تکبر

به نظر شما اخلاق متکبران چگونه است؟

با سلام

این سوال من بیشتر از کاربران سایت است، و میخوام بدونم از نظر آنها یک متکبر چه اخلاق و روحیاتی دارد و اگر در زندگی اجتماعی خودتان با اینگونه افراد برخورد داشتید رفتار و روحیات و برخوردشان را چگونه ارزیابی کردید و اینکه

چگونه تشخیص میدهید آن فرد متکبر است؟ یا بهتره بگم از نشانه های بارز تکبر در در یک فرد چی میتونه باشه؟

با سپاس از شما :Gol:

برچسب: 

آیا انتظار احترام از دیگران، تکبر است؟ و آیا باید از هر کسی خودمان را کمتر بدانیم؟

انجمن: 

باسلام.
طبق مطالعاتی که داشتم(بیشتر از کتاب اخلاق در قرآن) استکبار و کبر، به اخلاقی میگن که فردی که این اخلاق رو داره خودش رو از آدم های دیگه بالاتر می بینه و دیگران رو پست و حقیر می دونه(که گاهی فقط در حد عقیده هست و گاهی عملا متکبر دیگران رو تحقیر می کنه) و از این احساس خوشحالی و رضایت می کنه.
تا جاییکه بنده فهمیدم صرف اینکه آدم بدونه از دیگری بهتره تکبر نیست. اینکه بخاطر این فضیلت و برتری دیگران رو حقیر و پست بدونه و در عقیده یا عمل اینو نشون بده متکبر هست.
من اینجا دو تا سوال دارم:
1) انسان باید خودش رو از هر کسی پایینتر بدونه؟ مثلا یه معلم دبستان باید خودش رو در علم از دانش آموزاش پایینتر بدونه؟ وقتی که ما برتری محسوسی نسبت به دیگری داریم باید خودمون رو پایینتر از اون بدونیم و برتری خودمون رو انکار کنیم؟ اینطوری که من در احادیث دیدم در اینجور مواقع بجای نفی برتری انسان نسبت به انسان دیگه، توصیه شده که انسان خودش رو با خدا مقایسه کنه و کوچیک بودن خودش رو ببینه(توصیه ی امام علی(ع) به مالک) و این نوع نگاه باعث میشه که آدم در عین داشتن فضیلت نسبت به بقیه هیچ وقت نگاه تحقیر آمیزی به دیگری نداشته باشه. به نظر من این نوع نگاه خیلی منطقی و شدنی هست تا اینکه آدم کلا تمام داشته های خودش رو انکار بکنه و از دیگران پایینتر بدونه. به هر حال می خوام نظر دین رو بدونم.

2) اینکه آدم انتظار احترام از دیگران داشته باشه تکبره؟ مثلا اگر یه پدر از فرزندش یا یه استاد از شاگردش و ... انتظار احترام داشته باشه متکبره؟ احترام در حد معمول البته. مثلا سلام کردن، بلند شدن، رعایت کردن ادب.

باتشکر.

هوش زیاد و غرور بیجا

سلام علیکم

به دليل هوش و قدرت بيان خوب و تعريف ديگران گرفتار غرور مي شوم؛ چگونه اين غرور را كنار بگذارم؟

تشکر میکنم راهنمایی بفرمایید.

آیا این اخلاق از نظر اسلام مذموم است؟ (تفاوت در رفتار با توجه به موقعیت اجتماعی افراد)

دوستان وکارشناسان عزیز سلام.
این مطلب من هم یه سواله وهم یه دردودل. لطفا راهنمایی کنید.
همسر بنده اخلاق هایی دارند که بنده آنهارا دوست ندارم واز طرفی نمی دانم حق با اوست یا نه؟
اما اخلاقی که ایشون دارند اینه که همیشه به افراد از بالا نگاه می کننددر صحبت با مردم تواضع ندارندو با مردم دستوری صحبت می کنند.افراد را با توجه به محل زندگی شون وشغل شون وثروت شون تقسیم بندی می کنند ودوست ندارند با افرادی که در سطح وطبقه اجتماعی ما نیستند رفت وامد کنیم.مثال؛ دوست ندارندفرزندمون با فرزند سرایدار مون بازی کنه .
یا اینکه انتظار داره برخورد ورفتار من با افراد مختلف متفاوت باشه.یعنی من نوع رفتار و گفتارم با خدمت کار خونه وهمکار فرق بکنه( یعنی اندازه احترام به انها یکسان نباشه)
آیا حق با ایشونه؟
وظیفه من چیه؟

برچسب: 

یعنی چی شیطان به خاطر تکبر در برابر آدم سجده نکرد؟!

سلام

ملائکه فقط از نیروی عقل برخوردار هستند و شهوت در وجودشان نیست
از طرف دیگه شیطان به خاطر تکبر در برابر آدم سجده نکرد با وجود اینکه جز ملائکه بود
اگه شیطان از ملائکه بوده و هیچ نیروی شهوانی در وجودش نبوده پس یعنی چی به خاطر تکبر در برابر آدم سجده نکرد؟!

به خاطر ملائکه بودنش نمی تونسته تکبر در وجودش باشه!

با تکبر مادر شوهرم چکار کنم؟

سلام مادرشوهری دارم که به دلیل تکبری که در ذاتش هست هرچه من بیشتر محبت میکنم او در بین حرفهایش چندتا تیکه هم به من می اندازد دایم به چیزهای هیچ گاه نداشته اش به محل زندگیش به اقوام چولدارش مینازد هرچه من کوتاه می ایم وحرفی نمیزنم او بیشتر میگوید بعد که میرود من با خودم درگیرم تمام ذهنم میشود پراز جوابهایی که ای کاش به او گفته بودم هیچ چیز ندارد حتی نتوانست یه عروسی ساده ساده هم برایم بگیرد نه خریدی نه چیز درست وپیمونی با اینکه نه خودم نه خانواده ام هیچ گاه به رخشان نکشیدیم که برایم فلان وفلان نکردید اما بازهم از خودش میگوید وفامیلش وزادگاهش که به ویرانه شبیه است قیافه خودش به گداها میخورد اما خیلی به خودش مینازد حتی چندبار بهش پول داده بودن فکر کرده بودن مستحقه.فقط به خاطر ایمان واخلاق شوهر باهاش ازدواج کردم خیلی ساده گرفتیم.شوهرم هم میدونه مادرش اینجوریه ولی احترام مانع میشه چیزی بهش بگه.دیگه روانیم کرده نمیدونم باهاش چه طور برخورد کنم اگه محبت کنم روش زیادتر میشه خونه ی ماکه میاد زیاد میمونه چون شوهرم تک فرزنده همه نوع محبت بهش میکنم وحرفاشو تحمل میکنم وبه رو خودم نمیارم.گاهی از اقوامم سوال میکنه که مثلا عموت چکاره هست میدونم میخواد توحرفام چی پیداکنه بازم به روخودم نمیارم از حرفای تکراریش واینکه فک میکنه خیلی از مابالاتره ومن دارم عین کنیزک میزارم جلوش برمیدارم حالم بهم میخوره چون تا الان برخوری باهاش نکردم اگه یه دفعه بخام قاطی کنم وحرفای دلمو بزنم بدمیشه اقوام شوهرم منو دوست دارن وازم تعریف میکنن نمیشه اعتبارمو خراب کنم.خواهش میکنم منو راهنمایی کنید با این پیرزن متکبر چکار کنم.تمام ذهنم رو مشغول کرده.داره کاری میکنه که همخونه ی مابشه پدرشوهرم فوت شده وتنها هست.اگر این همه فخربه من نمیفروخت با همه ی خصوصیات دیگرش کنار میومدم ولی این یکیو نمیشه.دست به سیاهو سفید نمیزنه حتی توبچه داری هیچ کمکی بهم نکرد اما حالا ازاینکه بچه ام میگه مامان هم حسادت میکنه وهی بهش میگه بگو بابا یا بگو مادربزرگ.اینقد حسودومتکبره که دایم بچه امو سفارش میکنه که تو فامیلیت فلانه ومال فلان جایی بگو بابا بابا .دوست ندارم حتی قیافه شو ببینم .جلو مرم خودشو اونقد مظلوم میگیره که همه به حال من غبطه میخورن چه مادرشوهره خوب وساده ای داره.موندم بین جهنم وبهشت نمیدونم خودمومثل گذشته به خل بودن بزنم یا نزارم ازم سواستفاده کنه از طرفی شوهرم تک فرزنده مادرپیرش رو باید نگه داری کنه دلم نمیخاد بین مادرواولادی فاصله بیندازم وفردا که پیرزن مرد بگم کاش...

راه هاي مقابله با بدبيني چيست؟

راه هاي مقابله با بدبيني چيست؟

عواملي كه موجب بدبيني مي شود عبارتند از:
1- ناپاكي: گاهي افراد مطابق اصل كلي مقايسه به خويش انسان ها را خوب يا بد مي پندارد و محور بدي و خوبي مردم قرار مي دهد كه گفته اند كافر همه را به كيش خود پندارد.
2- در مواردي سرچشمة بدبيني، حس انتقام و كينه توزي و حسد است. انسان چون نمي تواند عملاً از افراد مورد نظر انتقام بگيرد و يا با زبان اظهار دارد به منطقه فكر و قلب عقب نشيني كرده در آن جا آشوبي به پا مي كند و به او نسبت بد مي دهد.
3- گاهي منشأ بدبيني تكبر و خود خواهي است. كسي كه خود را برتر از ديگران مي بيند در محيط فكر خود براي ديگران نقاط ضعفي مي تراشند تا آنان را كوچك سازند.
4- در مواردي علت بدبيني پيش داوري است، مثلاً شخصي مي بيند دوستش بي تفاوت با او برخورد كرد بدون اين كه احتمال دهد شايد توجه نداشته قضاوت مي كند كه دوستش با وي خوبي نيست.
5- معاشرت با افراد ناصالح: هم نشيني با افرادي كه به اين بيماري مبتلا هستند اثر مستقيمي در بدبيني دارد. امام علي(ع) مي فرمايد: هم نشيني با بدان باعث بدگماني به نيكان مي گردد.
راه هاي مقابله با بدبيني عبارت اند از:

1- شناخت علل و ريشه هاي بدبيني



2- شناخت زيان هاي فردي و اجتماعي.
بدبيني آثار نامطلوبي بر انسان دارد كه مهم ترين آن ها عبارتند از:
الف) ناراحتي روحي: افراد بدبين بر اساس توهماتي كه دربارة اشخاص و حوادث دارند، فوق العاده رنج مي برند. آنان از معاشرت با مردم گريزانند و احساس تنهايي مي كنند. امام علي(ع) مي فرمايد: بدبين از همه مردم وحشت دارد. ب) پوچ گرايي، ج) غفلت، د) قطع روابط اجتماعي: بدبيني بزرگ ترين مانع همكاري هاي اجتماعي و به هم پيوستگي دل ها است. امام علي(ع) مي فرمايد: بر هر كس بدگماني چيره شد صلح و صفاي بين او و دوستش به هم مي خورد. ه) تجسس، و) پرورش نفاق.
3_ راه هاي عملي: براي رهايي از بدبيني بايد در مرحلة نخست با خيال هاي خود ساخته مخالفت كرد. پيامبر اكرم(ص) مي فرمايد: راه نجات از بدبيني آن است كه آن را تصديق نكند و به آن ترتيب اثر ندهد مخالفت با تلقين و پرهيز از شتابزدگي در داوري و حمل بر صحت كردن كار ديگران حاصل مي شود. بدبيني اگر چه در بدو امر جنبة اختياري ندارد؛ يعني ناخودآگاه به ذهن انسان مطلبي خطور مي كند، ولي ادامة آن اختياري است كه با پرورش گمان هاي بد در دنياي ذهن و خيال پديد مي آيد.
راه درمان عملي، ترتيب اثر ندادن به خطورات ذهني است امام علي(ع) مي فرمايد: كار برادر دیني خود را به بهترين وجه آن حمل كن تا آن جا كه راه توجيه بر تو بسته شود و به هيچ سخني كه از برادرت صادر مي شود بدگمان مباش تا محمل خوبي براي آن بيابي. مثلاً كسي كه به رفيقش سلام گفته و پاسخني نشنيده است به جاي اين كه كينة او را در دل بگيرد و يا به او بدبين شود بهتر است قضايا را با بي نظري بررسي و رفتار ايشان را توجيه كند مثلاً با خود بگويد شايد دوستم سلام مرا نشنيده است تا پاسخ گويد. با اين كار به تدريج خوش گماني به صورت عادت در خواهد آمد.

باید چی کار کنم که خیال های واهی و نه گناه رو کنترل کنم؟

سلام و عرض ادب
یکی از کابران محترم سایت که مایل نبودند خودشون مشکلشون رو مطرح کنند از بنده خواستند این کار رو انجام بدم .
مشکل این کابر گرامی:

نقل قول:
با سلام و احترام...

من خیلی خیال پردازی می کنم. البته خدا رو شکر خیالاتم به هیچ عنوان جنبه ی گناه یا حتی شیطنت نداره.
فقط بس که اطرافیان و اساتیدم تو دانشگاه تحویلم میگیرن، مدام خیال پردازی می کنم که مثلا فردا سر کلاس استاد فلان سوالو می پرسه
و فقط من جواب میدم... دکتر فلانی تو سالن منو میبینه و باز میخواد کلی ازم تعریف کنه و پیش بچه ها از کمالات من و خونوادم بگه...
تو مهمونی بابابزرگ این کارو برام میکنه منم اینجوری میگم ...الان که دارم می نویسم از این کار مسخره و احمقانه خنده ام میگیره ولی فقط خدا میدونه که چه عذابی می کشم از این مصیبت.
هر کاری برا رفعش کردم. برنامه ی ورزشی، جلسات فرهنگی اجتماعی، مسافرت،... یه مدت قرار گذاشته بودم تا از این فکرا می اومد سراغم، یه صفحه قرآن می خوندم، یا سوره ناس می خوندم. یکم خوب شده بودم تا اینکه اخیرا طی موفقیتی که تو دانشگاه بدست آوردم بازم بازار تحویل گرفتن داغ شد و حال من بدتر....:help:
الان وقتی فکرم می پره و پا میشم قرآن بخونم تا راحت بشم، یهو بنظرم میاد که الان بابا درو باز میکنه و منو تو قرآن خوندن می بینه و ذوق میکنه...و از این خیال پردازی احساس خوبی بهم دست میده.
من میدونم خیال یکی از قوای چهارگانه ی بشری هست که غیر از عقل هر کدومش زیادی فعال باشه، جولانگاه شیطان میشه...
این بدترین عذاب زندگی منه... وقتی دارم با همه ی وجودم خالصانه برا شهید گمنام دانشگاه فاتحه میخونم یهو به نظرم میرسه که الان دکتر فلانی منو کنار مزار می بینه و چقدر خوشحال میشه که دانشجوی دردونه اش سر مزار شهیده و به من افتخار می کنه و بیشتر از قبل تحویلم میگیره.

من عقده ی تحویل گرفتن ندارم. چون از وقتی به دنیا اومدم شرایط ایده آلی تو زندگی داشتم و همیشه تو چشم بودم و مرکز توجه دوست و آشنا و پدر و مادر و... ولی نمیدونم چرا اینجوری شدم و الان باید چی کار کنم.

حقیقتا معذرت میخوام که خیلی وقتتونو گرفتم.
اگه کمکم کنین بی نهایت ممنونتون میشم.


البته پیش از هر چیز خدمت این دوست گرامی و هرکسی که این مشکل یا مشابه این مشکل رو داره پیشنهاد میکنم موضوعات زیر رو هم مطالعه کنه .

http://www.askdin.com/thread20402.html

http://www.askdin.com/thread5297.html

http://www.askdin.com/thread14527.html

چرا عُجب بد است؟

سلام.

در تعریف عجب گفتند "اگر انسان کمالات خود را بزرگ بشمارد"

سوال 1. لطفا توضیح دهید چرا عجب صفت بدی است. چه اشکالی دارد انسان به کمالاتی که در خود سراغ دارد افتخار کند؟

گفته شده "کبر به این معناست كه شخص، خود را بالاتر از دیگران بداند. ولى در عجب، پاى کس دیگری در میان نیست"

سوال 2. چگونه می شود انسان بدون در میان بودن پای دیگران و بدون مقایسه خود با دیگران به کمالات خود پی ببرد و افتخار کند؟

فعلا همین دو تا سوال رو دارم.

با تشکر.

چشم و همچشمی

امان از چشم و همچشمي



چشم و همچشمي‌ زندگي‌هاي فراواني را ويران كرده است. به جاي اين‌كه باعث پيشرفت و تغيير بشود، اختلاف‌ها را بيشتر مي‌كند. زندگي با چشم و همچشمي ‌زندگي روي خط‌هاي لرزان و شكننده‌اي است كه هر لحظه فرو مي‌ريزند؛ البته نگاه كردن به زندگي ديگران گاهي مي‌تواند انگيزه‌بخش باشد و حركت ايجاد كند. خيلي از آدم‌ها حركت‌هاي مهم زندگي‌شان را با احساس غبطه به مسير رو به جلوي ديگران، آغاز كرده‌اند.
اما كمتر كسي پيدا مي‌شود كه فرق بين چشم و همچشمي‌ و انگيزه گرفتن را نداند.
چشم و همچشمي‌ در واقع زماني اتفاق مي‌افتد كه يك نفر نتواند بين تلاش براي پيشرفت زندگي‌اش و تقليد از ديگران فرق بگذارد و اين اتفاق زن و مرد هم ندارد. هر چند بعضي نشانه‌ها بر اين دلالت مي‌كنند كه زن‌ها بيشتر اهل چشم و همچشمي‌ مي‌باشند و حتي آماري وجود دارد كه مي‌گويد براساس تحقيقات انجام شده، 15 درصد از زن‌ها دچار چشم و همچشمي هستند كه 5 درصد اين افراد به دليل مشكلات رواني و كمبودهاي دوران كودكي و‌10 درصد نيز به دليل حسادت و رقابت منفي چشم و همچشمي مي‌كنند، اما ما در ادامه اين مطلب به شما نشان مي‌دهيم كه چشم و همچشمي ‌چطور بين همه افراد رواج دارد و چرا زن‌ها در اين زمينه مشهورتر شده‌اند.
خيلي از كارشناسان چشم و همچشمي‌ را يك بيماري رواني مي‌دانند. اين بيماري خيلي آرام و خزنده بروز مي‌كند، يعني هر چه از رقابت مثبت و دوستانه به سمت حسادت و رقابت منفي برويم، چشم و همچشمي به عنوان يك پديده رفتاري و ناهنجاري اخلاقي در رفتارمان آشكار مي‌شود و در نتيجه مشكلات و رنج‌هاي بي‌شماري ايجاد مي‌شود كه بسياري از آنان قابل درمان نيست؛ به عبارت ديگر اين بيماري نشان‌دهنده نداشتن رشد عاطفي و فكري است. آدمي‌كه چشم و همچشمي‌ مي‌كند، به معيارهاي مادي در ذهن خودش اولويت مي‌دهد. پس چشم و همچشمي نوعي نقص و نارسايي است كه مي‌تواند منجر به بيماري شود.
اما در زندگي‌هاي ما چشم و همچشمي‌از كجا شروع مي‌شود؟