تحدی قرآن،اعجاز،معجزه،قرآن،مثل،مثلیت،معجزات

بر چه دلیلی آیت الله سبحانی در تعریف مثل آوری می گویند؟

انجمن: 

آیت الله سبحانی در مقاله پیامبران دروغین چاپ شده در مجله کلام اسلامی در تعریف مثل اوری می گویند:
معارضه واقعی با قرآن این است که بتوانند اسلوبی مبتکرانه غیر از اسلوب قرآن پدید آورند که از نظر الفاظ زیبا و جذاب و از نظر محتوا بلند و آموزنده و در عین حال از نظر اسلوب کاملا ابتکاری باشد.

سوال من این است که بر چه مبنا و دلیلی ایشان مثل اوری را اینگونه توضیح می دهند؟؟؟؟؟؟

سؤالاتی پیرامون معجزه بودن قرآن و تحدی

انجمن: 

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته،
عرض ادب و احترام و خدا قوت
این تاپیک را به درخواست یکی از کاربران بزرگوار که دوست نداشتند با نام کاربری خودشان این تاپیک را باز کنند باز می‌کنم، اگر پاسخ برخی از سؤالات در تاپیک‌های قبلی جواب کامل داده شده‌اند ممنون می‌شوم لینک آن تاپیک‌ها داده شود،
سؤالات به این شرح هستند که اگرچه متعدد هستند ولی نزدیک به هم هستند و به زعم حقیر قابل جواب دادن در یک تاپیک هستند، حداقل پاسخ شخصی که حقیر برای این سؤالات دارم (صرفنظر از درست بودن یا نبودنش)، تا شما چه صلاح بدانید:


[/HR]
1.تحدی در چه زمینه ای است؟ فقط جنبه ادبی است، یا سایر زمینه ها را نیز شامل می شود؟

2.در طول تاریخ، ادبایی داشته ایم که در زمینه خودشان، چیزی آورده اند که کسی نتوانسته مثلش را بیاورد. آیا این به معنای معجزه بودن است؟

3.با توجه به اینکه هر کسی برای نوشتارش سبک و سیاقی دارد، آیا دعوت به مثل آوری، منطقی است؟

4.داور در بررسی تحدی قرآن کیست؟ گویا داوری با متخصصین و ادباست. فرض کنید کسی سوره ای می سازد و ادعا می کند مثل قرآن است. خب معمولا داور بنا به گرایش خودش نظر می دهد، اگر مسلمان باشد بگوید مثل نیست و اگر نامسلمان باشد می گوید حتی بهتر از قرآن است! با وجود تعصبات چگونه به داوری متخصصان اعتماد کنیم؟

5.همچنین در مورد داوری ادبی، آیا زیبایی ادبی گذشته از بحث تعصبات، امری سلیقه ای نیست و هر کسی سلیقه ای خاص خود ندارد؟

6.لطفا بفرمایید تلاشهایی مثل «الحمد للرحمن ربّ الاکوان الملک الدیان لک العبادة و بک المستعان اهدنا صراط الایمان» و «انّا اعطیناک الجواهر فصل لربّک و جاهر و لا تعتمد قول ساحر(یا: انّ مبغضک رجل کافر)» چرا نمی توانند مثل قرآن باشند؟

7.وقتی ما ایرادی به تلاشی برای مثل آوری قرآن جوابی می دهیم، آیا بدان معناست که اگر فرد برود و ایرادها را برطرف کند، دیگر سوره اش، مثل قرآن است؟

8.چرا اعجاز قرآن، به شکلی است که افراد متخصص یا حداقل عربزبان قادر به درک آن هستند؟ مثلا یک ژاپنی، که اصلا با زیباییهای زبانی لسان عرب آشنا نیست، چگونه می تواند خودش این اعجاز را درک کند؟

9.اگر مثل قرآن آوردن، محال است، چرا تحدی در حدّ یک آیه یا یک جمله نیست؟

10.مخالفین قرآن، معمولا ایرادها و اشکالاتی را نیز به ظاهر و محتوای قرآن می گیرند. آیا در این شرایط منطقی است که بگوییم اگر شک دارید مثلش بیاورید؟

11.از کجا می دانیم که هنوز مثل قرآن نیامده[یعنی اینکه فردی آورده باشد ولی موفق نشده باشد آنرا به دست مخالفین اسلام برساند تا آنرا در بوق و کرنا کنند و مثلا مرگ امانش نداده باشد] و همچنین از کجا بدانیم در آینده مثل قرآن نخواهد آمد؟


[/HR]
با تشکر،
در پناه خدا باشید و عاقبتتان بخیر
یا علی علیه‌السلام

بررسی تحلیلی اعجاز در قرآن و عقل

انجمن: 

[=&amp]بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و عرض ادب:Gol:
می خواهم نظر دوستان و کارشناسان را در هر مورد بدانم.[/]
:Gol:

[=&amp]نکته : گروه اول و دوم فقط یک تقسیم فرضی است و به این معنا نیست که مثلا "گروه اول" در همه تقسیمات ارائه شده در یک دسته جای دارند.[/]
[=&amp]+ تقسیم اول[/]

[=&amp]گروه اول : قران معجزه است پس خداوند هست. یعنی از اعجاز قران، برای اثبات خداوند بهره برده اند.[/]
[=&amp]گروه دوم : قران معجزه است پس شخصی که ادعا کرده است رسول خداوند است، صادق است. یعنی اعجاز صرفا برای پی بردن به صدق رسالت یک فرد مدعی رسالت به کار می رود.[/]

[=&amp]بیشتر دانشمندان گروه دوم را قبول دارند.[/]
[=&amp]+ تقسیم دوم[/]

[=&amp]گروه اول : کسی که کاری خارق العاده یا معجزه انجام می دهد، و ادعای رسالت دارد، از سوی خداوند است.[/]
[=&amp]گروه دوم : صرف اینکه امری معجزه و خارق العاده باشد، به معنای این نیست که از سوی خداوند باشد بلکه آن شخص می تواند نخبه باشد. مثلا در بین نوشته های دنیا حتما یکی از همه بهتر است. یا ممکن است یک ساحر باشد که تازه به یک امری دست یافته است که هیچ کس نمی داند.[/]
[=&amp]گروه دوم درست می گویند اگر شخص ادعای رسالت نداشته باشد. ولی اگر شخصی ادعای رسالت را داشت گروه اول درست می گویند البته شرایط دیگری هم برای گروه اول لازم است که در مورد بعدی گفته می شود.[/]
[=&amp]+ تقسیم سوم[/]

[=&amp]گروه اول : برای تحقق معجزه باید کاری انجام شود که کس دیگری نتوانسته و نتواند آن را انجام دهد.[/]
[=&amp]گروه دوم : برای اینکه یک معجزه، معجزه باشد و دلالت بر صدق مدعی رسالت کند باید شرایطی وجود داشته باشد :[/]
[=&amp]اولا باید شخص ادعا کند که این کار او معجزه است.[/]
[=&amp]دوما باید ادعا کند که رسول خداوند است. ( طرد کرامت یا نخبگان و ممتازان از جمله طرد سحر)[/]
[=&amp]سوما زمانی کافی بگذارد و کسی ادعای مثلیت نکند. ( تحدی قرآن)[/]
أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَ‌اهُ ۖ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ‌ سُوَرٍ‌ مِّثْلِهِ مُفْتَرَ‌يَاتٍ وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللَّـهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿١٣[=&amp] فَإِلَّمْ يَسْتَجِيبُوا لَكُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّمَا أُنزِلَ بِعِلْمِ اللَّـهِ وَأَن لَّا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ ۖ فَهَلْ أَنتُم مُّسْلِمُونَ ﴿[/][=&amp]١٤[/][=&amp]﴾[/][=&amp] سوره هود[/]
[=&amp]چهارم اینکه مخاطبین معجزه باید از روی عقل یا فطرت، وجود خداوند و لزوم نبوت را پذیرفته باشند. [/]
وَمَا قَدَرُ‌وا اللَّـهَ حَقَّ قَدْرِ‌هِ إِذْ قَالُوا مَا أَنزَلَ اللَّـهُ عَلَىٰ بَشَرٍ‌ مِّن شَيْءٍ ۗ قُلْ مَنْ أَنزَلَ الْكِتَابَ الَّذِي جَاءَ بِهِ مُوسَىٰ نُورً‌ا وَهُدًى لِّلنَّاسِ ۖ تَجْعَلُونَهُ قَرَ‌اطِيسَ تُبْدُونَهَا وَتُخْفُونَ كَثِيرً‌ا ۖ وَعُلِّمْتُم مَّا لَمْ تَعْلَمُوا أَنتُمْ وَلَا آبَاؤُكُمْ ۖ قُلِ اللَّـهُ ۖ ثُمَّ ذَرْ‌هُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ [=&amp]﴿[/][=&amp]٩١[/][=&amp]﴾[/][=&amp] انعام[/]
قَالَتْ رُسُلُهُمْ أَفِي اللّهِ شَكٌّ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ[=&amp] سوره ابراهیم 10[/]
قَالُوا مَا أَنتُمْ إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُنَا وَمَا أَنزَلَ الرَّحْمن مِن شَيْءٍ إِنْ أَنتُمْ إِلاَّتَكْذِبُونَ[=&amp] سوره یس 15[/]
[=&amp]پنجم اینکه مخاطبین پذیرفته باشند اگر زمان کافی بگذرد و خبر معجزه در جامعه خودشان پخش شود، و مدعی کاذب باشد، بر خداوند لازم و حتم است که به گونه ای کذب مدعی را روشن کند. و اگر بعد از تحقق این شرایط خمسه، کذب مدعی آشکار نشد به این معنا است که رسول صادق است. این استدلال در قران به نام شهادت خداوند یاد می شود و ما تعبیر می کنیم شهادت فعلی خداوند بر صدق مدعی رسالت. ( شهادت فعلی خداوند)[/]
لَّكِنِ اللّهُ يَشْهَدُ بِمَا أَنزَلَ إِلَيْكَ أَنزَلَهُ بِعِلْمِهِ وَالْمَلآئِكَةُ يَشْهَدُونَ وَكَفَى بِاللّهِ شَهِيدًا[=&amp] سوره نسا 166[/]
وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللّهِ كَذِبًا أَوْ قَالَ أُوْحِيَ إِلَيَّ وَلَمْ يُوحَ إِلَيْهِ شَيْءٌ وَمَن قَالَ سَأُنزِلُ مِثْلَ مَا أَنَزلَ اللّهُ وَلَوْ تَرَىإِذِالظَّالِمُونَ فِي غَمَرَاتِ الْمَوْتِ وَالْمَلآئِكَةُ بَاسِطُواْ أَيْدِيهِمْ أَخْرِجُواْ أَنفُسَكُمُ الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنتُمْ تَقُولُونَعَلَىاللّهِ غَيْرَ الْحَقِّ وَكُنتُمْ عَنْ آيَاتِهِتَسْتَكْبِرُونَ [=&amp]سوره انعام93[/]
وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُ‌وا لَسْتَ مُرْ‌سَلًا ۚ قُلْ كَفَىٰ بِاللَّـهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ [=&amp]﴿[/][=&amp]٤٣[/][=&amp]﴾[/][=&amp] سوره رعد[/]
[=&amp]+ تقسیم چهارم[/]

[=&amp]گروه اول : ما بت پرستی می کنیم ولی خداوند جلوی ما را نمی گیرد و ما را عذاب نمی کند. خداوند نیازی ندارد برای ما پیامبر بفرستد اگر اشتباه کردیم باید ما را عذاب می کرد. ولی چون عذاب نمی کند پس بت پرستی درست است. این شهادت فعلی خدا بر صدق بت پرستی است.[/]
[=&amp]گروه دوم : ما بت پرستی می کنیم و خداوند برای ما پیامبر می فرستد و او معجزه می اورد و می گوید که خداوند بر این کار راضی نیست پس ما متوجه می شویم که بت پرستی درست نیست. چون خداوند بدون بیان و روشن گری عذاب نمی کند.[/]
[=&amp]می بینیم که گروه اول در خداشناسی و جهان بینی خودشان مشکل دارند. و به نوعی پذیرفته اند که بدون بیان و هدایت خداوند آنها را هدایت کند یعنی با عذاب انها را هدایت کند.[/]
[=&amp]+ تقسیم پنجم[/]

[=&amp]گروه اول : تا زمانی که کسی ادعا نکند مثل قران آورده است هیچ کتاب ادبی و نیکویی، شهادت فعلی را رد نکرده است. پس مثلا کتاب بوستان سعدی تا زمانی که نویسنده ادعا نکند که مثل قران است و برای رد قران است در دایره تحدی نخواهد بود. یا مثلا کتاب نهج البلاغه تا زمانی که نویسنده ادعا نکند مثل قران است و برای رد قران است در دایره تحدی نیست تا شهادت فعلی نقض شود. یا مثلا مار شدن عصا توسط یک عارف، تا زمانی که ادعای این را نکند که این کار مثل معجزه موسی است و برای رد معجزه موسی است، در دایره تحدی نیست بلکه یک کرامت است.[/]
[=&amp]گروه دوم : وجود گفته یا کتاب یا عمل خارق العاد، انحصار معجزه را از مدعی رسالت می گیرد. و معجزه رد می شود. پس کتاب بوستان اگر مثلیتش ثابت شود می تواند ردیه بر اعجاز قران باشد.[/]
[=&amp]+ تقسیم ششم[/]

[=&amp]گروه اول : برای تحقق شهادت فعلی و اثبات معجزه، استقراء تام لازم نیست. یعنی لازم نیست که همه امتحان کنند که می توانند مثل معجزه بیاورند یا نه؟ بلکه این امر با حکمت در تضاد است. همین که ادعای اعجاز علنی و گسترده شود و پاسخی داده نشود، یعنی شهادت فعلی تحقق یافته است و الا خداوند کذب کاذب را روشن می کرد. البته معجزه باید در همه زمان ها معجزه باقی بماند. [/]
[=&amp]چون استقرا تام لازم نیست اگر در یک زمان مثلا ده ساله یا صد ساله یا هزار ساله مثل قران اورده نشود برای ما این علم بدست می اید که تا ابد کسی نمی تواند مثل قران را بیاورد.[/]
[=&amp]دو ایه قران در تایید گروه اول :[/]
قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَىٰ أَن يَأْتُوا بِمِثْلِ هَـٰذَا الْقُرْ‌آنِ لَا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرً‌ا[=&amp] سوره اسراء 88[/]
وَإِن كُنتُمْ فِي رَ‌يْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَىٰ عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَ‌ةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَكُم مِّن دُونِ اللَّـهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿٢٣ فَإِن لَّمْ تَفْعَلُوا وَلَن تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ‌ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَ‌ةُ ۖ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِ‌ينَ [=&amp]﴿[/][=&amp]٢٤[/][=&amp]﴾[/][=&amp] سوره بقره[/]
[=&amp]گروه دوم : هم استقراء تام لازم نیست. و هم همه زمانی بودن معجزه لازم نیست. یعنی اگر در یک زمان خاصی امری خارق العاده با وجود شرایط اعجاز مثل ادعای رسالت انجام بگیرد و شهادت فعلی خداوند تحقق یابد، صداقت نبی روشن می شود. اما لازم نیست که این معجزه در زمان های بعد معجزه باقی بماند. مثلا قران در زمان پیامبر معجزه بود و صدق او با شهادت فعلی خداوند ثابت شد. و این اعجاز مثل اعجاز موسی و عیسی با نقل متواتر منتقل شده است و برای ما حجت اور است. ولی لازم نیست اکنون کسی نتواند کار موسی و عیسی و رسول اکرم ص را انجام دهد.[/]
[=&amp]+ تقسیم هفتم[/]
أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَ‌اهُ ۖ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ‌ سُوَرٍ‌ مِّثْلِهِ مُفْتَرَ‌يَاتٍ وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللَّـهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿١٣[=&amp] فَإِلَّمْ يَسْتَجِيبُوا لَكُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّمَا أُنزِلَ بِعِلْمِ اللَّـهِ وَأَن لَّا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ ۖ فَهَلْ أَنتُم مُّسْلِمُونَ ﴿[=&amp]١٤[/][=&amp]﴾[/] سوره هود[/]
[=&amp]گروه اول : مراد از اینکه گفته شده است : "هر کس را که می خواهید برای اوردن ده سوره مثل قران بخوانید" این است که باید فردی پیدا کنید که مثل ده سوره قران را بیاورد. نه اینکه از هر فردی برای آوردن ده سوره مثل قران کمک بگیرید. کمک طلبیدن و اشتراک توانایی ها مشروط به آوردن مثل قران ( تمام قران) است و در آوردن یک سوره و یا ده سوره، این کمک طلبیدن پذیرفته نشده است.[/]
[=&amp]گروه دوم : مراد این است که هر فرد در اوردن یک سوره یا ده سوره یا کل قران می تواند از کمک و علم و نوشته ی هر کسی استفاده کند.[/]
[=&amp]+ تقسیم هشتم[/]

وَإِن كُنتُمْ فِي رَ‌يْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَىٰ عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَ‌ةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَكُم مِّن دُونِ اللَّـهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿٢٣﴾ فَإِن لَّمْ تَفْعَلُوا وَلَن تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ‌ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَ‌ةُ ۖ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِ‌ينَ [=&amp]﴿[/][=&amp]٢٤[/][=&amp]﴾[/][=&amp] سوره بقره[/]
[=&amp]گروه اول : مراد از "من مثله" این است که یک سوره از شخصی مثل پیامبر که امی بودند و در محیط بدون دانش زندگی می کردند بیاورید. و باید شاهدانی داشته باشید که شهادت دهند ان شخص امی بوده و مثل پیامبر است و شهادت بدهند که خود ان فرد امی، این سوره را گفته است.[/]

[=&amp]امی بودن شرط آوردن یک سوره است ولی برای اوردن ده سوره مثل یا کل قران نیاز به شرط امی بودن نیست.[/]
[=&amp]گروه دوم : مراد از "من مثله" این است که یک سوره مثل قران بیاورید. تفاوتی نمی کند که آورنده امی باشد یا نباشد. و شاهدانی بیاورید که اثبات کند شخص خودش یک سوره گفته است و از کسی کمک نگرفته است. [/]
[=&amp]یا شاهد را به معنای کمک کار بدانیم. یعنی یک سوره مثل قران بیاورید و از هر کسی خواستید کمک بگیرید.[/]
[=&amp]نکته : معمولا در نظر عامه مردم و شاید دانشمندان، نظریه گروه دوم برداشت میشود.[/]
[=&amp]+ تقسیم نهم[/]

وَإِن كُنتُمْ فِي رَ‌يْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَىٰ عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَ‌ةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَكُم مِّن دُونِ اللَّـهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿٢٣[=&amp] فَإِن لَّمْ تَفْعَلُوا وَلَن تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ‌ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَ‌ةُ ۖ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِ‌ينَ ﴿[=&amp]٢٤[/][=&amp]﴾[/] [/]
[=&amp]گروه اول : بنا به استدلال عقلی "شهادت فعلی خداوند"، و این ایه و ایه تحدی به مثل قرآن و آیه شهادت فعلی، علم ما به اینکه در آینده مثل قران اورده نخواهد شد، نتیجه علم ما به این مقدمه است که اعجاز قران در یک زمان ثابت شده است.[/]
[=&amp]یعنی استدلال قران این نیست که اگر مثل قران اورده نشد و در آینده هم مثل قران اورده نشود پس اعجاز اثبات می شود.[/]
[=&amp]بلکه استدلال بر اساس شهادت فعلی است و اینکه اگر این تحدی مطرح شد و فراگیر شد بنا به "استدلال شهادت فعلی" باید کذب کاذب به نوعی مشخص میشد. پس اولا اعجاز ثابت شد و چون معجزه قابلیت معارضه ندارد پس در آینده هم مثل ان آورده نمی شود.[/]
[=&amp]گروه دوم : این گروه چون فکر می کنند برای اثبات اعجاز استقراء تام لازم است می گویند آیه تناقض دارد و خودش را نفی می کند. از جمله دلایل اشتباه آنها توجه نکردن به ترجمه درست " لن تفعلو" و جایگاه اخباری آن است.[/]
[=&amp]+ تقسیم دهم[/]

[=&amp]گروه اول : مثل قرآن بودن، یعنی مقایسه عینی و واقعی بین قران و کتابی که ادعا شده است مثل قران است. [/]
[=&amp]کشف وجوه مثلیت[/][=&amp] در اولین مرحله به عهده ی کسی است که ادعای مثلیت کرده است. یعنی باید بداند که کتابش در چه امورکلی زبان شناسی و ادب دانی مثل قرآن است.یعنی حداقل کار این است که باید بداند قران چیست و چگونه است و چه ویژگی هایی دارد تا بتواند مثلش را بیاورد. و اگر نداند باید در ادعا و علم و عقل خودش شک کند. و در دومین مرحله بر عهده دانشمندان و هر فردی است. [/]

[=&amp]و مثل بودن باید در کلیاتی باشد که قابل انعطاف باشند نه مصداقی مثلا اینکه بگوییم وجه نظم عددی فلان سوره یعنی فلان تعداد کلمه صلاة باشد درست نیست بلکه تعداد مهم نیست مهم تناسب و وجود نظم در همان سطح است. [/]
[=&amp]و تعادد وجوه مثلیت[/][=&amp] در ابعاد کلی هر چه زیاد تر شود اشکال ندارد. مثلا ممکن است با افزایش علم یا تفکر وجوه بیشتری بدست آید. [/]
[=&amp]و اگر[/][=&amp] این وجوه هر چند زیاد واقعا در ذات هر گفتاری باشد پس برای آورده مثل قران نباید دشوار باشد. و اگر کثرت این وجوه مثلیت به واسطه قدرت گوینده باشد پس سخت بودن آوردن مثل، دلیل بر اعجاز خواهد بود.[/]

[=&amp] تبیین وجوه اعجاز یا وجوه مثلیت[/][=&amp] تنها برای شفاف شدن بهتر است. و در قران و تاریخ وجوهی ذکر شده است مثل عربی بودن قران، مثانی بودن قران، هدایت در قرآن، فصاحت و بلاغت در قران، نزول بر اساس رویدادها و برخی وجوهی که اخیرا ذکر شده است مثل نظم عددی قرآن که البته در هر متنی ممکن است باشد ولی در قرآن خیلی زیاد است.[/]
[=&amp]در کتاب هایی به ویژگی های بلاغتی کلی قران به صورت مفصل پرداخته شده است.[/]

[=&amp]تا زمانی که[/][=&amp] کسی ادعا نکند مثل قران اورده است لازم نیست ما هر کتابی را جستجو کنیم تا ببینیم که آیا مثل قران هست یا نه. چون یکی از شرایطی که ذکر شد همین ادعا کردن برای رد قران است.[/]
[=&amp]گروه دوم : مثل بودن در قران مبهم است.[/]