اشیاء

لیاقت در اشیاء بی جان؟

سلام
اول یک خاطره کوتاه، بعد بیان یک بحث:
"گهواره فرزندم موقع تکان دادن، حرکت اضافی داشت. یک تکه مقوا زیر پایه اش گذاشتیم تا تراز شود. این تکه مقوا، چندین روز زیر پایه گهواره بود. تا اینکه امروز فرزند بزرگترم که کلاس اول دبستان است، می خواست طرز نوشتن کلمه "الله" را از من بپرسد، آن تکه مقوا را آورد و من روی آن تکه مقوا، طرز نوشتن و املای صحیح کلمه "الله" را چند بار برای او نوشتم تا خوب بیاموزد. چند ساعت بعد، خانمم آمد و خواست آن تکه مقوا را زیر پایه گهواره بگذارد.
گفتم: "چه می کنی؟ این مقوا اسم "الله" رویش نوشته شده و نمی شود آن را زیر چیزی گذاشت. بلکه باید در جای مناسبی و با احترام نگهداری شود".
خانمم گفت: "ولی این مال زیر پایه گهواره بود".
گفتم: "بله. قبلاً بود. اما بعد لیاقت پیدا کرد و (با نوشته شدن کلمه الله بر آن) ارتقاء مقام یافت".
خانمم گفت: "اما این یک شیء بیجان است و کاری نکرده است".
گفتم: "باشد. اشیاء بی جان مثلاً مکان، یکی می شود مسجد، یکی می شود دستشویی. با وجود اینکه هر دو مکان و بی جان هستند، اما شأن و احتراماتشان فرق می کند"

بحث:
آیا واقعاً آن تکه مقوا ارتقاء مقام یافت؟ ظاهراً اینطور است.
اگر این درست است، آیا به خاطر لیاقت بوده است؟ چرا این حادثه (که منجر به ارتقاء مقام شد) برای این تکه مقوا اتفاق افتاد در حالیکه می توانست برای کاغذ دیگری اتفاق بیفتد؟
این تغییری که در آن ایجاد شد (که قبلاً زیر پایه گهواره گذاشته می شد اما حالا باید در جای مناسبی و با احترام نگهداری شود) را چگونه باید تحلیل کرد؟

نقد و بررسی علیت از منظر استاد ملکیان(علیت بین روندها نه اشیا)

من همانطور که در تاپیک چرا نگوییم عالم علت ندارد گفته ام اعتقادی به علت داری برای کل عالم ندارم .
ولی خب خوب است در این راستا دیگر نظریات هم بررسی شود.
در اینجا یکی از نظرات نظر استاد ملکیان است که معتقدند علیت بین روندها و حرکتها وجود دارد و نه اشیا.
اما سخنان استاد در این باره:
--------
باید تدقیق کرد که رابطه علی و معلولی بین اشیا برقرار است یا بین حرکات یا بین روندها ؟

وقتی با فلسفه انس پیدا می کنیم به نظر می رسد رابطه علی بین اشیاء برقرار است .یعنی این شیء علت آن شیء است و... .ولی وقتی مداقّه می کنیم به نظر می رسد که رابطه علی و معلولی بین اشیاء برقرار است ،اصلا نمی شود گفت رابطه علیّت بین اشیاء برقرار است اگر علیتی برقرار است بین حرکات و بین روندهاست(1).


... اینکه ما معمولا علت و معلولها را شیء می دانیم تسامح زبانی است ،لذا یک جایی که یک کمی قرارادادها ، در اصل ضرورت علی ،خودشان را نشان می دهند که یک زبانهایی در مقام بیان بیشتر میل به شیء دارند و یک زبانهایی میل به حرکتها و روندها.
اگر شیء بتواند علت شود برای معلول بودنش هم مشکلی وجود ندارد.اما مشکل در هر دو جهت وجود دارد . نه شیء می تواند علت باشد نه معلول .
تو معلول x هستی یعنی اینگونه بودن تو معلول x است. این سنی که تو داری معلول یک علت است اینکه دارای این صدا و این وزن هستی اینها معلول یک علتی هستند .

ولی اینکه خود تو معلول یک علتی هستی معنایش چیست؟همه وقت حالت های اشیا معلول حالتهای شی دیگر قرار می گیرند .باید بگوییم فاعلیت خدا علت العلل است نه خود خدا!

و فاعلیت یک نوع حرکت است. (حرکتی که در خدا نفی می شود در برابر سکون است نه حرکت به معنای فعل) اگر بگویید خدا شی است چاره ای جز این ندارید که بگویید ذات خدا برای چیزی نمی تواند علیّت داشته باشد.

اینکه من می گویم علت این شی هستم به این دلیل است که روح ما یک جریان آگاهی است و روح جوهر نیست و لذا شیء نیست.
علیّت منشاء انتزاع دارد منتها نه در اشیا بلکه در روندها و در حرکتها.اصطحکاک گچ با سطح تخته علت سفید شدن تخته است .(2)

-----------------------------------------

1.تفاوت روندها و حرکتها:حرکت یک جنبش است و روند از دست به دست دادن چند جنبش به وجود می آید.اگر بگوییم علت قرار گرفتن گچ روی دست من مقاومت بیشتر دست من نسبت به گچ است .دراینجا قرار گرفتن گچ بر روی دست و نه خود گچ معلول است و غلبه مقاومت دست بر گچ ،و نه خود دست علت است . پس گچ و دست علیت و معلولیت ندارند بلکه یک مجموعه حرکاتی اگر دست به دست هم بدهند ،به این مجموعه «قرار گرفتن گچ بر روی دست» می گوییم و یک مجموعه را« غلبه مقاومت دست بر گچ» می گوییم .

2.منبع:جزوه فلسفه تحلیلی نسبت درونی و بیرونی،جلسه 4