انسان

رابطه دعا با حکمت الهی؟

سلام دوستان:Gol:

با توجه به اینکه ماه رجب المرجب، شعبان المعظم و رمضان المبارک، ماه دعا و توبه و انابه گفته شده و این فصل از زندگی یعنی (دعا کردن) که گوهری است بین زمین و آسمان، مورد نیاز همگان است، نه صرفاً در این 3 ماه، بلکه در تمام سال و لحظه لحظه زندگی مان، از اینرو لازم دانستم با طرح این موضوع و بررسی مصادیق این بحث، با کمک و مشارکت شما عزیزان، مطالبی را جهت ارتقاء و تحکیم سطح اعتقادات و معنویت خودمان، مورد بررسی و واکاوی قرار دهیم:

گام اول- مفهوم شناسی دعا

دوستان عزیز لطف کنند در این گام:

اولاً: مفهوم دعا را خیلی ساده و روان، آنگونه که خود عمیقاً فهمیده و برای دیگران قابل لمس باشد بیان کنید؟ تعاریف حتی الامکان کوتاه و موجز و البته معنادار باشد! اگر مستند باشد چه بهتر.

ثانیاً: رابطه دعا را با حقیقت انسان، آنگونه که می فهمید به تصویر بکشید؟ بعبارتی با مطالبتان از انسان و دعا یک مدل ذهنی ترسیم کنید؟ لازم است از طرفی هم خودتان و حقیقت انسان را بشناسید و هم معنا و مفهوم دعا را تا بتوانید رابطه ای حقیقی را در این میان به تصویر بکشید!

ثالثاً: دوستان عزیز، بفرمایند که مفهوم دعا در حقیقت موضوعی اخلاقی است یا موضوعی اعتقادی و یا مرتبط با هر دو؟ با بیان دلیل و برهان؟

منتظر مشارکت شما هستیم .... تا فرصت بعدی ... ملتمس دعا:Gol:

سرنوشت غیر مسلمانان در آخرت بهشت یا جهنم؟

سلام
افراد مذهبی به طور کلی به دو دسته تقسیم میشن!
گروه اول: گروهی که معتقده فقط دین و مذهب و اعتقاد خودشون درسته و دیگران در بهشت جایی ندارن!
گروه دوم: گروهی که معتقده ادیان مثل یه امتحانن که از یک تا بیست نمره میگیرن و مثلا کسی که مذهبش اسلام شیعه باشه، تو بهشت جایگاه بهتری نسبت به مسیحی داره!
گروه اول که بیشتر نماد گروه های افراطی و تندرو فرض میشه و کمتر ازش حمایت میشه!(مثل داعش)
اغلب مردم مذهبی اگه اشتباه نکنم جزو گروه دوم محسوب میشن!
ولی آیا از نظر منطقی کدوم دیدگاه درستتره!؟ بزارید مثالی بزنم! در اسلام یکی از راه های سرراست جهنم، خوردن شرابه!! در مسیحیت، یه مراسم مذهبی هست که داخلش شراب سرو میشه و مطمئنا مراسم مذهبی یعنی مراسم دارای اجر معنوی که نتیجه ش میشه رفتن به بهشت! ایندو دو رفتار مشابه با دو نتیجه کاملا متضادن که فقط بسته به اینکه تو کدوم خانواده بدنیا بیای، نتیجه ش مشخص میشه!! سوالی که پیش میاد اینه که آیا خوردن شراب خوبه یا بد!؟ از دید اسلام بده! پس چطور یه مسیحی با انجام کار بد میتونه بره بهشت!!؟ اگه بگید مرتبه ش متفاوت میشه، سوالی که برام پیش میاد اینه که یعنی اگه مسلمونا هم شراب بخورن، جهنمی نمیشن و یه جایگاه پایینتر تو بهشت صاحب میشن!؟
این فقط یه مثال بود! عقاید و رفتار های متضاد و متفاوت زیادی توی ادیان مختلف هست! طبق نظر گروه دوم، همه ی اونا میتونن به بهشت برن! اگه اینطوره، به این معنی نیست که با هر اعمالی، میشه به بهشت رفت و بطور کلی اومدن دین، کاری بیهوده بوده از اولش!؟ این خودش یه جور تناقضه!
ولی گروه اول که کم طرفداره چطور!؟ مردم همیشه میخوان چیزای خوشآیندشونو قبول کنن و بگن بغیر از اون چیزی وجود نداره!! پس منطقیه که به جای اینکه از این گروه حمایت کنن، برن سراغ گروه خوش بینایی که تخیل قویی دارن و بطور کلی واقعیتو نادیده بگیرن! هر جور که نگاه کنیم، نظر گروه اول منطقی تر و واقعی تر از گروه دومه!

آفرینش انسان از خاک

با سلام، برخی از ناباوران این اشکال را به قرآن وارد میکنند که در آن گفته شده خداوند انسان را از تراب آفرید و اینجا تراب را به معنی خاک بدون رطوب و هوا معنا کرده اند، و بعد گفته اند چون 1% خاک از مواد آلی بوده که اونهم حاصل بقایای گیاهان و جانوران هست و موجودات زنده از جمله انسان از مواد آلی ساخته شده است پس این مساله نوعی خطا در قرآن است، میخواستم جواب کارشناس محترم را جویا شوم و بدانم آیا تراب دقیقا به چه معنا هستش و مواد سازنده آن کدام است ؟ آیا این مواد در ذره نخستین تشکیل دهنده حیات کاربرد داشته یا خیر

ایا انسان اجازه دارد قوای دیکر انسان ها را تحریک نماید؟؟!!؟!؟

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام
عرض ادب و احترام

انسان داری چهار قوه عاقله – غضبیه – شهویه – وهمیه می باشد هر کدام از این قوا فواید و مضراتی دارند.
و انسان با توجه به قدرت اختیار خود می تواند از قوای چهارگانه خود در جهات مثبت ومنفی استفاده نماید

ابتدا به تعریف و کارکردهای هر کدام از قوای چهارگانه انسان می پردازیم تا در ادامه به حق استفاده انسان از این قوا برسیم و در نهایت به این سوال جواب دهیم که آیا انسان اجازه دارد قوای دیگر انسان ها را تحریک نماید؟؟؟

منتظر نظرات دوستان هستیم

ادامه دارددددد

چرا برای بعضی از انسان ها پیامبری فرستاده نشده است؟

انجمن: 

سلام علیکم
فلسفه خلقت انسانها عبادت خداوند است و این جز با رسیدن دین از طریق انبیا به بشر محقق نمی گردد. حال انسانهایی پیدا می شوند که پیامبری بر آنها نازل نشده است مانند انسانهایی که چند سال پیش در یکی از جزایر (شاید آمریکا یا آفریقا) پیدا شدند که مانند حیوانات زندگی می گردند و حتی نمی توانستند صحبت کنند(شاید در طول تاریخ گذشته نیز چنین انسانهایی وجود داشته اند!). آیا خلقت این انسانها عبث و بیهوده است؟ چرا زمینه برای رشد و کمال این انسانها از سوی خداوند حکیم فراهم نشده است؟ چرا پیامبری بر آنها نازل نشده تا راه هدایت را بیابند؟

فرهنگـــ اســـلامی و انســـانی یعنی . . .

انجمن: 

بسم الله الرحمن الرحیم

فرهنگ اسلامی و انسانی یعنی . . .

وقتی می گوییم اسلامی و انسانی

این دو مقوله جدا از هم نیستند

یعنی کسی که به معنای کاملی اسلامی باشه انسان هم باید باشه ===> یک انسان در سطح عالی

اون ایمان و عبادتی که انسان ساز نباشه ===> نسبن بهش باید شک کرد

این تاپیک قصد داریم جمله ی عنوان تاپیک رو با عبارات خودمان که نشان از یه سری رفتار و هنجار مثبت اسلامی و انسانی داره پر کنیم . . .

بعنوان یه یاداوری و گوشزد

رابطه رحمت خدا با انسان و عذاب

سلام
خداوند در قرآن نسبت به عذاب دوزخیان فرموده ما ذره ایی به کسی ستم نمیکنیم..
این عذاب ها اعمال خود شماست...

سوال اینه که نصیب انسانی که به اعمالش و عقل ناکاملش واگذار شده از صفات خوب خدا مثل ارحم الراحمینی...چیست؟

خب این مسلم است که اگر انسان مانند انبیا یقین به عذاب جاوید داشتند..
هیچ وقت خود را به آن نمی انداختند
دقیقا همانطور که در دنیا برخلاف منافعشون عمل نمیکنند

خلاصه اینکه ارحم الراحمینی خداوند چگونه با واگذار بودن انسان نادان به اعمالش و نهایتا عذاب قابل جمع است؟

تجربه و مهارتهای کاربردی!

انجمن: 

گاهی استفاده از تجارب به قدری مفید و ارزشمند است،
که می تواند در زندگی انسان تحول و پیشرفت فوق العاده ای را ایجاد کند.
از اتلاف وقت گرفته تا هزینه های مادی، یا ضربه های روحی و جسمی و...
پس اگردلسوز همدیگر هستیم،
موفقیت و سلامتی همدیگر را خواهانیم،
بیایید، با بیان تجارب خوب و مفید همدیگر را یاری کنیم.

***** انسان در قران ؟ *****

در ابتدا این بحث باید به چند نکته اشاره شود :
الف_ طبق آن چه در قرآن آمده جناب آدم علیه السلام با تعلیم الهی اسماء را فرا گرفت تعبیر قرآن چنین است: (( و علم آدم الاسماء کلها )) (1) خدا همه اسماء را به آدم تعلیم داد.حال این تعلیم از طریق الهام بوده ویا وحی بوده و یا تعلیم تکوینی و یا راه های دیگر دقیقا احتمالاتی است که همه آنها ممکن است (2) از دید پر فیض استاد جوادی آملی دام عزه الشریف تعلیم اسماء از طریق تکلم خداوند با بشر یعنی وحی بی واسطه تحقق یافته است.(3)
ب_ قران کریم می گوید همان اسماء را که خدا به آدم تعلیم داد بود او به فرشتگان خبر داد و آنها را از آن آگاه نمود (4) حال آن اسماء چه بوده است ؟ در باره آن بین مفسرین اختلاف نظر وجود دارد که تفیصل آن را در منبع ذیل جویا شوید (5) ولی نظر مبارک استاد جوادی آملی بر این است که مراد از آن اسماء حقایق غیبی عالم هستی است که مسمای حقیقی همه اسما ء الهی است. (6)
ج_آدم چون خلیفه خدا بود و به دلیل همین مقام بر فرشتگان برتر داشت و طبعا گستره دانش او از ملایکه بشتر بوده است چه این که بر اساس آیه یاد شده که از خبر دادن آدم اسما را به ملایکه معلوم می شود که آدم معلم فرشتگان بوده است. پس گستره دانش و معرفت او از ملایکه وسیع تر بوده است. بخصوص این که آدم چون خلفه خدا در زمین بود و خلافت الهی در واقع تعبیری دیگری از مظهریت اسما و صفات الهی است و گرنه خداوند که «بکلّ شیء محیط»(7) و«علی کلّ شیء شهید»(8)است از هیچ جا و از هیچ نشئه و عالم غایب نیست تا خلیفه جای او را بگیرد و جانشین او گردد. پس مراد از خلافت الهی انسان این است که او مظهر اسما و صفات خداوند و آیت وجود او در عالم است.(9)
به عبارت دیگر، خلافت الهی انسان امر تکوینی و واقعی عینی در نظام وجود و جهان هستی است. این امر که هیچ یک از موجودات حتى موجوداتی نظیر فرشتگان مقرب الهی که از سعة وجودی بسیار بالای برخوردارند، نتوانستند به این مقام راه یابند و ردای خلافت را دربر کنند شگفت‌آر و تأمل برانگیز است و این خود بر اسرارآمیز بودن مسأله دلالت دارد.
مراد از خلافت الهی انسان همان جلوه جامع بودن اوست. از طرفی فرشتگان با وجود این که آیینه شفاف صفات حق‌اند، از جامعیت لازم برخوردار نیستند تا همه اسما و صفات در وجود آنها متجلی گردد. از این رو انسان که از گسترده وجودی و جامعیت کامل بهره دارد، شایسته پوشیدن ردای خلافت الهی شده است.(10)
د_ در باره فراز آخر پرسش باید گفت در این باب به طور کلی چند گزینه قابل طرح است: اولاً این سخن در قرآن کریم به صراحت آمده و جای تردید در آن نیست که شیطان خطاب به آدم و حوا گفت:
«ما نهکما ربّکما عن هذه الشجرة إلاّ أن تکونا ملکین او تکونا من الخالدین؛(11) پروردگارتان شما را از این درخت منع نکرد. جز برای این که مبادا فرشته گردید یا از زمرة جاودانان شوید».
در روایتی آمده که آدم با شنیدن سخن شیطان در فکر فرو رفت، اما شیطان برای این که پنجه‌های وسوسة خود را بیشتر و محکم‌تر در جان آدم و حوا فرو برد، سوگندهای محکم یاد کرد که این حرف را از روی خیرخواهی به آنان گفته است.(12)
بنابر این سوگند با تمام توان موفق به فریب آدم شد. اگر غیر از آدم هر کسی دیگری هم بود، معلوم نبود از وسوسه نجات پیدا کند.
دوم: در تحلیل تأثیرپذیری از وسوسه شیطان گفته شده: آدم هنوز تجربة کافی در زندگی نداشت و گرفتار دام‌های شیطان و دغدعه دروغ و نیرنگ نشده بود، و نمی‌توانست باور کند کسی قسم دروغی یاد کند و چنین دام‌های بر سر راه او بگذارد،از این رو تسلیم فریب شیطان شد. البته آدم می‌بایست با توجه به سوابق دشمنی شیطان و با علم و اطلاع از حکمت و رحمت واسعة خدا و محبت و مهربانی او تسلیم شیطان نشود. ولی هرچه بود واقع شد.(13)

پی نوشت ها :
1. بقره (2) آیه 30 .
2. ناصر مکارم، تفسیر نمونه، نشردار الکتب الاسلامیه، تهران، 1379ش. ج1، ص 179.
3. جوادی آملی، تفسیر تسنیم، نشر مرکز اسراء ، قم 1380 ش، ج3 ،ص162 .
4. بقره (2) آیه 32.
5. ناصر مکارم ، تفسیر نمونه نشر دار الکتب الاسلامیه تهران، 1379ش، ج1،ص 178.
6. تفسیر تسنیم، ج3 ،ص 169 .
7. فصلت (41) آیه 54.
8. نساء (4) آیه 33.
9. ر،ک صادقی: پیامبر اعظم در نگاه عرفانی امام خمینی، نشر مؤسسه آثار امام، 1386ش.، ص 175.
10. همان، ص 180.
11. اعراف (7) آیه 20.
12. ر، ک ناصر مکارم : تفسیر نمونه نشر دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1379ش، ج 6، ص 116.
13. همان، ص 117.

***** کلاس عرفان اسلامی *****

در آموزه‌های عرفان اسلامی انسان به عنوان مظهر اسماء الهی مطرح است و هدف از شناخت انسان، شناخت اسماء و صفات الهی است که شناخت ذات حق است. هدف عارف و در واقع موضوع عرفان «شناخت حق تعالى» است و شناخت انسان و جهان، تنها مقدمه‌ای برای شناخت خداست، چون انسان مظهر کامل اسما و صفات الهی است.
این مظهریت همان است که قرآن کریم از آن به خلافت الهی در روی زمین یاد کرده: «إنّی جاعل فی الأرض خلیفة؛ من در زمین جانشینی خواهم گماشت».(1)
خلافت الهی در واقع تعبیر دیگری از مظهریت انسان از اسماء و صفات حق تعالى است که از آن به آیت و آینة وجود بودن و مانند آن یاد می‌شود و گرنه خدا (که در همه جا حاضر و ناظر است) به خلیفه به معنای جانشین نیازی ندارد.(2)
یکی از راه‌های انسان‌شناسی عرفان، رویکرد تفسیر عرفانی آیة مبارکه یاد شده (آیه خلافت) است. در تبیین این مسئله باید گفت: خلافت الهی انسان درجات و مراتب متفاوتی دارد، زیرا هر انسانی به تناسب کمالات وجودی و میزان تجلی صفات الهی در وجودش می‌تواند خلیفه اسم و مظهر صفاتی خاص از صفات خداوند باشد.
به عبارت دیگر: مراتب خلافت خدا بستگی به نوع پیوند صفات الهی با روح متصف به آن دارد و نحوة ارتباط آدمیان با صفات متعالی حق در درجات متفاوت با کیفیت‌های مختلفی ممکن است حاصل گردد، مثلاً برای برخی تنها در پاره‌ای از اوقات، حالات معنوی پدید می‌آید و بعضی صفات الهی در وجودشان متجلی می‌گردد و پس از اندک زمانی، دیگر خبری از آن حالت و ظهورِ آن صفت در او دیده نمی‌شود.
برای چنین افرادی، خلافت و مظهریت الهی در حد «حال» است و دوره خلافت‌شان زودگذر و مقطعی خواهد بود.
ظهور اوصاف حق در بعضی افراد ممکن است در حد ملکه باشد (یعنی زوال‌پذیر باشد، ولی به آسانی زایل نشود).
خلافت الهی چنین است. هم در همان حد است، اما آراستگی به صفات الهی و مظهریت اسمای خداوند برای انسان کامل، مقوّم و شکل دهنده و جودی او است، از این رو خلافت الهی نه تنها جزو ذات وی است، بلکه عین هویت او را تشکیل می‌دهد.(3)
رویکرد دیگر انسان‌شناسی عرفانی این است که عرفا معتقدند جهان و انسان مثل بدن و روح است، یعنی انسان روح جهان و جهان بدن اوست، از این رو تا انسان در عالم هست، جهان موجود با روح تلقی شده و از آن به انسان کبیر یاد می‌شود و نهایت و هدف آفرینش انسان است و فیض الهی از طریق وجود آدمی نصیب عالم می‌شود، و انسان مثل نگین انگشتر است، همان طور که پادشاهان گنجینه‌های خود را با نگین انگشتر خود مهر و موم می‌کنند، تا از گزند محفوظ بماند، خداوند عالم را در پرتو وجود انسان حفظ می‌کند.
انسان از دید عرفا عصاره و خلاصة نظام آفرینش است.(4)
از کسانی که درباره انسان با رویکرد عرفانی به تفصیل سخن گفته‌اند، عارف و حکیم بزرگ معاصر امام خمینی است .
در بخشی از سخنان ایشان دربارة انسان آمده است:
بشر خاصیت‌هایی دارد که در هیچ موجودی نیست، ‌از جمله این است که در فطرت بشر، طلب قدرت مطلق است، نه قدرت محدود. طلب کمال مطلق نه کمال محدود. علم طلق را می‌خواهد، قدرت مطلقه را می‌خواهد، و چون قدرت مطلق در غیر حق تعالى تحقق ندارد، بشر به فطرت، حق را می‌خواهد وخودش نمی‌فهمد.
یکی از ادلة محکم اثبات کمال مطلق همین عشق بشر به کمال مطلق است. عشق فعلی دارد به کمال مطلق. عاشق فعلی بدون معشوق فعلی محال است. بدان که انسان به حسب فطرت حبّ به کمال مطلق دارد و حبّ به وصول به کمال مطلق در فطرت آدمی نهفته است. انسان می‌خواهد قدرت مطلق جهان باشد و به هیچ‌قدرتی که ناقص است، دل نبسته است. اگر عالم را در اختیار داشته باشد و گفته شود جهان دیگری هم هست، فطرتاً مایل است آن جهان را هم در اختیار داشته باشد. انسان در باطن خود لا حد است در همه چیز.(5)
از مجموع آنچه بیان شد، تا اندازه‌ای روشن گردید که رویکرد عرفانی انسان‌شناسی چگونه است و در آموزه‌های عرفان از چه دید متعالی به انسان نگاه گردیده است. تمام این گفته‌ها در واقع بازتاب عرفانی آموزه‌های متعالی قرآن درباره انسان است، بخصوص اینکه فرمود:
«ولقد کرّمنا بنی آدم و حملناهم فی البرّ والبحر ورزقناهم من الطیّبات وفضّلناهم على کثیرٍ ممّن خلقنا تفضیلاً؛(5) و به راستی ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم، و آنان را در خشکی و دریا بر نشاندیم،‌و از چیزهای پاکیزه به ایشان روزی دادیم و آنها را بر بسیاری از آفریده‌های خود برتری آشکار دادیم».
پی‌نوشت‌ها:
1. بقره (2) آیه 30.
2. پیامبر اعظم در نگاه عرفانی امام خمینی، نشر مؤسسه امام، 1386ش.
3. همان، ص 192.
4. عبدالرحمان جامی، نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، ص 3، فص آدمی، نشر مؤسسة مطالعاتی و تحقیقاتی فرهنگی، تهران ـ 1370ش.
5. ر،ک : امام خمینی، انسان‌شناسی در اندیشة امام خمینی، ص 325، نشر مؤسسه امام ـ 1385ش.