آمدند و مردند.بحث من مربوط به سن جهان نيست هر چقدر ميخواد باشه.
بحث من اينه که اون موجودات رو خدا افريده در زماني که اصلا انسان نبوده و همچنين ميدانيم که اين موجودات حشر و نشر نداشتند.
و از طرفي اگر بگيم براي انسان خلق شدند درست نيست چون اون زمان اصلا انسان نبوده.
يک چيز ميمونه و اونم نعوذبالله بازي و بيهودهگري که خداوند منزه است.پس حتما هدفي داشته که اونا رو آفريده
وحال سئوال من اينه که فرق ما انسانها با موجودات چند ميليون سال پيش چي بوده که اونا ميميرن و زنده ميشن و انسان هم همينطور...
انسان به سوي خدا بازميگرده ولي اون موجودات اصلا حشر و قيامتي ندارند!!!!پس يعني اون موجودات عبث آفريده شدهاند
.
چون خود خداوند ميفرمايند که شما فکر کرديد ما شما رو عبث آفريديم و به سوي ما بازنخواهيد گشت
پس از نظر قرآن هر چيزي که به سوي خدا باز نگرده عبث و بيهوده است طبق نص قران
حالا ميخواهم به 2سئوال من جواب بدهيد
1-آيا موجودات ديگر عبث آفريده شدند؟
2-فرق ما با بقيه موجودات چيه؟
والسلام عليکم.