بعد از

چند ثانیه بعد از انفجار رسیدم بالای سرش، نا نداشت، فقط آروم گفت: دیدی زد!!




گفتم : محمد این لباس جدیدت خیلی بهت میاد
گفت: لباس شهادته !
گفتم: زده به سرت!
گفت: می زنه ایشالله !
.
.
چند ثانیه بعد از انفجار رسیدم بالای سرش، نا نداشت، فقط آروم گفت: دیدی زد !!

به یاد شهید محمد مهدوی / از شهدای انفجار حسینیه سیدالشهداء شیراز

بعد از شهادتم سیاه نپوشید چون شب دامادیم است+تصاویر


مادر جان، مرگ من در راه اسلام شاید جوششی در جوانان به وجود آورد. وصیتم به پدرم خواهرانم و برادرانم و مادرم این است که بعد از شهادتم سیاه نپوشند و عزا نگیرند چون شب دامادیم است.

سوال کلیشه ای همیشگی>>>بعد از شهدا چه کرده ایم … ؟؟؟

انجمن: 

زنده نگه داشتن یاد و نام و راه شهیدان راهبرد حقیقی ملت ایران برای تحقق اهداف والای انقلاب اسلامی و عزت و سرافرازی ایران عزیز است.
از بیانات امام خامنه ای (۱۳۸۳/۰۴/۱۶)
بعد از شهدا چه کرده ایم … ؟؟؟




می دانیم که شهدا زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده می شوند .
می دانیم که شهدا در قهقهه مستانه شان و در شادی وصلشان عند ربهم یرزقون اند .
می دانیم که چهره های برجسته شهدا همچون ستاره درخشان راه انقلاب را نشان می دهند .
می دانیم که علیرضا قزوه سروده : ‌شب امشب شور شیرینی است در من / نماز گریه تسکینی است در من / به جوش آمد دوباره خون مردی / تو اما ای دل غافل چه کردی؟ / بخوان امشب به آهنگ جدایی / “کجایید ای شهیدان خدایی”
می دانیم که …

یادواره می گیریم و کنگره شهدا ، پاسداشت می گیریم و به مادران و پدران شهدا نشان ملی اعطا می کنیم و به خیال خام می خواهیم یاد شهدا را زنده نگه داریم که کمتر از شهادت نیست .
این دانستن ها و این مراسمات بسیار زیبا و صد البته مورد نیاز است تا بلکه مقداری از نابسامانیهای فرهنگی را کاهش دهد . اما برای ترویج فرهنگ شهادت و ایثار چه کرده ایم ؟؟؟ برای شناخت انگیزه رهبر سیزده ساله چه کرده ایم ؟؟؟ بارها نام او را بر زبان آورده ایم به گونه ای که تمام ایرانیان نامش را شنیده اند ، اما چند نفر می دانند که پس از شهادت او چه شد ؟؟؟ پس از انفجار آن تانک ، چه بر سر بقیه نیروهای تجاوز گر آمد ؟؟؟ و آیا می دانیم راوی این حادثه کیست ؟؟؟
می دانیم شهادت چیست و به چه کسی شهید می گویند .
نه ، نه ، نه … به خدا قسم که نمی دانیم …

که اگر می دانستیم مقام و جایگاه شهدا را نردبان رسیدن به اهداف حقیر و دنیوی خود نمی کردیم .
که اگر می دانستیم جانبازان ، این شهیدان زنده را به حال خود رها نمی کردیم .
که اگر می دانستیم فقط در بحبوحه تبلیغات انتخاباتی از خانواده شهدا و جانبازان یاد نمی کردیم .
که اگر می دانستیم برنامه روایت فتح نیمه شبها پخش نمی شد، آن هم برای پر کردن کنداکتور پخش بیست و چهار ساعته .
که اگر می دانستیم سینمای دفاع مقدس به لودگی و دلقک بازی تبدیل نمی شد .
که اگر می دانستیم یک ویژه نامه چاپ نمی کردیم که در تمام صفحاتش عبارت جنگ و برادر کشی باشد و با غرور می گفتیم دفاع مقدس .
که اگر می دانستیم یک نیم صفحه مقاله نمی نوشتیم تا مذمت کنیم شهید امر به معروف و نهی از منکر را .
که اگر می دانستیم اختلاس هزار میلیاردی نمیکردیم در جاییکه یک جانباز شیمیایی برای کرایه دستگاه تنفسی منتظر وام قرض الحسنه است .
که اگر می دانستیم اطرافمان پر نبود از خواص بی خاصیت .
که اگر می دانستیم هرگز فریاد ” اَین عمار ” بر نمی خواست .
که اگر می دانستیم تمام تلاشمان برای زنده نگه داشتن فرهنگ شهادت منحصر نمی شد به چند عکس و کلیپ در سایتها و و بلاگهایمان
که اگر می دانستیم …
تا به حال چند وصیت نامه از شهدا خوانده ایم ؟؟؟ با بسیجی ها هستم ، کسانی که خود را سرباز ولایت می دانند ، با حزب اللهی ها ، با و لایتی ها ، به بیرون از این وادی که ایرادی وارد نیست ، به خودمان ایراد می گیرم که می دانیم اما به آنچه می دانیم ، ایمان نداریم . ما چه کرده ایم ؟؟؟ ما برای ترویج و تبیین فرهنگ مجاهدت و ایثار چه کرده ایم ؟؟؟ برای زنده نگه داشتن یاد شهدا که کمتر از شهادت نیست چه کرده ایم ؟؟؟
بعد از شهدا چه کرده ایم … ؟؟؟
از خودمان شروع کنیم . ما که ادعا داریم در این وادی قدم می زنیم ولی تا مناسبتی نباشد و یا سفارشی ، همین قلم رقصانی را نداریم و اگر داریم ، خدا می داند در پشت آن چه اهداف و آرزوهایی وجود دارد .
قطعاً شهدای ما که از بطن همین مردم و امثال شما برخواسته اند ، مریدان حسین بن علی (علیه السلام) بودند و نهایت آمال و آرزویشان آن بود که در راه ایشان سیر سلوک کنند و اگر بگوییم و ادعا کنیم مسیر شناخت اندیشه و تفکر سرور و سالار شهیدان نیاز به شناخت تفکر شهادت طلبی یاران روح الله دارد ، سخنی به گزاف نگفته ایم .
دوستی به کنایه می گفت این روزها رنگ قرمز پرچم کمرنگ شده است .
گفتم رنگ قرمز پرچم از خون شهداست ، کمرنگ نمی شود … اما از سستی ما است که گرد و غبار فراموشی بر آن نشسته
به نقل از نصر19

بعد از طوفان نوح باز سرو کله شیطان پیدا شد ..!

با سلام

غرض از این داستان حال و روز خیلی از فریب خورده های شیطان است که خود فریب خورده و آرزوی فریب دیگران را هم دارند

در رابطه با گمراهى و انحراف انسان از راه يكتا پرستى به سمت بت پرستى ، آتش پرستى و... در كتاب قصه هاى قرآن با اقتباس از داستان حضرت نوح با پرداختن به قصه اى جذاب درباره آفتاب پرستى نوشته است : بعد از طوفان و رسيدن كشتى نوح به ساحل ، پس از اين كه زمين خشك شد: نوح و يارانش به آبادى زمين پرداختند و زندگى راحتى را شروع كردند و چون با اين پيشامد ايمان مردم به خدا محكم شده بود، تا سالهاى سال بازار شيطان كساد شده و مردم فريب او را نمى خوردند.
به زودى تعداد مردم در روى زمين زياد شد و سرانجام پايان عمر حضرت نوح فرا رسيد و كسانى كه طوفان نوح را ديده بودند از دنيا رفتند كم كم سر و كله شيطان در ميان مردم پيدا شد تا با درد و غمها و حيله هايش ‍ دوباره مردم را گمراه كند.
شيطان به صورت پيرمردان چند صد ساله مى شد و مى رفت پيش آدمهاى نادان و مى پرسيد: شما طوفان نوح يادتان است ؟
مى گفتند: نه ما آن وقتها نبوديم ، ما داستان نوح را شنيده ايم .
شيطان مى گفت : هان ، همان بهتر كه نبوديد و گرنه خيلى ترسيده بوديد، بله ، من آن وقت جوان بودم و در كشتى نوح بودم و خيلى ترسيدم ، نوح هم آدم بدى نبود، بله ، پيش از طوفان همه چيز با حالا فرق داشت و طوفان همه چيز را عوض كرد.
مى گفتند: چطور؟
مى گفت : آخر، طوفان خيلى وحشتناك بود، من و نوح كشتى ساز بوديم و يك كشتى ساختيم و بعد طوفان آمد و با نوح و دوستانمان سوار شديم ، كشتيهاى ديگرى هم بودند كه غرق شدند ولى ما زنده مانديم و طوفان خيلى ترس داشت ، آه از اين حيوانات بيچاره ، اينها پيش از طوفان همه مثل آدم حرف مى زدند ولى توى كشتى از ترس ‍ زبانشان بند آمد، آخر علت اين كه آنها در كشتى بودند همين بود كه آنها مثل ما حرف مى زدند ولى چون عقل نداشتند ترسيدند و لال شدند.
مى گفتند: عجب ،