اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل على محمد المصطفى وعلی المرتضى وفاطمة الزهرا(وخدیجة الكبرى) والحسن الرضی والحسین المصفى وجمیع الاوصیاء مصابیح الدجى وأعلام الهدى ومنار التقى والعروة الوثقى والحبل المتین والصراط المستقیم وصل على ولیك وولاة عهدك والائمة من ولده، ومد فی أعمارهم، وزد فی آجالهم، وبلغهم أقصى آمالهم دینا ودنیا وآخرة ، إنك على كل شئ قدیر.
[="red"]وَ الطَّاعَةُ وَ ضِدَّهَا الْمَعْصِيَةَ [/]
درحدیث 14 کتاب اصول کافی حدیثی هستش که به برسی و معرفی لشکریان عقل و جهل [ الکافی، کتاب العقل و الجهل، ح 14. ] میپردازه که معروف هست به جنود العقل و الجهل . در این حدیث که برای هر یک از عقل و جهل هفتاد و پنج لشکر محسوب شده که ما در این مجال به برسی لشکر طاعت ( از لشکر عقل ) و معصیت ( از لشکر جهل ) بپردازیم.
در ابتدا ارباب لغت اینگونه این دو واژه را معنا کرده اند که :
طاعت از ریشه : طَوْع
[ طوع ]: مص ، فرمانبردار « هُوَ طَوعُ يَدوك »: او در اختيار و فرمانِ تو ميباشد ؛ « طَوعاً اوْ كَرْهاً »: با رضايت يا بدون رضايت چه بخواهد چه نخواهد ؛ « طَوعُ امْرِكَ »: در اختيار تو .
این واژه در قران با مشتقات صد بیست نه بار در چهل سوره امده است .
معصیت از ریشه :عصی
عصی . [ ع َص ْی ْ ] (ع مص ) نافرمانی نمودن . (از منتهی الارب ). نافرمانی کردن . (تاج المصادر بیهقی ). خروج از طاعت و مخالفت کردن با امرکسی و عناد کردن . (از اقرب الموارد).
این واژه در قران با مشتقات بیست و چهار بار در بیست و شش سوره امده است .
کلمه معصیت در آیات 8و9 سوره مجادله به کار رفته است که این دو آیه چنین است :
أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ نُهُوا عَنِ النَّجْوى ثُمَّ یعُودُونَ لِما نُهُوا عَنْهُ وَ یتَناجَوْنَ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِیةِ الرَّسُولِ وَ إِذا جاؤُكَ حَیوْكَ بِما لَمْ یحَیكَ بِهِ اللَّهُ وَ یقُولُونَ فِی أَنْفُسِهِمْ لَوْ لا یعَذِّبُنَا اللَّهُ بِما نَقُولُ حَسْبُهُمْ جَهَنَّمُ یصْلَوْنَها فَبِئْسَ الْمَصِیرُ (8) یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا تَناجَیتُمْ فَلا تَتَناجَوْا بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِیةِ الرَّسُولِ وَ تَناجَوْا بِالْبِرِّ وَ التَّقْوى وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی إِلَیهِ تُحْشَرُونَ (9)
8- آیا ندیدى كسانى را كه از نجوى نهى شدند سپس به كارى كه از آن نهى شدند باز مىگردند و براى انجام گناه و تعدى و نافرمانى رسول خدا به نجوى مىپردازند، و هنگامى كه نزد تو مىآیند تو را تحیتى مىگویند كه خدا به تو نگفته است، و در دل مىگویند چرا خداوند ما را به خاطر گفتههایمان عذاب نمىكند؟ جهنم براى آنها كافى است! وارد آن مىشوند و بد جایگاهى است! 9- اى كسانى كه ایمان آوردهاید هنگامى كه نجوى مىكنید به گناه و تعدى و معصیت رسول خدا نجوى نكنید، و به كار نیك و تقوى نجوى كنید، و از مخالفت خدایى كه بازگشت و جمع شما به سوى او است بپرهیزید.
تفاوت میان (اثم) و (عدوان) و (معصیة الرسول )از این نظر است كه (اثم) شامل گناهانى مى شود كه جنبه فردى دارد.(مانند شرب خمر) و (عدوان) ناظر به امورى است كه موجب تعدى بر حقوق دیگران است،و اما (معصیة الرسول)مربوط به فرمانهائى است كه شخص پیامبر (صلى اللّه علیه و آله) به عنوان رئیس حكومت اسلامى در زمینه مصالح جامعه مسلمین صادر مى كند.بنابراین آنها در نجواهاى خود هرگونه عمل خلاف را مطرح مى كردند،اعم از اعمالى كه در رابطه با خودشان بود یا دیگران و یا حكومت اسلامى و شخص پیامبر (صلى اللّه علیه و آله ).
حال اینکه معنای این دو کلمه رو متوجه شدیم به شرح و توضیح اون میپردازیم.
اولین موضوع و مطلبی که به ذهن شما میاد بعد شنیدن طاعت و بندگی چی هست؟چند چیز ممکن هست ذهن شما یاد بیاره کنه ، یک علت خلقت ( هدف خلقت عبادت و بندگی خدا) دو ایاتی که در اونها اطاعت از خدا و رسول هست «.... اطیعوا الله و اطیعوا الرّسول و اولی الامر منکم .... »[ 59 نسا ] و شاید هم طاعت و بندگی که شیطان انجام داد و بعد با اون امتحانی که شد و در اون سرکشی که انجام داد « وَ إِذْ قُلْنَا لِلْمَلَئكَةِ اسجُدُوا لاَدَمَ فَسجَدُوا إِلا إِبْلِيس أَبي وَ استَكْبرَ وَ كانَ مِنَ الْكَفِرِينَ »[ ایه 34 بقره ] موجبات معصیت خودش رو فراهم کرد و از جایگاهی که داشت خارج شد .
در کنار این موضوع ، ما در عالم از نگاه تکوینی خدا تنها خالق و مابقی ، مخلوق هستن و حتی شیطان رو هم که ما رو به سمت شر و معصیت میکشونه مخلوق هستش .
اما از نگاه تشریعی شیطان در کنار خدا و در تکامل عمل قرار دارند.
پس شیطان به لحاظ مخالفت با مسیر کمال انسانی در متن تشریع مخالف خدای متعال است چه اینکه خداوند در متن تشریع کمال انسان را اراده فرموده است و شیطان بر خلاف آن است . یعنی اینکه تا زمانی که چه طاعت و چه معصیت در کنار هم نباشند دیگری معنا پیدا نمیکند ، ممکن هست دوستان ایراد بگیرند مگر کمال طاعت ، معصیت است؟ در پاسخ یاد اور میشوم که اگر در روز تاریکی وجود نداشته باشد شما معنای تاریکی و شب را درک نخواهید کرد همانطور که از معنای عبادت فقط عبادت و از معنای عصیان تنها عصیان برداشت میشود و در نبود هرکدام دیگری معنا پیدا نمیکند.
از طرف دیگر خدای متعال ما را موجودات جبری نیافرید بلکه مختار در امور هستیم که اینده خویش را و سعادت یا عدم ان را خود مقدر کنیم .
برای روشن شدن به چند نکته میپردازم
در جهان بینی اسلامی اساسا جهان و موجودات جهان به دو دسته خیر و شر منقسم نمیگردد ، در جهان ، آفریدهای كه نبایست آفریده شده باشد و یا بد آفریده شده باشد وجود ندارد ، همه چیز زیبا آفریده شده و همه چیز بجا آفریده شده و همه چیز مخلوق ذات احدیت است . قلمروی شیطان " تشریع " است نه " تكوین " ، یعنی قلمروی شیطان فعالیتهای تشریعی و تكلیفی بشر است . شیطان فقط در وجود بشر میتواند . نفوذ كند نه در غیر بشر . قلمروی شیطان در وجود بشر نیز محدود است به نفوذ در اندیشه او نه تن و بدن او . نفوذ شیطان در اندیشه بشر نیز منحصر است به حد وسوسه كردن و خیال یك امر باطلی را در نظر او جلوه دادن . قرآن این معانی را با تعبیرهای " تزیین " ، " تسویل " ، " وسوسه " و امثال اینها بیان میكند ، و اما اینكه چیزی را در نظام جهان بیافریند و یا اینكه تسلط تكوینی بر بشر داشته باشد ، یعنی به شكل یك قدرت قاهره بتواند بر وجود بشر مسلط شود و بتواند او را بر كار بد اجبار و الزام نماید ، از حوزه قدرت شیطان خارج است . تسلط شیطان بر بشر محدود است به اینكه خود بشر بخواهد دست ارادت به او بدهد : « انه لیس له سلطان علی الذین آمنوا و علی ربهم یتوكلون 0 انما سلطانه علی الذین یتولونه »( نحل / 99 و 100.) . " همانا شیطان بر مردمی كه ایمان دارند و به پروردگار خویش اعتماد و اتكا میكنند تسلطی ندارد ، تسلط او منحصر است به اشخاصی كه خودشان ولایت و سرپرستی شیطان را پذیرفته و میپذیرند " . قرآن از زبان شیطان در قیامت نقل میكند كه در جواب كسانی كه به او اعتراض میكنند و او را مسؤول گمراهی خویش میشمارند میگوید : « و ما كان لی علیكم من سلطان الا ان دعوتكم فاستجبتم لی فلا تلومونی و لوموا انفسكم »( ابراهیم/ 22.) . " من در دنیا قوه اجبار و الزامی نداشتم . حدود قدرت من فقط " دعوت " بود . من شما را به سوی گناه خواندم و شما هم دعوت مرا پذیرفته و اجابت كردید ، پس مرا ملامت نكنید ، خویشتن را ملامت كنید كه به دعوت من پاسخ مثبت دادید . ارتباط من با شما صرفا در حدود " دعوت " و " اجابت " بوده و بس " . فلسفه و حكمت این اندازه تسلط شیطان بر بشر ، " اختیار " انسان است . مرتبه وجودی انسان ایجاب میكند كه حر و آزاد و مختار باشد . موجود مختار همواره باید بر سر دو راه و میان دو دعوت قرار گیرد تا كمال و فعلیت خویش را كه منحصرا از راه " اختیار " و " انتخاب " بدست میآید تحصیل كند .( مجموعه اثار ج1 ستاد مطهری )
کل این چند جمله یعنی اینکه درست هستش که ما سراسر خیر و نیکی در وجود ماهست اما باید بدونیم که چه لشکر عقل و چه لشکریان جهل در ما بصورت بالقوه وجود دارند و ما با انجام اعمال به بالفعل افتادن و تحرک اون لشکر اقدام میکنیم.
وقتی از گناه و معصیت دوری کنیم قدرت عصمت و قدرت بصیرت بهتری پیدا خواهیم کرد و برعکس اگر رو به پلیدی بیاریم قدرت عقل رو کم میکنیم.
ادامه دارد...