تجربه تبلیغی

گزیده‌ای از تجربیات ده‌ها روحانی موفق در عرصه تبلیغ دین

حجت الاسلام حسن مزاری از فعالان عرصه تبلیغ دین در اقدامی جالب طی گفت و گوهایی با مبلغان و روحانیون موفق تبلیغی، نقطه نظرات آنان در شیوه جذب مخاطب و تاثیرگزاری منبر و خطابه را جمع آوری نموده است. خبرگزاری حوزه، ضمن تقدیر از این روحانی خوشفکر گزیده ای از تجربیات ده ها روحانی فعال تبلیغی را به مناسبت فرا رسیدن ایام تبلیغی ماه مبارک رمضان منتشر می کند.
اشاره:
نظر به اين كه امر تبليغ از اهميت خاصي در جوامع بشري برخوردار و دنياي امروز خصوصاً مكاتب الحادي استفاده شاياني از روش‌ها و ابزارهاي بسيار پيشرفته تبليغي براي پيشبرد مقاصد شوم خويش مي كنند، لذا ضرورت به كارگيري شيوه هاي تبليغي صحيح به خوبي آشكار مي شود.
تبليغ در لسان موحدين، فلسفه نبوت به شمار آمده است و مبلغ ديني در حقيقت رسولي است كه رهنمودهاي پيامبران الهي را به جامعه خويش منتقل مي كند.
الگوهاي رفتاري

قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) كُونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُمْ لِيَرَوْا مِنْكُمُ الْوَرَعَ وَ الِاجْتِهَادَ وَ الصَّلَاةَ وَ الْخَيْرَ فَإِنَّ ذَلِكَ دَاعِيَةٌ.
امام صادق(عليه السّلام) فرمود: مردم را با غير زبان خود (با اعمال و رفتار خود) براه حق دعوت نمائيد بايد مردم از شما ورع و كوشش و نماز و اعمال خير ببينند. (الكافي، ج‏2، ص: 78)
عمل روحانيون بهترين تبليغ
به قول يكي از علما، ما حرف زده ايم، مردم در انتظار عمل ما هستند.
در مركز آموزش 4 بيرجند روزي مسؤول عقيدتي سياسي وقت، بسيار آرام در حال ترك پادگان بودند. فرمانده وقت مركز در حالي كه با تعدادي از افسران ارشد جلوي درب پادگان ايستاده بودند، از آنان سؤال كرد: آيا مي‌دانيد چرا حاج آقا اين قدر آرام راه مي روند؟ هيچ كس نتوانست جواب دهد. فرمانده جواب داد، دو دقيقه به ساعت يك مانده، حاج آقا طوري از درب بيرون مي روند كه راس ساعت يك پادگان را ترك كنند. به نظر شما خواننده عزيز كدام سخنراني درباره نظم اين قدر كارآيي دارد.
ايشان بدون هيچ گونه استفاده از امكانات پادگان پياده رفت و آمد مي كردند تا جايي كه يكي از برادران اهل سنت با كمال اخلاص مي گفت: من نمازي كه پشت سر حاج آقا مي خوانم، پشت سر هيچ كس نخوانده ام.
يكي از مبلغين در خاطرات خود مي گويد: سال 63 سه ماه به مهمانسراي لشكر 28 سنندج جهت تبليغ عزيمت نموديم. من با يك چمدان و وسايل بسيار ابتدايي با خانواده ام مستقر شدم و دوستان هم گاهي به ديدن ما مي آمدند، پس از گذشت ده سال براي تبليغ در ماه رمضان به سنندج رفتم، يكي از مسؤولان كه شاهد زندگي ساده و همراه با قناعت گذشته ما بود پس از آن كه مرا شناخت، مرا به دانشجويان و اساتيد معرفي نمود و به من گفت: من زندگي شما را به عنوان درسي بزرگ هيچ گاه فراموش نمي كنم.
شیخ انصاری و تبلیغ عملی
روزي مرحوم شيخ انصاري قصد عزيمت به شهر بغداد را داشت، مردم بغداد خوشحال به طرف دروازه ورودي شهر جهت استقبال هجوم مي آوردند. سفير ايران هم پس از شنيدن ورود شيخ عازم استقبال شد. در حين رفتن با سفير يكي از كشورهاي خارجي برخورد نمود كه به ديدن او مي آمد. سفير خارجي گفت: عازم كجا هستيد؟.
سفير ايران جواب داد: عالمي از علماي شيعه وارد بغداد مي شود، به استقبالش مي رويم. سفير خارجي گفت:
من هم مي آيم. به اتفاق حركت كردند. چون مردم پياده بودند و آنها سوار اسب، به سرعت از مردم گذشتند. در مسير راه به شيخي رسيدند كه بر الاغي سوار است و با صاحب الاغ مشغول گفتگو مي باشد. از او رد شدند به خيال اين كه ممكن نيست اين مرد شيخ باشد. ناگهان ديدند كه مردم همان شيخ را در ميان گرفته سلام و صلوات مي فرستند. مرد خارجي با تعجب پرسيد؟.
خدايا مگر اين كيست؟. سفير ايران جواب داد: به اين ها حجت الاسلام مي گويند؛ يعني هادي و راهنماي دين. مرد خارجي گفت: به خدا قسم من شنيده بودم حضرت عيسي(عليه السلام) بر الاغ برهنه سوار مي شد و غذاي چرب و نرم نمي خورد، ولي باور نمي كردم؛ با ديدن اين مرد روحاني من انبياي الهي را باور كردم.
خودتان قضاوت فرماييد، اگر شيخ انصاري با كارواني مي آمد، آيا اين اثر را داشت؟. امروز هم هر چه عزيزان روحاني ساده باشند، در دل مردم بيشتر جاي مي گيرند.