بی تکلیفی در ازدواج

مادر شوهر ؛ فرشته یا دیو؟



با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:

نقل قول:

سلام
2 سال پیش یکی از دوستای مامانم منو برای پسرش خواستگاری کرد.
پسرش از همه جهت خوب بود ولی از لحاظ تحصیلات و مالی از من پایینتر بود.
قرار شد تا کارش درست بشه و استخدامش قطعی بشه صیغه بمونیم.
اوایل روزای خوبی داشتیم ولی اون از خانوادش مخصوصا مادرش خیلی ناراضی بود.همش سعی میکردم اشتیشون بدم و تنش ها رو کم کنم.
مادرش فکر میکردم ادم خوبیه عاشق امام حسین!ولی اینطور نبود هر جا گیر کنه به دروغ قسم امام حسین رو میخوره انگار نه انگار این ارباب از همه قلبا خبر داره.
نمیدونم جی شد همه چی برعکس شد.الان 6 ماه که کار شوهرم درست شده و هیچ خبری از عقد ما نیست.حتی یه انگشترم که شوهرم واسه من گرفته بود مادرش برداشت واسه خودش
همش نیش و کنایه و شوهرمم انگار نه انگار با آبرو من داره بازی میشه.نه محبتی نه هیچی انگار یه ادم دیگه شده.کربلا برنده شد بدون اینکه به من بگه داد به مادرش منم واکنش بدی نشون ندادم.
بخاطر اینکه حرصم بده میگه امروز کار دارم میرم دنبال گذرنامه مامانم.
مادرش چنتا کتاب جادو داره میگه قرانن!!!!!یبار یواشکی نگاشون کردم همش شکلای هندسی و یسری حروف بی معنی بود.
من به خدا و ائمه اعتقاد دارم نه به دعا جادو.ولی چرا هرچی قران میخونم زیارت عاشورا و دعا توسل میخونم خدا جوابمو نمیده.من که از عمق وجودم عاشق امام حسینم جونم فداش.سعی کردم رفتارم خوب باشه.
چرا تنهام؟
خستم
چکار کنم؟
کمکم کنید




با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید