سلام خدمت دوستان و کارشناسان و مدیران محترم.
چندی است که متن زیر در شبکه های اجتماعی فوروارد می شود.
بنده عین متن را اینجا می گذارم و منتظر پاسخ دوستان و کارشناسان می مانم.
ميگوييد پيغمبر فرمود : «من كنت مولاء فهذا علي مولاء». من در شگفتم كه چرا ملايان معني اين جمله را نميدانند. در ميان عرب داستاني بنام «ولاء» بوده است. به اين معني كسي كه غلام خود را آزاد ميكرده ميانهی آن غلام با آقايش رابطه «ولاء» توليد ميشده و احكامي داشته مثلاً اگر آن غلام بيوارث ميمرد ارث او به آقايش ميرسيد. همچنين عشاير عرب با يكديگر پيمان ميبستند كه بقول خودشان «حليف» يكديگر ميشدند. در میان آنها نيز رابطه «ولاء» توليد ميشد و آن نيز احكامي داشت.
دركتابهاي فقه «ولاء» يك بابيست. پيغمبر اسلام از مردم عرب ميبود و با كساني درميانه رابطهی «ولاء» ميداشت. در آن باره علي را كه دامادش ميبود جانشين خود كرده و فرموده : « من با هركسي ولاء داشتم و مولايش ميبودم پس از من اين علي مولاي او خواهد بود». بالاخره اين يك وصيت خانواده اي بوده.
من نميدانم اين جمله كجا و داستان خلافت كجاست؟!. اگر مقصود پيغمبر خليفه گردانيدن علي بودي بايستي نخست توضيح دهد كه مردم ؛ خليفه يا جانشين مرا خدا بايد معين كند. اول اين را كه خودش يك موضوع بسيار مهم بود بمردم ابلاغ كند ، پس از آن علي را نامزد جانشيني گردانيده صريح و آشكار بفرمايد «خليفهی اول من علي خواهدبود. خدا او را برگزيده است».
«مولا» در زبان عربي بمعني جانشين يا سلطان نبوده. مولا جز بهمان معني «دارندهی ولاء» شناخته نميشده و اينست ميبينيم كه هم بغلام آزاد شده و هم به آقاي آزاد كننده گفته ميشده است.
از اين گذشته ، اگر حكم اسلام اين بوده كه خليفه را خدا برگزيند ، پس چرا اين در قرآن گفته نشده؟!.. پس چرا چنين حكم مهمي در قرآن نيامده؟!.
شما آيهی «اليوم اكملت لكم دينكم...» را دليل مي آوريد. اولاً بهتر است آيه را از اول بخوانيد تا بدانيد كه به اين موضوع نميچسبد : «حرمت عليكم الميته و الدم و لحم الخنزير و ما اهل لغيرالله به و المنخنقه و الموقوذه و المترديه و النطيحه و ما اكل السبع الاماذكيتم و ما ذبح علي النصب و ان تستقسموا بالازلام ذلكم فسق اليوم يئس الذين كفروا من دينكم فلاتخشوهم و اخشون اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم الاسلام دينا فمن اضطر في مخمصه غير متجانف لا ثم فان الله غفوررحيم».
در اين آيه از آغاز تا انجام سخن از خوردنيهاي حرام رانده شده و درو آنچه نيست داستان خلافت است. معني آيه اينست : «حرام شد بشما مردار (ميته) و خون و گوشت خوك و هرچه بينام خدا سر بريده شود و آنچه خفه شده يا با زدن و افتادن و شاخ زدن مرده و آنچه درندگان پاره كرده اند. مگر آنهايي كه پاك گردانيد» (نمرده باشد و سرش ببريد) و آنچه براي بتها سربريده شده : همچنان استخاره با اَزلام (تكه چوبها). امروز كافران دربارهی شما نوميد شدند. ديگر از آنان نترسيد و از من ترسيد. امروز دين شما را درست گردانيدم و نيكيهاي خود دربارهی شما بپايان رسانيدم و اسلام را براي شما دين برگزيدم مگر كسي كه بگرسنگي افتد و ناچار باشد و قصد گناه نكند (كه ميتواند از آن گوشتها بخورد). خدا مهربان و آمرزنده است».
اين آيه كجا و داستان خلافت علي كجاست؟!. آنگاه چه شده كه خدا اصل موضوع را نگويد و منّت گزاريش را بگويد؟!. نميدانم اينها را هيچ انديشيده ايد يا نه؟!.
گذشته از همهی اينها ، امام علي بن ابي طالب هنگامي كه پس از كشته شدن عثمان خليفه گرديد و معاويه كشته شدن عثمان را بهانه گرفته گردنكشي ميكرد ما مي بينيم آن امام بمعاويه نامه نوشته چنين ميگويد:
«انه بايعني القوم الذين بايعوا ابابكر و عمر و عثمان علي ما بايعوهم عليه، فلم يكن للشاهد ان يختار و لا للغائب ان يردو انما الشوري للمهاجرين و الانصار فان اجتمعوا علي رجل وسموء اماما كان ذلك لله رضي...».
معنايش اينست: «آن گروهي كه به ابوبكر و عمر و عثمان بيعت كرده بودند ، با همان شرايطي كه به آنها بيعت كرده بودند بمن بيعت كردند. بهيچ حاضري نميرسيد كه اختيار ديگري كند و بهيچ غائبي نميرسيد كه قبول نكند. زيرا شورا حق مهاجرين و انصاراست. اگر آنان بر سر مردي گرد آمدند و او را امام ناميدند رضاي خدا نيز در آن خواهد بود...».
اين نامه در نهج البلاغه هست و ما آن را در تاريخها نيز مييابيم. شما ببينيد كه اولاً هيچگاه نميگويد مرا خدا برگزيده و پيغمبر روز غديرخم مرا بمردم معرفي كرده. هيچ از اين چيزها سخني نميراند. دوم آشكاره مي گويد كه مرا همان كساني كه ابوبكر و عمر و عثمان را خليفه گردانيده بودند خليفه گردانيدند و همين را دليل حقانيت خود ميشمارد. سوم تصريح ميكند كه انتخاب خليفه حق مهاجرين و انصار است. آنها چون كسي را برگزيدند رضاي خدا نيز در آن خواهد بود و كسي حق نخواهد داشت او را نپذيرد.
اين نامه را مينويسد كه خلافت خود را بمعاويه مدلل گرداند و گناه او را كه برخلاف اجتماع و اختيار مهاجر و انصار قيام كرده بود برُخش بكشد.
ايا با اين نامه باز جاي آنست كه گفته شود بايستي تعيين خليفه از جانب خدا باشد؟!. باز جاي آنست كه گفته شود ابوبكر و عمر غاصب بودند؟!.. باز جاي آنست كه پنداشته شود علي به ابوبكر بيعت نميكرد و او را با زور به بيعت بردند؟!..
علي بمعاويه مينويسد : تو چون به من كه مهاجر و انصار انتخاب كرده اند بيعت نميكني ، گناهكاري ، از دين خارجي ، با تو جنگ خواهم كرد. اگر خود او با ابوبكر همين رفتار را كرده بود آيا او نيز گناهكار نبود؟!. از دين خارج نميشد؟!.
و اما سوالات خودم :
1. فاصله بین واقعه غدیر و رحلت پیامبر چه کسی خلیفه و حاکم مسلمانان بوده است؟ اگر قرار بود امام علی ع بعد از پیامبر خلیفه مسلمین شود چرا پیامبر نفرمود هر کس من مولای اویم بعد از رحلت من علی ع مولای اوست. در واقع جمله من کنت مولا فهذا هلی مولا دقبقا بعد از گفتن این جمله موجودیت عملی پیدا کرده است. یعنی بنا بر این جمله علی ع دقیقا بعد از ایراد این خظبه مولای مسلمینی شده است که پیامبر مولای آنان بوده است.
2. مساله دوم اینکه وقتی پیامبر در خطاب به مسلمین می گوید هر کس من مولای او هستم این معنی برداشت می شود که ممکن است در میان مسلمین کسانی باشند که پیامبر مولای آنان نباشد. اگر همه مخاطبان مسلمانان بوده اند که صد در صد همین طور است چرا پیامبر فرمود « من کنت مولا ». چرا مستقیم نفرمود از این پس علی ع مولای مسلمین است. آوردن این قید که « هر کس من مولای او هستم »نشان می دهد که مخاطب تمام مسلمین نیستند.
3. مساله سوم اینکه اگر قرار بر خلافت علی ع بود چرا دقیقا از همان تاریخ و در زمان حیات پیامبر علی ع خلافتش را آغاز نکرد. مگر نمی شد در زمان پیامبر این امر اتفاق بیافتد. مگر پیامبر به زمان مرگ خودش اشراف نداشت. چرا در زمان حیاتش خلافت را واگذار نکرد که هیچ شبهه ای نباشد. این مساله چه ایرادی داشت؟ ایراد که نداشت اتفاقا محاسنی هم داشت.
4. مساله چهارم اینکه همه می دانیم در آن روز همه خوشحال شدند و عید اعلام شد. خوب اگر بنده در آن زمان بودم به جای خوشحالی ناراحت هم می شدم. می رفتم مستقیم پیش پیامبر و به او می گفتم بابا این چه حرفیه که می زنید؟ ان شاء الله 120 سال سایه ی شما بالای سر ما باشد. مگر نه این است که وقتی پدر ما، ما را جمع می کند و وصیتی می کند همین جمله را نمی گوییم؟ آیا اگر حرفش را هم بپذیریم خوشحالی می کنیم؟ مسلما فکر اینکه زمانی پیامبر در میان امت نباشد و علی ع جانشین وی شود برای مسلمین ناراحت کننده باید باشد حتی اگر حرفش و این اعلام جانشینی منطقی هم باشد خوشحالی ندارد که ناراحتی هم دارد.
و من الله توفیق