الغدیر

ردی بر مفاتیح الجنان و نقد الغدیر

انجمن: 

با سلام
بنده چند وقت پیش این سوال رو پرسیدم اما متاسفانه جوابی ندادید.
سید ابوالفضل برقعی قمی دو کتاب مهم در مورد نقد مفاتیح الجنان شیخ عباس قمی و الغدیر علامه امینی نوشته و روایات الغدیر را ضغیف عنوان کرده می خواستم بدونم تا کجا حرف ایشان درسته؟ آیا چنین چیزی درست است؟

کتب حدیث، تفاسیر قرآن بصورت آنلاین (بحار الانوار، الغدیر، المیزان و..)

انجمن: 

بسم الله الرحمن الرحیم

و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطیبین الطاهرین


با سلام خدمت شما

بعضی کتب در اینترنت بصورت آنلاین تهیه شده. بنده هم بعضی هاش رو که دیدم براتون میذارم.

این لینکهای 107 جلد بحار الانوار هست که بصورت آنلاین بود و بنده لینکهاش رو در آوردم و تصحیح کردم و... و حالا تقدیم به شما


بخوانيد و بخنديد...ماجرای پیرمرد متعصب

انجمن: 

[=&quot]در کتاب الغدیر حکایتی جالب از ابو عثمان بحر الجاحظ نقل کرده که گفته است: مردى از رؤساى تجّار به من خبر داده گفت: پير مردى بد اخلاق اخمو و خاموش، در كشتى با ما بود كه سرش را از زمين بر نمى‏داشت و هر وقت اسم شيعه را مى‏شنيد در خشم فرو مى‏رفت و چهره‏اش دگرگون شده، ابروهايش را سخت درهم مى‏كشيد. روزى به او گفتم: خدا تو را رحمت كند مگر از چه چيز شيعه اين قدر بدت مى‏آيد، كه مى‏بينم هر وقت اسم شيعه در برابرت برده مى‏شود، سخت بر آشفته و نگران مى‏شود؟ گفت: من از هيچ چيز شيعه به اندازه اين شين اول اسمش بدم نمى‏آيد، زيرا من شين را نديده‏ام مگر در اول هر كلمه زشتى، از قبيل: شرّ، شوم، شيطان، شغب (شر بسيار)، شقاء، شفار (نقص) شرر، شين، شوك (خار) شكوى، شهره (افتضاح) شتم (فحش) شحّ (حرص و بخل). [/][=&quot][/]

[=&quot]ابو عثمان گفت: بدين ترتيب ديگر اساس تشيع واژگونه شد.[/][=&quot][/]
[=&quot] علامه در ادامه می نویسد: شگفتى از سفاهت پير مرد بد اخلاق، و كوته بينى اوست كه چون نتوانسته عيبى براى شيعه دست و پا كند، دشمنى شديد، او را وادار كرده تا با سفسطه چينى، عيبى برايش بتراشد، از اين رو شروع كرده فقط براى اينكه حرف اول اين اسم با حرف اول اسماء زننده‏اى با هم متحدند، شيعه را بدان مؤاخذه كند.[/][=&quot] [/][=&quot]اگر اين بهانه گيريها مجاز باشد نسبت به بسيارى از اسماء مقدس، بايد سرايت كند و حتى به كتاب خداى عزيز كه در آن لفظ شيعه را مى‏خوانيم؟[/][=&quot][/]
[=&quot]وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ ...[/][=&quot]صافات ایه 83 و قصص ایه 15 [/][=&quot]وَ دَخَلَ الْمَدينَةَ عَلى‏ حينِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِها فَوَجَدَ فيها رَجُلَيْنِ يَقْتَتِلانِ هذا مِنْ شيعَتِهِ وَ هذا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغاثَهُ الَّذي مِنْ شيعَتِهِ عَلَى الَّذي مِنْ عَدُوِّهِ فَوَكَزَهُ مُوسى‏ فَقَضى‏ عَلَيْهِ قالَ هذا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبينٌ [/][=&quot][/]
[=&quot]بدتر از پير مرد بد اخلاق، ابو عثمان است كه گمان كرده بعد از اين كلمه بى‏مايه، اساس تشيع واژگونه گرديده است، گويا اين صاعقه‏اى بود كه بر شيعيان باريده و يا زمين در زير پاى آنها فرو رفته و يا كوهها بر سرشان فرو باريده و آنان را هلاك ساخته است يا دلائل آنان وسيله برهانى قاطع مردود واقع شده رسوا شدند او نمى‏دانست كه پير مرد بد اخلاق، با سخنى كه به زبان آورده، سوء نيت خود را، و دليل بد اخلاقى‏اش را آشكار ساخته است و ابو عثمان هم به عقل ناقصش از او پيروى كرده است.[/][=&quot][/]
[=&quot]از اين نابخردى، ابن عبدربه (صاحب عقد الفريد) نيز دور نمانده است كه آن را در كتاب خود با اظهار رضايت نسبت به آن آورده است، چرا پير مرد بد اخلاق از شين كلمه شيعه به مناسبت اتحاد حرف اولش با كلماتى از قبيل: شريعت، شمس، شروق (تابش) شعاع، شهد، شفاعت، شرف، شباب (جوانى)، شكر، شهامت، شأن، شجاعت، شفق، خوشش نيامد كه بسيارى از آنها مانند لفظ شيعه در قرآن هم آمده است؟! چرا شيخ در اين قصه دروغين ميكوشد تا شين را فقط در آن الفاظ بيابد نه در اين الفاظ. شايد هم اعور يا احول بوده و مقابل چشمان معيوبش را، نمى‏ديده است.[/][=&quot][/]
[=&quot]آيا شيعه نمى‏تواند مانند پير مرد بد اخلاق بگويد: من از سنى بخاطر سين اول اسمش بدم مى‏آيد كه آن را در كلمات! سام، سئم، سعر (آتش) سقر (دوزخ) سبى (اسارت) سقم (بيمارى) سمّ، سموم، سوئه (بدى) سهم (تير)، سهو، سرطان، سرقت، سفه، سفل، سخب (سر و صدا) سخط، سخف، سقط، سلّ سليطه، سماجت، مى‏يابم.[/][=&quot][/]
[=&quot]ولى شيعيان عقلا و حكمايند و بدين ياوه‏ها توجه نمى‏كنند، با عواطف مردم به خاطر اين ياوه‏هاى بى‏سر و ته، در نمى‏افتند و هيچ نوع بنيادى را با اين خرافات، بدنام نمى‏كنند.[/][=&quot][/]
[=&quot]اين بود پاره‏اى از دروغ‏ها و جعليات ابن عبدربه. و چه بسيار نظائرى مى‏توان براى آن يافت كه هر گاه بخواهيم همه را متعرض شويم، كتاب بزرگى را تشكيل مى‏دهد[/][=&quot][/]
[=&quot]الغدیر فی الکتاب السنه و الادب جلد 3 صفحه 129[/]
[=&quot]ترجمه الغدير فى الكتاب و السنه و الادب، ج‏5، ص: 159[/]

برچسب: