ازدواج

سوالات من برای یک ازدواج موفق

[="Times New Roman"][="Black"]سلام و عرض احترام خدمت کارشناس محترم

به امید خدا اگر بتونم تا مهر ماه سال آینده پول خوبی جمع بکنم ان شاء الله سال آینده ازدواج میکنم

برخی تاپیک های انجمن مشاوره رو که سوالات مورد نظرم رو پاسخ داده بود مطالعه کردم

ولی با این حال سوالات دیگری دارم که خدمتتون عرض میکنم

1- چهره ی طرف مقابل بسیار بسیار بسیار برایم مهم هست. منظورم زیبایی نیست. بلکه به دل نشستن هست

و اگر نتونم با چهره اش ارتباط خوبی برقرار کنم اصلا دوست ندارم به سایر موارد رسیدگی کنم

و اصرار دارم که خواستگاری هر دختری که خواستم برم قبل از دیدن خانواده اش حتما حتما خودش رو ببینم

که اگر نپسندیدم همونجا سروته کنم برگردم و طبق صحبت کارشناسی که تاپیکش رو مطالعه کردم با احساسات دختر بازی نشه و روحیه اش لطمه نخوره.

تا اینجایی که می دونم اسلام با این مورد اول که بیان کردم کاملا موافق هست ولی خوب گفتم که اگر کمی و کاستی داره خودتون اضافه کنید

2- من از فقر و قناعت و توکل به خدا با آن معنا و مفهومی که بین مردم رایج است بیزارم.

من دوست ندارم توی زندگی همش دنبال یه لقمه نان بدوم. قسط اینو بدم. بدهی اونو بدم.

صاحب خونه سر برج بیاد دم خونه واسه اجاره خونه اش.

اسباب کشی بکنم و این حرفها. از این چیزا متنفرم و اصلا دوست ندارم روی آینده ای نامعلوم حساب باز کنم

دوست دارم کار و تلاش بکنم و یه زندگی متوسط رو به بالا از نظر مادی آماده بکنم و بعد یک همسر خوب و شایسته رو وارد خونه ام بکنم

خیلی ها معتقدند که این نوع نگاه صحیح نیست . چون اگر اینجوری باشه پس تو و همسرت قراره چی رو با هم بسازید ؟

خونه ماشین همه چیز آماده ؟ پاسخ من اینه که من همسرم رو برای اهداف بزرگتری می خوام

و می خوام که با این امکانات خودمون و فرزندانمون رو از نظر شخصیتی و معنوی رشد بدیم و خدمات بزرگی رو به مردم کشورمون ارائه کنیم

شاید چند سال دیگه وقتی که قدرت درک و فهمم بیشتر شد راحت بتونم با یه خونه ی اجاره ای نقلی توی طبقه ششم یه آپارتمان زندگی بکنم

ولی در حال حاضر جز اینی که گفتم با شرایط دیگری نمی خواهم و نمی توانم زندگی کنم

و با توجه به شناختی که از خودم و شرایط زندگیم دارم می دانم که جز این قطعا به مشکل خواهم خورد.

3- من خیلی خیلی خیلی مادرم رو دوست دارم و مادرم دلبستگی زیادی به من داره.

تا در یه مغازه میرم اگر دیر کنم زمین و زمان رو به هم می بافه

اگر یه بار تماس بگیره و جایی باشم نتونم جواب بدم و رد تماس بدم یه دفعه رگباری شماره مو میگیره

و استدلالش هم اینه که گفتم شاید اتفاقی واست افتاده که داری رد تماس میدی خواستم ببینم چی شده

یه مدت زیر نظر روانپزشک قرص می خورد و سابقه افسردگی داره

به شدت از فامیل های پدرم متنفر و نسبت بهشون بدبین هست

و تمام خاطرات تلخی که ازشون داره رو حتی زمانی که من به دنیا نیومده بودم رو با آب و تاب صدها بار تعریف کرده

جوری که انگار همین دیروز اتفاق افتادند.

من رو یه پسری می دونه که ادای آدم های مذهبی رو در میارم و تظاهر میکنم

و مردهایی که پیژامه راه راه با پیراهن تا سر زانو می پوشن رو و اندازه داعشی ها ریش میزارن رو مومن می دونه

و منی که شلوار جین با تیشرت می پوشم و ریش ها و موهامو مدل میدم رو مذهبی نمی دونه

و معتقده که اگر من زن مذهبی می خوام فقط و فقط باید از خانواده شهدا زن بگیرم

برای افرادی که دوستش دارند و سراغشو زیاد می گیرند ارزشی قائل نیست

و به افرادی که بود و نبودش واسشون مهم نیست بسیار احترام میزاره و پیگیرشون میشه

خلاصه بخوام بگم کسی رو ندارم که بفرستم جلو واسم دختر پیدا کنه

و خواهرم هم با اینکه ازم بزرگتره ولی دختر ساده ای هست و اینکاره نیست

سایر بستگان هم خیلی درک درستی از ازدواج ندارند و فردا قهر میکنن که چرا با گزینه ای که ما معرفی کردیم ازدواج نکردی :khandeh!:

4- من یه مقدار زود ناراحت میشم و از کوره در میرم و زود هم پشیمون میشم از رفتار بدی که کردم

البته الان نسبت به گذشته ( خیلی فاجعه بودم :khandeh!:) خیلی تغییر و رشد کردم ولی خوب باز هم دوست دارم بهتر بشم

من واقعا نسبت به کسی که آزاری بهم نداشته باشه هیچ آزاری ندارم و خیلی خوب هستم

بخاطر همین از دید یه سری ها بسیار گل و آقا و متشخص و مهربون و خوش قلب هستم

مثلا یکی از دوستانم که دو سال باهاش هم خونه بودم بسیار منو دوست داره

و از اون دوران هم خونگی با من به عنوان یکی از بهترین دوران های زندگیش یاد میکنه

از دید یه سری ها هم آدم چرت ، چیپ ، بد اخلاق، بی تربیت، تنبل و ... هستم :khaneh:

که اگر نظر خودمو بپرسید با گروه اول کاملا موافقم=))

از شوخی گذشته دوست دارم با کسی ازدواج کنم که از نظر اخلاقی و معنوی از خودم بهتر باشه

تا بتونم در کنارش رشد کنم و اینکه کسی باشه که منو بفهمه و قدر و منزلت منو بشناسه

یه جمله ای هست خیلی دوستش دارم: فرق من با بقیه رو فقط کسی می دونه که واسم با بقیه فرق داره

5- چندین سال پیش توی فضای مجازی و دانشگاه خیلی سر و گوشم می جنبید

و اون موقع خیلی دنبال این دختر و اون دختر می رفتیم

چنین فضایی یه سری افکار منفی برای من بوجود آورده که هم فکر میکنم درسته هم غلط

اینکه وقتی یه دختری قیافه میگیره یعنی اینکه رفته همه دورهاشو با بقیه پسرها زده

و الان می خواد مخ تورو بزنه تا باهاش ازدواج کنی برای همین ادای دخترهای با وقار رو در میاره

و از این دخترها هم توی اطراف خودم دیدم

و نمی تونم این چیزارو به حساب نجابت بزارم و فکر میکنم بعد از ازدواج چهره ی واقعیش ممکنه رو بشه و این حرفها

یعنی دختری رو میشناسم که با بقیه پسرهای فامیل میگه می خنده

ولی تا منو می بینه می دوه توی اتاق ، فقط بخاطر اینکه فکر میکنه من خواستگارش هستم و از اینجور دخترها خوشم میاد

یعنی حااااااااااااااااااااالم از نقاب زدن بهم می خوره

برای مواردی که گفتم اگر نکته ای ایرادی چیزی هست بفرمایید تا باقی موارد رو در ادامه تاپیک مطرح کنم.[/][/]

برای شناخت شخصیت واقعی فرد، در جلسه خواستگاری چه بپرسیم؟

با عرض سلام
به عنوان یک پسر ، یکی از معیار هایی که دوست دارم در جلسه خواستگاری تشخیص دهم میزان فهمیده بودن و عاقل بودن طرف مقابلم میباشد. و عقیده دارم که فهمیده بودن و عاقل بودن با مذهبی بودن افراد هیچ ارتباطی ندارد (چون به تعداد بسیار زیادی افراد مذهبی نفهم در زندگیم دیده ام!)
میخواستم بپرسم که در جلسه خواستگاری از دختر خانم چه سوالاتی بپرسیم تا میزان فهمیده بودن و عاقل بودنش را بهتر تشخیص دهیم با توجه به اینکه در جلسه خواستگاری هرکس سعی میکند خودش را موجه و عاقل نشان دهد و بهترین جواب ها را بدهد ولی حقیقت این طور نیست
یعنی در اصل در زمینه عاقل بودن و فهمیده بودن چه سوالاتی یا چه تیپ سوالاتی بپرسیم که بتوانیم به شخصیت واقعی فرد مقابل دسترسی پیدا کنیم و او را بهتر محک بزنیم؟
در حقیقت باتوجه به سطح عقل و فهم خودم دوست دارم همسر آینده ام از خودم عاقل تر و فهمیده تر باشد!

یافتن مورد مناسب برای ازدواج

سلام
پسر ۲۳ ساله دانشجو هستم و کار میکنم
۶ ماهه که دنبال کیس مناسب میگردم اما پیدا نکردم یا اگرم بود بدلیل مجرد بودن خواهر بزرگتر یا مسائل این چنینی نشده که خواستگاری بریم.
توی دانشگاه از دختری خوشم اومد که بعدا فهمیدم ۵ سال ازم بزرگتره اونم مجبورم بیخیال بشم.
با اینکه به افراد مختلف سپردیم اما هنوز کیس مناسب پیدا نکردیم. بنظرتون چکار کنم؟

خواستگاری و جواب منفی مستقیم از دختر!

با عرض سلام بعد از مدت ها گشتن مادر بنده دختری رو انتخاب کردن که هم سنشون به بنده میخورد هم شرایط خانوادگی وقتی وارد عمل شدن و از طریق خانوهده اقدام کردن موافقت 100 درصدی خانواده رو گرفتن اما وقتی ماجرا به گوش دختر خانم رسید که بنده طلبه هستم جتی قبل از دیدن و حرف زدن گفتن قصد ازدواج ندارن !!!! بنده با اینکه ایشونو ندیدم به پدرشون تلفنی گفتم اگر اجازه بدن یک ساعت حضوری با پدرشون حرف بزنم و از عقایدم دفاع کنم و شرایطمو توضیح بدم از طرفی از طرف مادر درختر خانم مطلع شدیم ظاهرا با ملبس شدن بنده یا مراسمات ازدواج(مولودی)احتمال سختگیری بنده!!! مشکل دارن و من فکر میکنم شاید کسی ذهنیت بدی در ذهنشون از زندگی با یک طلبه ایجاد کرده!!! ایشون فقط 16 سالشونه و فکر میکنم شاید دارن اشتباه میکنن وهیچ چیز از شخصیت و رفتار بنده نمیدونن.
به علت نارضایتی دختر قضیه بهم خورد و خانواده هم گفتن چون دختر راضی نیست جریان منتفیه!
چون تجربه به من نشون داده مادرم کمتر کسیو برای من انتخاب میکنن و کمتر اشتباه میکنن به نظرتون درسته که خودم شخصا اقدام کنم و در یک مکان عمومی از دختر خانم بخوام حداقعل اجازه توضیح شرایطمو بهم بدن!؟
از طرفی آیا ازدواج یک طلبه با دختر مذهبیی که از لباس روحانیت بدش میاد درسته!

یکی را می دهی صد ناز و نعمت... ؛ واقعا چرا؟!

انجمن: 

سلام خدمت همگی، امیدوارم حالتون خوب باشه. دچار حسادت شدم و نمیدونم چطور با این موضوع کنار بیام، اما سؤال معنوی واسم پیش اومده. من یک دخترم که هنوز ازدواج نکردم یعنی مورد خوبی پیش نیومده که بخوام روش حساب باز کنم. مشکلات زیادی هم تو زندگیم دارم که نمیخوام اصلا دربارش حرف بزنم..... مثلا مشکل مالی و .. و .. اگه بخوام بگم از چی حسادت میکنم شاید بنظرتون خنده دار بیاد یا بگین این چه آدمیه ولی واقعا دارم زجر میکشم. مثلا چت های عاشقانه دو نفر رو میبینم خیلی دلم میگیره و ناراحت میشم. مثلا وقتی میبینم یک پسر مجرد داره با یه زن مطلقه یا ... ازدواج میکنه خیلی زورم میاد و اکثرا کار به بی احترامی میکشه. مثلا دخترای دوست مامانمو میبینم که بیست سالشونه شوهر کردن زورم میاد . اصلاااا آدم بدی نیستم ولی ... نمیدونم اون دنیا خداوند چی میخواد بهم بگه که جبران تموم بغضای من باشه . اصلا شخصیت بدی ندارم ولی شدید حساس شدم. این ناراحتیمم همون حسادته چون خودم ندارمش، حس میکنم تموم دنیا حق عاطفی منو خوردن ............. خیلی دلگیرم ، ناامیدی یهویی کل وجودمو چند ساعت میگیره. دعا میکنم گاهی گریه میکنم اما کافیه با یک صحنه ی عاطفی روبرو شم تا فوران کنم.
چرا خداوند به بعضیا نعمتی رو نمیده یا خیلی دیر میده؟؟؟ چرا بعضیا شش تا شوهر میکنن یا زن میگیرن یا حتی بهترین زندگی و همسر رو دارن در حالی که کفرم میکنن اما یکی اصلا تا آخر عمرش مجرد میمونه با اینکه آدم خوبیم هست و تلاششو در حد خودش کرده؟! میدونین حسرت کشیدن باعث و بانی حسادته؟

کفران نعمتم نمیکنم از خدا هم بابت تموم نعمتا و محبتش تشکر میکنم اما خب یچیزایی آدم واقعا دلش میخواد خیلیم عجیب وغیر ممکن نیستن.

چطور می تونم ارتباط با همکارم رو به سمت ازدواج سوق بدم؟!

عرض سلام و وقت بخیر و تشکر از سایت خوبتون.
من خیلی وقت پیش با یکی ازهمکاران آقا توی محیط کار آشنا شدم تو همون برخورد اول جذبشون شدم متقابلا حس کردم ایشون هم جذب من شدن. اما خب ارتباط چندانی نداشتیم بعدا شرایطی پیش اومد که ازطریق فضای مجازی ارتباطمون بیشترشدالبته بیشترارتباط کاری چون همدیگه رو خیلی اتفاقی چندباری دیده بودیم اما ارتباط بیشتر شد و علاوه برصحبت های معمول ایشون شروع کردن به ارسال شعرهای عاشقانه البته ناگفته نماند که ایشون اهل مطالعه هستن و به ادبیات وشعر علاقه زیادی دارن به همین دلیل بعدازمدتی من هم درجواب پیام های ایشون اشعاری با همین مضامین براشون ارسال میکردم والبته ازنوع حرف زدنشون مشخص بودکه حسی نسبت به من دارن بعد ازمدتی من ازایشون دلیل ارسال پیام ها روپرسیدم وایشون صرفا علاقمندی به شعر روبیان کردن منم درجوابشون گفتم فراترازرابطه همکاری هست وازشون خواستم دیگه پیام ندن و ایشون هم حق رو به من دادن و دیگه هیچ نوع ارتباطی نداشتیم بعداز گذشت سه ماه بنا به شرایط کاری هفته ای یکبار همدیگه رو میبینیم که ایشون تو این مدت خیلی برخورد محترمانه ای داشتن و سعی کردن به بهانه های مختلف سرصحبت رو بامن بازکنن و درموردعلاقمندی و تفریحاتم و ...سوال میپرسن تومحیط کار هم ارتباط چشمی خوبی بینمون برقرارمیشه وایشون هم دوباره سعی میکنن تو فضای مجازی بامن درارتباط باشن و راجع به موضوعات مختلف بامن چت میکنن تومحیط کارهم چندنفرازهمکارا ناخواسته حرف ازدواج من و ایشون رو پیش کشیدن با همه این موارد خود ایشون مستقیما چیزی بیان نمیکنن اما رفتار وحرفاش نشون میده که به من علاقه دارن.خواستم ازشما راهنمایی بگیرم چطور ایشون رو به سمت ازدواج سوق بدم؟!
ممنون از شما

نیاز به ازدواج در سن پایین

با سلام خدمت شما. ممنون از سایت بسیار خوبتون و تمام دست اندر کاران.

ببخشید متن یکم طولانیه. خواهش میکنم جوابمو بدین. من 15 ساله هستم. اول میخوام در رابطه با یه عادت بد که ولم نمیکنه صحبت کنم. من خودارضایی میکنم. و از اینکار به شدت ناراحت و افسردم و میدونم که کار به شدت اشتباهیه و حرام و گناه کبیرس. بارهای زیادی تصمیم به ترک گرفتم اما هربار با سهل‌انگاری به سمت اینکار رجوع کردم. هربار هم چنان پیشیمون میشم که انگار آسمون به زمبن اومده. راه‌های ترک بسیاری رو امتحان کردم و خیلی راه‌ها رو بلدم ولی چه فایده عالم بی عمل.

البته مسئله من اصلا این نیست. من دچار یه وسواس فکری هم شدم که به شدت اذیتم میکنه. به عنوان مثال نمیخوام نگاه حروم کنم ولی نگاه میکنم. در ضمن اگر گناهی انجام دادم هزار بار توبه میکنم. استمنا رو هم نمیخوام انجام بدم ولی متاسفانه... اما خب اینا دلایلی بر این کار قبیحم نیست. چون اختیار اینکار دست خودمه و نمیتونم گردن وسواسی که دارم بندازم ولی خب این وسواس داره منو میکشه. دیگه درستو از غلط تشخیص نمیدم و نمیدونم چه کارهایی گناهه و اگه یه نگاهم به جنس مخالف بیفته خیلی درگیر میشم. میدونم عجیبه ولی از تمام اجزای جنس مخالف تحریک میشم و جرات ندارم سرمو بالا بگیرم چون چشمم که به نامحرم بیفته به صورت ناخودآگاه درگیرش میشم. هر نگاهی که به نامحرم بندازم حرومه( رو حساب این مسئله). به همین خاطر سعی میکنم کلا سرمو پایین بندازم تا دچار نگاه‌های حرام نشم. حتی گاهی اوقات تلویزیون هم نگاه نمیکنم تا چشمم به نامحرم نیفته. خب راستش این وسواس منه. از این نگاه ها ناراحتم و روزی هزار بار توبه میکنم ولی باز متاسفانه توبه میشکنم. لطفا راه مقابله با این وسواسو بم بگین.

یه کار دیگه‌ای هم دارم. ببخشید طولانی میشه. طبق نظر مرجع تقلیدم ازدواج برام واجبه و باید به هرنحو ممکن ازدواج کنم و اگر شرایطم مساعد نیست منتظر شرایط مساعد نباشم. این درسته. من مطمئنم که به واسطه ازدواج خیلی از گناهانم ترک میشه. ازجمله همین استمنا. از نظر نگرش فکری هم فک میکنم بتونم از پس روابط زناشویی بر بیام ولی این کافی نیست. تو جامعه امروزی باید آدم شغل و مسکن و وسیله نقلیه داشته باشه و این برای من که 15 سال بیشتر ندارم یه جور شوخیه. ولی خب بااینحال استثنائاتی هم وجود داره. اینم بگم که من تو شهرستان زندگی میکنم. من شنیدم که افرادی با هم ازدواج کردن ولی مثلا دوبار در هفته همدیگرو ملاقات میکنن یا بیشتر و کمتر. سوالم از شما اینه که آیا شما انجمنی میشناسید که در این رابطه فعالیت کنه؟ انجمن‌هایی برای همسریابی هست اما هیچکدوم برای فرد 15 ساله فعالیت نمیکنن. اگه شما انجمنی میشناسین لطفا بم معرفی کنید. اگر هم نمیشناسید، راهی چیزی دارید بم بگید تا بتونم ازدواج کنم. اگر هم هیچکدوم نمیشه دعایی بگید برای ازدواج. و اگر هیچکدوم از اینا نمیشه راه مقابله با نفسمو بگید و بگید که چطور میشه این خواستمو سرکوب کنم. این ازدواج نکردنم لطمه بزرگی به زندگیم زده. هم گناه و هم درس نخوندن. لطفا کمکم کنید با تشکر.@};-

دیدن همسر آینده در خواب

سلام . در حاشیه مفاتیح الجنان مطلبی برای دیدن مطلوب در خواب با خواندن ۷ سوره قرآن و انجام آدابی خاص سفارش شده است .

من نوجوانی ۱۷ ساله هستم و در مورد چهره همسر آینده وخصوصیات او بسیار کنجکاوم .

۱ - میخواستم بدونم که آیا منبع این مطلب قوی هست یا نه ؟

۲ - چهره ای که در خواب میبینم تا چه حد صادق است ؟ آیا انجام این اعمال را به نیت دیدن چهره همسر آینده سفارش میکنید یا خیر ؟ من از این نگرانم که در آینده همیشه منتظر شخصی که در خواب دیدم باشم و چشمم را روی همه موارد مناسب دیگر برای ازدواج ببندم و هیچ وقت هم آن فرد را پیدا نکنم ؟

با تشکر از شما . اجرتان به حضرت زهرا (س)

راهنمایی در مورد ازدواج


با سلام و خسته نباشید

جوانی 26 ساله هستم که خیلی دوست دارم ازدواج کنم و زندگش تشکیل بدهم چون دچار یکنواختی در زندگی شده ام.
کلا کارها برایم تکراری شده اند؛ شده ام مثل ربات، صبح از خواب بیدار می شوم و ... .
در کل دنبال یک چالش جدید در زندگی ام هستم ، اما مشکلاتی دارم مثل نداشتن کار.
خیلی دنبال کار گشتم ولی پیدا نکردم یا کارهایی بودند که به درد من نمی خوردند.
(البته این رو هم بگم :تا زمانی که خانم ها را با حقوق کمتر استخدام میک نند جایی برای پسرها نیست!)

الان چند سوال دارم و از کارشناس محترم درخواست دارم منو راهنمایی کنند:

1- آیا اگر پدر و مادری، پسر شان را ساپورت مالی کنند بد است؟ خصوصا با این اوضاع جامعه و بیکاری و ...؟
الحمدلله از نظر مالی مشکلی نداریم، مثلا فرض کنید پدرم یک پول کلانی در بانک داشته باشند و سودش را به من بدهند برای گذراندن امورات زندگی، ایا این اشکال دارد؟

2- من خودم چون آدم نسبتا مذهبی هستم، از دخترهای بد حجاب خوشم نمی آید و به هیمن خاطر به دنبال دخترهای مذهبی و محجبه هستم. اینگونه موارد را از کجا می شود پیدا کرد؟

3- معیارهای انتخاب همسر از دیدگاه دختران مذهبی را نمی دانم چگونه است، آیا به قیافه و ظاهر طرف مقابل بیشتر اهمیت می دهند یا به پول و ثروت و یا به شخصیتش؟

با تشکر

كنترل شهوت يا گول زدن خود؟

با عرض سلام خدمت تمام كسانى كه اين پست رو ميخونن
من پسرى ١٧ ساله هستم
به ظاهر مذهبيم و سعي ميكنم تمام واجبات و محرمات رو رعايت كنم . اما تو مسئله شهوت دارم ديوونه ميشم!
ببينيد غالب كسايي كه تو اين سن هستن با اين مشكل كنار اومدن(يا خودارضايي ميكنن يا دوست دختر دارن)اما من نميخوام مخالف دستور خدا عمل كنم!
همه مشكل خودشونو حل كردن ما يه عده مذهبي ها مونديم اين وسط و هيچكس بهمون توجه نميكنه!نه رو داريم به خانواده چيزي بگيم(با اين سن)نه جامعه برامون فكري كرده!!!
تورو خدا نگيد ورزش كنيد غذاى چرب نخوريد!به خدا ما هم دل داريم چرا خودمونو گول بزنيم؟=((آيا اسلام موافق سركش كردن اين غريزه است؟؟قطعا نيست.به قول شهيد مطهرى :سه راه وجود داره:١-ازدواج موقت كه له كردن تو كشور ما اينو ٢-كمونيسم جنسى كه در حال انجامه !(فقط براي با تقوا ها حرامه!)٣-رهبانيت موقت !آيا اينكه توصيه ميكنيد فكرشو از سرمون بيرون كنيم همون رهبانيت مسيحيت نيست؟فقط از نوع موقتش تا موقع ازدواج!
تورو خدا يه راه حل بغير از سركش كردن اين غريزه بديد داريم ديوانه ميشيم اصلا نميتونيم درس بخونيم ، داريم افسرده ميشيم كه چرا تو اين سن قرار داريم و نه ميتونيم از زندگي لذت ببريم نه با خدا ارتباط برقرار كنيم

خيلي ممنون ميشم نظراتتنو بگيد.