تحقیقی بودن اصول دین

اسلام و شفاف سازی نکات ابهام

چرا مردم را از موشکافی و تجسس در مورد اسلام و بزرگان دین و مناظره و شفاف سازی نکات ابهام آن منع میکنند. مگر نه این است که اول باید شناخت و باور داشته باشیم بعد ایمان بیاوریم .
مگر نه این است که خداوند به بت پرستان گفته بود که از ادیان پدرانتان کورکورانه اطاعت نکنید در حالی که مسلمان زاده مجبور است اسلام را قبول کند وگرنه اگر از دین خارج شود مرتد گفته و خونش حلال است این با کلام خدا که می‌فرماید لا اکراه فی الدین منافات ندارد؟

چرا در مسأله اثبات یا نفی خداوند نمی توانیم تقلید کنیم؟

انجمن: 

سلام .
یک سوالی هست که خیلی وقت هست برام پیش اومده و اون هم این سواله که چرا در درون مساله وجود یا نفی خدا ما میتونیم تقلید کنیم .

به هر حال من در درون خیلی از بحثها و مناظره هایی که صورت میگیره من به اینجا میرسم که فرد یا گروهی دارای ضریب هوشی بالاتری هستند ؛ توانایی تجزیه و تحلیل بیشتری دارند ؛ و در نهایت ایشان رو میبینم که دارای عقاید متفاوتی با من هستند . خوب چرا در درون چنین مسائلی من نمیتونم از ایشان تقلید کنم .

فرض کنین که من نمیدونم که فلان پدیده چجوری داره اتفاق میوفته ... ولی خوب میدونم که دانشمندان بسیار قوی و متبحر تر از من بودن که اون رو تجزیه و تحلیل کردن و من دارم از اون تئوری ها استفاده میکنم .

سوال اینه که در مورد وجود یا عدم وجود خدا مطمئنا و مطمئنا ... آدمهای بسیار زیادی بودند و هستند که هم از من دانا تر هستند هم قوه فکری بالاتری دارند و هم مدت زمان بیشتری رو رویه این مساله گذاشتند ...

حالا یک زمانی هستند که تعداد اینها یک یا دو نفر هست ... خوب آدم بهشون نگاه نمیکنه ... ولی یک زمانی هست که وقتی دقت میکنی توده زیادی از انسانها هستند که هم از تو باهوش تر و هم عاقل تر و هم دانشمند تر و هم نکته سنج تر هستند ... خوب آدم بهشون اطمینان میکنه ...

اتفاقا به نظره من تقلید باید همینجا باشه ... جایی که عقلمون نمیرسه ... هوشمون جواب نمیده و بالاجبار باید از کسایی بهره ببریم که باهوش تر و توانمند تر از ما هستند ...

به عنوان مثال ... من در همین سایت آقای هرزینند و وایسلی گوجا رو دیدم که از من باهوش تر و دانشمند تر و توانمند تر هستند ... خوب چرا در مورد تئوری های فکر نباید از ایشان تقلید کنم .

متشکرم .

اگر تشخیص حقانیت دین حق آسان است، چرا اکثر فلاسفه به دین پدران خویش قرار می گیرند؟

سلام.

مقدمه اوّل: بدون شک، زیاد منطقی نیست که بگویم فلاسفه در تمام مکاتب به غیر مکتب خودمان، غرض و پیشفرض را چاشنی تحقیقات خویش کرده اند.

مقدمه دوم: اکثر فلاسفه ادیان، در همان دین متولد هم شده اند و حقیقت این است که رهیافتگان از دینهای دیگر، معمولاً نه دینهای مبدأ را به خوبی می شناسند و نه در دین مقصد، صاحبنظری بزرگ می شوند.

حال سؤال من این است: اگر تشخیص حقانیت دین حق آسان است، چرا اکثر فلاسفه به دین پدران خویش قرار می گیرند؟