انقلابی

نماهنگ زیبای من یک انقلابی ام برای راهیان نـــور __ این حرف رهبر است

انجمن: 

بسم الله الرحمن الرحیم

نماهنگ زیبای مـــن انقلابی ام . . .

[FLV]http://rahianenoor.com/images/docs/files/000009/nf00009239-1.flv[/FLV]

انقلابی تمام عیار

انجمن: 

بسم الله الرحمن الرحیم


:Gol:یاکردی از

شهید سید احمد محسنیان :Gol:

به سال 1341، خداوند متعال فرزندی به سید ابراهیم محسنیان و فاطمه خانم علی پناه عنایت فرمود که نامش را به یاد شریف نبی مکرم اسلام و
علی بن موسی الرضا:doa(6): « سید احمدرضا » گذاشتند. در یکی از خانه های محله رستم آباد شمیران. اولین فرزند خانواده بود و بالطبع به دنیا آمدنش، موجی از شادمانی و سرور برای پدر و مادر ایجاد کرده بود. پدرش، سید ابراهیم انسانی بود متدین و با تقوا که به حق، خوب حق پدری را به جا آورد. هم اسم نیکو برای فرزندش انتخاب کرد و هم با نان حلال، روح او را مستعد فهم اسلام ناب محمدی نمود و هم با ایجاد فضای مذهبی و اسلامی در تربیت او سنگ تمام گذاشت. مادرش هم مثل سید ابراهیم، انسانی متدین و با تقوا بود. سید احمد در چنین محیطی به دنیا آمده و رشد و نمو یافت.

********************
نخبه کوچک

دوران کودکی سید احمد نیز مثل خیلی از همسفرانش کوتاه مدت بود و زود بزرگ شد و زود به فهمیدن رسید. در شش سالگی وارد مدرسه اسلامی قائمیه شد و با هوش سرشار و استعداد فراوانی که داشت به سرعت و با نمرات عالی سال اول را به پایان رساند. برای سال دوم، به مدرسه پویا رفت و تا سال سوم راهنمایی نیز در همان مدرسه تحصیلات خود را ادامه داد؛ باز هم با نمرات عالی. هوش سرشار و استعداد فراوان او، آن همه بود که پدر اصرار داشت برای آنکه وقت سید احمد تلف نشود، هر دو سال مدرسه را یکجا بخواند و برای همین خیلی تلاش کرد اما موفق نشد ولی نمرات و کارنامه های درخشان سید احمد، همه حاکی از آن بود که او حقیقتا یک نخبه است.

********************
بچه مسجد

محیط خانه و خانواده سید احمد، همه مذهبی و آکنده از تعالیم مذهبی بود. پدر، که خودش اهل مسجد و روضه و منبر بود و همیشه در محافل مذهبی حضوری پررنگ داشت و سید احمد را هم با خود به جلسات مذهبی و مسجد و روضه می برد. سید احمد هم تقریبا اکثر شبها به مسجد می رفت و به فعالیت مشغول بود و به نوعی بچه مسجد بود و کودکی و نوجوانی اش در مسجد و هیئات و محافل مذهبی گذاشته بود و همین حضور در مسجد از همان ابتدا او را انسانی مقید و متشرع با آورده بود که در میان همسالان خود بدرخشد.


********************

اتفاق بزرگ

اواخر دوران ابتدایی را می گذراند که بزرگترین اتفاق زندگی اش رخ داد!
آن روزها، یعنی پنج سال مانده به پیروزی انقلاب، حوالی سالهای 51، آیت الله شیخ مهدی شاه آبادی، از شاگردان برجسته حضرت امام رضوان الله علیه به عنوان امام جماعت مسجد اعظم رستم آباد شمیران برگزیده شد و در سنگر مسجد مبارزه را دنبال نمود و در این موقعیت بنای خود را بر تربیت کودکان و نوجوانان قرار داد و جهت تحقق بخشیدن به این امر جلساتی را برای این سربازان آینده اسلام و انقلاب دایر نمود. جلساتی ار قبیل قرائت و تفسیر قرآن و عربی و... و آنقدر این جلسات جذاب بود که حدود 20 تا 25 نفر با شوق و اشتیاق در آنها شرکت می کردند و شالوده فکری و معنوی آنها در همین زمان توسط استاد ریخته می شد. یکی از این نوجوانها که با اشتیاق جلسات شیخ را دنبال می کرد، سید احمد بود. به عشق آیت الله شاه آبادی هر شب به مسجد می رفت و با تشویق ایشان مکبر بود و دعاهای بعد از نماز را می خواند. همین اتفاق بزرگ نقطه عطف زندگی سید احمد شد. آشنایی با آیت الله شاه آبادی او را با افکار و اندیشه ها و نهضت جهانی امام روح الله آشنا نمود و بعد از آن تحولی عظیم در زندگی او ایجاد شد. شیخ، برای سید یک اسوه کامل و تمام عیار بود...


در کشمکش دوران، مقدادعلی پیمان/ درقحطی میثم‌ها، تمارترین باشم


به گزارش خبرنگار فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»، مصطفی محدثی خراسانی، شاعر انقلابی کشورمان غزلی جدید سروده و با نام «فتنه پرچم ها» در وبلاگ شخصی خود قرار داده است.

متن این شعر به شرح ذیل است:


یادم نرود باید بیدارترین باشم

درمعرکه تزویر، هشیارترین باشم


در کشمکش دوران، مقدادعلی پیمان

در قحطی میثم ها، تمارترین باشم


هم پنجره مهرم، هم پنجره رحمت

امروز ولی باید دیوارترین باشم


یکسو علم مارق، یکسو کتل قاسط

درفتنه پرچم ها، عمارترین باشم


هفتاد و دو ملت نه، هفتاد و دو پیغمبر

اسلام محمد را معیارترین باشم


در ظهر عطش معذور، غفلت زده مجبور

امروز که مختارم، مختارترین باشم


گفت و نشنیدم من، رفت و نرسیدم من

امروز که می خواند، انصارترین باشم

منبع با ندکی تصرف: snn.ir