ارتداد

آیا صحابه مرتد، پاک بودند؟

آیا صحابه که با امیر المومنین بیعت نکردند و پیروی از سقیفه کردند و بنابر احادیث متواتر همگی مرتد شدند(جز امیرالمومنین علی علیه السلام و سلمان و ابوذر و مقداد رضی الله عنهم)، این ارتداد آنها را نجس العین کرد؟ تشکر،

اگر میشود نظر صاحب مکاسب، آیات عظام خوئی، حسینی شیرازی، صافی رو هم بگذارید. تشکر

علت نجس بودن مرتد در اسلام

با سلام
سوال من اینه که چرا اسلام مرتد را نجس میداند؟
به تازگی یکی از اقوام تازه مسیحی شده ی ما این سوال رو از من پرسید منم به دلیل ضعف اطلاعات نتونستم توجیهی براش بیارم.عاجزانه ازتون درخواست کمک و پاسخ دارم
یا حق

ارتداد، آزادی بیان و استقلال تفکر در اسلام

در دوره ای که ما در آن قدم به حیات گذاشته ایم،دوره ای است که صحبت از حقوق بشر،آزادی بیان و آزادی تفکر در آن مطرح است و این مسائل در جهان ما،از ارزش و اهمیت بالایی برخوردار هستند.در همین دوره هم یک شکاف و نزاع میان ادیان با جهان سکولار به وجود آمده است و ادیان در معرض انبوهی از اتهامات قرار می گیرند و لزوما دین یک امر مقدس و حتی محترم برای بسیاری از افراد شمرده نمی شود.در این میان اسلام و اصول و احکام آن،در برابر سیر شبهات و ابهامات و حملات فراوانی قرار می گیرد،سکولارها و اسلام ستیزان احکام قرآن و اسلام را به نقض حقوق بشر و آزادی محکوم می کنند و از طرفی دیگر و در قبال آنها، بر میزان صلابت تعصب و افراط دینی افزوده می گردد و در این نزاع،دین به ایجاد نفرت و تنفر و خشونت میان مردمان جهان محکوم می شود.
مسئلۀ ارتداد و ابهامات حاصل آمده از حکم و حد تعریف شده برای آن توسط فقها و کشورهای اسلامی، آن دسته از مسائل و احکامی است که اعتراضات زیادی را علیه اسلام برانگیخته و شبهات و پرسش های بی پاسخ بسیاری را بر جای گذاشته است.
ارتداد،در فرهنگ دینی، به معنای بازگشت از دین و انکار دین است و مرتد به کسی اطلاق می شود که به انکار و تکذیب دینی که روزی به آن اقرار و اظهار کرده،بپردازد و دین دیگری را برگزیند و یا دین را انکار کند.
فقها ارتداد را به دو شکل تفکیک و تقسیم کرده اند:مرتد فطری،مرتد ملی
مرتد فطری برای کسی تعریف می شود که ابتدا در خانواده ای مسلمان پرورش و رشد یافته و اظهار به اسلام کرده است و سپس مرتد شود،و مرتد ملی برای کسی تعریف می شود که در خانواده ای غیر مسلمان رشد و پرورش یافته و مسلمان شود اما از اسلام بازگردد و مرتد شود.
اعدام مرتد،حکمی مشترک میان بخشی از فقها و روحانیون شیعه و سنی است؛در کشورهای اسلامی،حکم ارتداد،اعدام است و این حکم در صورت اثبات ارتداد فرد مسلمان،اجرا می شود؛باید افزود در اجرای مجازات،جنسیت فرد مرتد و نوع ارتداد،تاثیر گذار است.شخص مرتد در صورتی که مرد باشد و از نوع مرتد فطری باشد،اعدام خواهد شد و اگر از نوع ملی باشد،پس از سه روز فرصت توبه، اعدام می شود؛اما اگر مرتد زن بود-چه مرتد ملی و چه مرتد فطری-حکم اعدام برای او لحاظ نمی شود و تا زمانی که توبه نکند،حبس می شود.
وقتی یک مسیحی و یا یک یهودی و یک دگر اندیش به اسلام گرایش یابد و مسلمان شود،روحانیون اسلامی،این مسئله را مایۀ افتخار اسلام می دانند اما اگر یک مسلمان و یا یک مسیحی و یک یهودی که مسلمان شده،تغییر دین دهد و از اسلام برگردد،حکم اعدام برای او مطرح است؛این مسئله برای دینی که «لا اكراه فى الدين؛در دین اجباری نیست» یکی از پیام های آن است،این پرسش و این شبهه را به وجود می آورد که چرا وقتی در پذیرش دین اجباری نیست،حکم مرتد اعدام است؟
این پرسش بیشتر از سوی سکولارها و ناقدان اسلام مطرح می شود و بیشتر این مسئله تحت عنوان تناقض در قرآن معرفی شده است.فارغ از قصد و انگیزۀ آنان،منتقدین پرسش خوبی را مطرح کردند و راست می گویند؛وقتی در پذیرش دین اجباری نیست،چرا افراد پس از اسلام آوردن،اجازه ی انکار دین را ندارند؟و اعدام شخص مرتد با آیه 256 سوره بقره،سازگاری ندارد.
ارتداد را می توان،نه به گونۀ فقهی که فقها دسته بندی کردند،به جهت اعتبار فکری،تحقیقی و علمی تقسیم و تفکیک کرد؛یعنی ارتدادی که حاصل از تفکر و تحقیق علمی است و ارتدادی که حاصل یک تمایل طبیعی و یک نگاه غیر اصولی و جاهلانه است.همان گونه که می توان دینداری و دیندار بودن،مومن و مومن بودن،مذهبی و مذهبی بودن را،تفکیک و تقسیم کرد؛یعنی،ما یک دین حاصل از تفکر را داریم و یک دین حاصل از جهل و نادانی را داریم،یک ایمان حاصل از عشق را داریم و یک ایمان حاصل از ترس و طمع را داریم،یک مذهب حاصل از آزادگی را داریم و یک مذهب حاصل از غلامی را داریم؛به کفر و ارتداد و الحاد رسیدن هم،همینطور است.باید خط و مرزی که این دو را از یکدیگر جدا و تفکیک می کند،رسم کرد.
آدمی بر اساس قدرت اختیار و تفکر زاده و آفریده شده است و حق انتخاب را نمی توان از کسی زدود و آن را نقض کرد.انتخاب میان کفر و دین،حق مسلم هر فردی است و انتخاب هر فرد،محترم است.اما گاهی این انتخاب حاصل از تفکر نیست؛یعنی،فرد فارغ از هرگونه تفکر و آگاهی،در کمال آرامش و آسودگی خاطر،راهی را انتخاب می کند و آن را طی می کند تا انتخابی کرده باشد؛چون رهرو ای که در راهی قدم گذاشته و آن مسیر را فاقد یک چراغ و یک منبع نور در تاریکی و ظلمت مطلق،می پیماید و نمی داند به کجا می رود.اما آنچه از تفکر و تعقل و عقل آدمی برآمده است،با تحقیق و مطالعۀ انسان کسب شده است،در آگاهی برگزیده شده است، البته فرخنده، ارزشمند و گران بهاست و باید از قدر و ارزش بالایی بهره مند باشد؛ولو اینکه کفر هم باشد،بها و ارزش آن از ایمان فاقد تفکر، بالاتر و والاتر است و باید ارزش بیشتری بر آن نهاد؛چراکه در وهلۀ تحقیق و تفکر که از فرد طلب دلیل خواهند کرد،آن کس که بدون تفکر و آگاهی راهی را برگزیده،در پاسخگویی و دفاع از تفکرات خود عاجز است و آنکه با تفکر و آگاهی در مسیری و راهی قرار گرفته است،می تواند از تفکرات خود دفاع کند،آن را برای دیگری تشریح کند و حقانیت عقاید خود را به دیگری اثبات کند.ممکن است چند گروه،چند فرقه و یا چند نفر،یک سخن را بگویند و یک انتخاب را داشته باشند اما کسی را می توان در میان این گروه ها،فرقه ها و افراد برگزید که از سخن و انتخاب خود یک دفاع عقلانی داشته باشند و بدانند چه می گویند؛کسانی که قدت دفاع از سخنان و مواضع خود را ندارند،در این میدان،از صحنه رانده می شوند؛پس می توان یک باور و یک عقیدۀ عالمانه و حاصل از تفکر و اندیشه داشت و می توان یک باور و عقیده ای عامیانه و فاقد تفکر و اندیشه داشت و این تفکیک و تقسیم،چه در دینداری و چه در بی دینی و کفر و الحاد،باید صورت گیرد و البته دینداری یا کفری که حاصل از تفکر و اندیشه است،محترم و ارزشمند است.
اسلام البته به تفکر و اندیشه چهرۀ خوشی نشان داده است و با اندیشمندان و متفکران مهربان بوده است و اگر به آیات قرآن بنگریم،می بینیم که تفکر و متفکران،اندیشه و اندیشمندان،دانش و دانشمندان و خرد و خردمندان از منزلت و شأن بسیار بالایی برخوردار هستند و قرآن در عین حال که مسلمانان را به ایمان به خدا، معاد و تقوا فرا می خواند،آنان را به تفکر و اندیشه و خرد دعوت می کند و به تفکر و تعقل در آیات قرآن و حوادث پیرامون جهان،تاکید دارد؛قرآن سراسر دعوت به اندیشه و تفکر است و همیشه در آیات قرآن خرد و جهل،دانایی و نادانی،دانش و بی دانشی،تفکر و بی فکری از هم تفکیک و مجزا شده اند و قرآن همیشه جاهلان و بی فکران را سرزنش می کند و آنان را مورد ملامت قرار می دهد.در قرآن حتی کفار مورد خطاب قرار می گیرند و آنان هم به تفکر دعوت می شوند؛اگر به آیات قرآن بنگریم شاهد این آیات هستیم.
در آیه 9 سوره زمر،که آیه معروفی هم است،به تفکیک میان کسانی که می دانند و کسانی که نمی دانند،پرداخته است و این تفاوت را تذکری برای خردمندان می داند:
هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ ۗ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ
آیا آنان که می دانند با آنان که نمی دانند برابرند؟منحصرا خردمندان متذکر اين مطلبند.
در آیات دیگر قرآن که دعوت به تفکر و معرفی خردمندان آمده است:
سوره آل عمران آیه 190 و191 - إنَّ فى خَلْقِ السَّماوَاتِ وَ الأَرضِ وَ اخْتِلافِ الَّیْلِ وَ النَّهار لآیات لاُِولی الالباب اَلَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللهَ قیاماً وَ قُعُوداً وَ على جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکَّرونَ فى خَلْقِ السَّمَاوَات وَ الأَرْض
در آفرینش آسمان ها و زمین، و آمد و شد شب و روز، نشانه هاى روشنى براى صاحبان خرد و اندیشمندان است. خردمندان آنها هستند که در حال قیام و قعود و آن گاه که به پهلو خوابیده اند، خدا را یاد مى کنند و در اسرار خلقت آسمان ها و زمین مى اندیشند.
سوره ص آیه 29-کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْکَ مُبارَکٌ لِيَدَّبَّرُوا آياتِهِ وَ لِيَتَذَکَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ
(این قرآن بزرگ) کتابی مبارک و عظیم‌الشّأن است که به تو نازل کردیم تا امت در آیاتش تفکر کنند و صاحبان مقام عقل متذکر (حقایق آن) شوند.
در آیات سوره نحل به بیان و تشریح نشانه هایی از وجود خدا در عالم طبیعت می پردازد و خردمندان،اندیشمندان،مردم هشیار و اهل تفکر را مورد خطاب قرار می دهد. در آیات 11 و 12 و 13 سوره نحل،در پایان هر آیه به ترتیب آمده است:
إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ(11) إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ(12) إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَذَّكَّرُونَ(13)
همانا در اين کار آيت و نشانه‌اي (از رحمت و قدرت الهي) براي اهل فکرت پديدار است.(11) همانا در اين کار آيتها و نشانه‌هايي (از قدرت خدا) براي اهل خرد پديدار است.(12) همانا در اين کار هم آيت و نشانه‌اي (از الهيت) بر مردم هشيار پديدار است.(13)
در آیاتی هم ضمن این پرسش که«آیا تفکر نمی کنید؟»مردم را به تفکر و تعقل در آیات قرآن فرا می خواند:
سوره هود آیه51 -يَا قَوْمِ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا ۖ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى الَّذِي فَطَرَنِي ۚ أَفَلَا تَعْقِلُونَ
اي قوم، من از شما مزد رسالت نمي‌خواهم، اجر من جز بر خدا که مرا آفريده، نيست، آيا فکر و عقل را کار نمي‌بنديد؟
سوره آل عمران آیه 65 - يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تُحَاجُّونَ فِي إِبْرَاهِيمَ وَمَا أُنْزِلَتِ التَّوْرَاةُ وَالْإِنْجِيلُ إِلَّا مِنْ بَعْدِهِ ۚ أَفَلَا تَعْقِلُونَ
اي اهل کتاب، چرا در آيين ابراهيم با يکديگر مجادله مي‌کنيد (که هر يک او را به خود نسبت مي‌دهيد)؟! در صورتي که تورات و انجيل شما فرستاده نشد مگر بعد از ابراهيم؛ آيا تعقل نمي‌کنيد؟
همین مسئله در آیات دیگر قرآن نیز بسیار مشاهده شده است.و قرآن البته بی فکران و جاهلان را مورد نکوهش و سرزنش قرار می دهد:
سوره یونس آیه100 - وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ ۚ وَيَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ
و هیچ یک از نفوس بشر را تا خدا رخصت ندهد ایمان نیاورد و پلیدی (کفر و جهالت) را خدا برای مردم بی‏خرد که عقل را کار نبندند مقرر می‏دارد.
در نزد قرآن بدترین جانوران کسانی هستند که تعقل نمی کنند و تفکر نمی کنند و در جهل فرو رفته اند که در آیه 22 سورۀ انفال اشاره شده است:
شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ
بدترين جانوران نزد خدا کساني هستند که (از شنيدن و گفتن حرف حق) کر و لالند که اصلا تعقل نمي‌کنند.

البته این آیات تنها بخشی از اشاراتی بود که در قرآن مردم را به تفکر و تعقل طلب می کند و خرد و جهل را از یکدیگر تفکیک می کند و جاهلان و کسانی که تعقل نمی کنند را مورد سرزنش قرار می دهد.

پرسش در مورد ارتداد

انجمن: 

با سلام خدمت كاربران محترم سايت
مدتيست بنده در پي تحقيق در مورد حكم ارتداد هستم
يك پرسش از حضور كاربران محترمي كه در مورد اين موضوع شناخت دارند داشتم
اين مسئله كه:
با اسناد تاريخي بيان كنيد روش برخورد پيامبر با مرتدين و كساني كه از دين خارج مي شدند چگونه بود؟
پس از پيامبر اين روش به چه شكلي رواج يافت؟
ديدگاه حضرت علي و امامان شيعه چه بود؟
با مدارك كامل و معتبرتاريخي

کارشناس بحث : کریم

حكم مرتد

انجمن: 

لا حول و لا قوة الا بالله

سلام و عرض ادب
مرتد كيست ؟
آيا كسي كه از اسلام خارج ميشود مرتد هست ؟
اگر بله ، آيا حكم ارتداد اعدام هست ؟
اگر بله ، چرا ؟


کارشناس بحث : صالح

نها راه بازگشت من

بالاخره من از دین اسلام خارج شدم.سرگذشتش مفصله و من بعد ها میگم.اینکه چطور اعجاز قرآنو رد کردم.البته من این موضوع را به هیچ کس حتی پدر و مادرم نخواهم گفت.چون میدونم که مجازاتش قتل منه! :Ghamgin:
فقط در اینجا میگم که شاید من به دین بازگردم.
تنها راه بازگشت من اینه که شما این تئوری منو رد کنید.
قبلآ هم گفتم ولی شما کوتاهی کردید.

موضوع:هیچ بهشت و جهنمی وجود ندارد(و به دنبال آن دین بی کاربرد می شود)

"یادمه یه وقتی یه صحبت در مورد بهشت و جهنم شد

یکی پرسید: چرا خداوند با اینکه میدونسته فلان انسان به بهشت میره و فلان انسان به جهنم باز انسان ها را در این دنیا قرار داده؟

جواب شنید که چون انسان انقدر پر رو بود که قبول نمی کرد به جهنم میره در نتیجه خدا میخواست بهش اثبات کنه!

باز سوال پیش اومد چرا خدا بهشت و جهنم را آفریده؟

پاسخ شنید تا انسان ها را وادار به انجام اعمال نیک کنه و از کارهای بد واداره!

باز سوال پرسید پس چرا کشورهایی مثل سوئد (سوئد 85% مردمش بی خدا هستن) کارهای خوب انجام می دهند با اینکه بهشت و جهنم ندارند!(مثلآ نظم دارند،علم دارند،دزدی و جنایت در اونجا کم تر از ایرانه! و غیره)

سوالش بی پاسخ ماند!

---------------------------------------------------------------------------------------------------

من ابتدا تعریف هایی را به شما میگویم.

اصل به اصل ثابت می کنم و میرم جلو تا اینکه به آن چیزی که مدنظرم هست برسم.

ارزش چیست؟
پس از مدتی که ما کاری را انجام می دهیم و از انجم آن کار لذت می بریم و احساس خرسندی می کنیم،کم کم آن کار آن چنان برای ما مهم جلوه می کند که اگه کسی بخواد جلوی تحقق آن کار را بگیرد ما با او مبارزه می کنیم و حتی حاضریم در این راه جونمون هم فدا کنیم)!
به این کار (چیز ) ارزش می گوییم.

مثلآ حجاب برای یک زن مسلمان یک ارزش است.

آزادی برای بعضی ها یک ارزش است.

برای اینکه ارزش سازی بشه راه های مختلفی وجود داره.

مثلآ دیدن یک فیلم در مورد نماز خواندن که برای ما نماز خواندن را ارزنده جلوه دهد ممکنه کم کم نماز خواندن را برای ما تبدیل به ارزش کنه!

خواندن یک داستان،یک شعر،یک ترانه و آهنگ! ،دیدن زندگی یک شخصی! نیز میتواند راه های ارزش سازی باشد.

در کل انسان یک چیزی را می بیند و احساس می کند آن چیز زیباست.

مثلآ زندگی یک مهندس را می بیند و احساس می کند که مهندسی رشته با کلاسیه در نتیجه خیلی علاقه مند میشه که مهندس بشه! و از طرفی دیگر آدمای درس خون رو بهش زیبا نشان می دهند و هم چنین درس خواندن را بهش زیبا نشان می دهند.

ناگهان مشاهده می کنند که درس خواندن برای آن شخص یک ارزش می شود!

منطق چیست؟

منطق یعنی استدلال

حرف منطقی حرفیست که دارای دلیل و دلایل درست باشد.

البته هر چند که به مرور زمان منطق از منی اصلیش فاصله گرفت و بصورت "واقع گرایی" در اومد ولی معنی اصلیش اینه و ما هم طبق این تفسیر می کنیم.

فشار:

در اینجا من فشار را اینگونه تعریف می کنم:

"تحمیل کار یا قانون یا چیز دیگری که فرد درصورت انجام ندادن آن دچار دشواری می شود."

مثلآ امتحان،استیضاح سیاست مدار،قانون،کنکور و .....

فشار دو گونه است:

1-فشاری که اثرش(دشواریش) دیرتر اتفاق می افتد.مثل کنکور،جهنم

2-فشاری که اثرش(دشواریش) زود اتفاق می افتد.مثل شلاق زدن یک برده در صورت خوب انجام ندادن وظیفه اش در زمان های قدیم.

مشاهده می کنیم که فشار هم می تواند خوب و هم می تواند بد باشد.

معمولآ فشار نوع دوم بهتر است.چون فرد آزادی بیشتری دارد.

---------------------------------------------------------------------------------------------------

برای اینکه بتوانیم کاری انجام دهیم یا اینکه دیگران را ملزم به انجام آن کار کنیم چندین راه وجود دارد:

1-ابتدا آن کار را اثبات کنیم.از نظر عقلی و منطقی

سپس ارزش سازی کنیم.

اگر این روند را درست انجام دهیم با اون می توانیم هر کاری را انجام دهیم و هر کسی را ملزم به انجام اون کار مد نظرمان کنیم!

بیخود نیست که میگن اگه ما تو درسای بچه ها در مورد محیط زیست و آلودگی مطلب بگذاریم نتیجه مثبتی داره!

اگر ما کارهایمان را درست انجام بدیم یعنی:

اولآ از نظر عقلی ثابت کنیم که چقدر آلوده کردن محیط بد می تواند باشد و سپس ارزش سازی کنیم بطور قطع همه آشغال هایشان را در سطل آشغال می ریزند!

2-فشار و پاداش:

فشار را که تعریف کردم.پاداش هم که از اسمش معلومه.

اسلام گزینه 2 را انتخاب کرده.نه تنها اسلام بلکه همه ی ادیان گزینه 2 را انتخاب کرده اند!

دلیلش هم روشنه چون در آن زمان علم کم تر بوده.

در حقیقت اسلام یک دین غیر منطقی است!

چون که اکثر احکام و کارهایی که گفته انجام بدین یا هیچ دلیلی نداشته یا اینکه از دلایل ضد سکولار یعنی متافیزیکی استفاده کرده!

البته خب بد بخت مجبور هم بوده!

مثلآ نمیتونسته بیاد یک عالمه دلیل و اثبات علمی به شکل امروزی بیاره که شراب خوردن برای بدن ضرر داره ،دلیلش هم خودتون میدونید!

جهنم یک فشار و بهشت یک پاداش است.

علت اینکه اسلام فشار و پاداش را انتخاب کرده اینه که در آن زمان علم کم بود!

حالا همین رو برای انسان صد سال پس از ما فرض کنید!

در اون زمان انسان ها از گزینه 1 استفاده خواهند کرد.یعنی اثبات و ارزش سازی

دیگر به گزینه 2 نیازی ندارند.یعنی دیگر به بهشت و جهنم نیازی ندارند!

من فکر می کنم که انسان ها هیچ گاه به بهشت و جهنم نیازی ندارند.وقتی که از نظر منطقی به این نتیجه برسند که آن کار غلط است و سپس برایشان ارزش سازی شود دیگر آن کار را انجام نخواهند داد.

جالبه بدونید که امام اول شیعیان علی ابن ابی طالب هم به این نکته قبل از من پی برده بود:

"خدایا من نه از ترس آتش جهنم تو و نه بخاطر پاداش بهشتت تو را عبادت می کنم.من به خاطر عشق به تو ،تو را عبادت می کنم!"

جهنم و بهشت وجود ندارد چون نیازی به وجود داشتن آن ها نیست! زیرا اثبات و ارزش سازی وجود دارد!
هم چنین دومین برهان:
افرادی که گناه می کنن به دو دسته تقسیم می شوند:
1-کسانی که از نظر علمی گمراه شده اند.مثلآ از نظر علمی(یا از نظر عقلی) به این نتیجه می رسد که کشتن فلان انسان کار درستی است!
خب اینکه نمیشه بهش گناه کار گفت!
مثلآ بلادن.
یا آن کسی که در زاهدان بمب به خودش می بنده و میاد و عده ی زیادی را می کشد!
این آقا از نظر عقلی گمراه شده!
2-افرادی که از دستورات اسلام سرپیچی می کنند! این افراد معمولآ دارای انگیزه های زیر هستن:
1. عیبی نداره! آتش جهنم را تحمل می کنم!
در پاسخ به این فرد می گوییم که آتش جهنم خیلی وحشتناک تر از اونیه که تو فکر می کنی! به این شخص توصیه می کنیم که اگر قرآن بخوانی در آن به تو پاسخ می دهد!(یعنی پی به فشار جهنم نبرده)
2.آخر عمر توبه می کنم.
در پاسخ به این فرد هم می گویم که در قرآن آمده که هر زمانی که شما موقع مرگتان نزدیک بود و یقین داشتید که مرگتان حتمی است توبه تان پذیرفته نمی شود!

در هر صورت می بینیم که دلیل گناه بر اثر این بوده که فرد از نظر علمی ایراد داشته!یعنی شخص قابل مجازات نیست زیرا بهش آنقدر که علم باید میرسیده نرسیده و در واقع آن چیزی که باید یاد می گرفته را خوب یاد نگرفته!

باز سوال دیگری مطرح میشه همه ی انسان ها میل به جاودانگی دارند!
دو مورد امکان داره:
1-انسان از مرگ نمی ترسد بلکه از جهنم می ترسد.
من از یک شخص بی خدا پرسیدم آیا شما از مرگ می ترسید آن شخص هم پاسخ داد خیر!
2-بهشت و جهنم وجود نداشته باشد ولی زندگی جاودانی وجود داشته باشد!

با این حساب هیچ بهشت و جهنمی وجود ندارد!

امروزه تو سر مردم بدبخت ایران می زنن که مردم فلان کشور رو ببینید مردم ژاپن رو ببینید چطوری فلان کارو انجام میدن.

جالبه بدونید این اندیشه جزو قدیمی ترین اندیشه هاست که مربوط میشه به نژاد پرستی و اندیشه های فاشیستی و ایناهان.

زیرا که طبق این اندیشه یعنی ملت ایران پست تر از مردم ژاپن اند که میدانیم این طور نیست!

دین بر اساس فشار ساخته شده و این برای جوانان و مردم امروزی سازگار نیست.بخاطر همین است که ما انقدر در اجراییات دینی ضعیفیم!

والا من حتی تو یه فیلمی یه امریکایی هم دیدم در اجرای احکام دینشون ضعیف بودن ولی تو کارای دیگه نه!

ما در جامعه مان کلی دلیل علمی برای احکام اسلام می آوریم و در نتیجه در اجراییات دینی قوی تر می شویم ولی کسی که بخواهد فشار دین را بپذیرد و احکام دین را با فشار انجام دهد و برای آن دلیل کافی نیاورد منطقش ضعیف می شود!

در کل من فکر می کنم که ملت ایران جزو برترین مردم دنیا هستن.اگر ایرادی باشه بر اثر عوامل خارجی مثل دین! ظهور نکردن اقتصاد سرمایه داری و ... است.

برای اطلاعات بیشتر در مورد عوامل عقب ماندگی ایران می توانید به وبلاگ من مراجعه کنید.

پس بیایید در برابر آن کسانی که مدام سرکوف می زنند که چرا شما مردم ایران انقدر در اجراییات ضعیفید بایستیم!

به آنها بگیم که چون شما می خواهید با فشار ما را به انجام فلان کار وادار کنید نه منطق!

حال به ابتدای نوشته برگردید و جواب آن سوال ها را بدهید.

بیایید بجای اینکه با فشار کاری را انجام دهیم با عقلمان آن کار را انجام دهیم!بیایید با منطق آشتی کنیم! "

نمی دونم آیا شما با توهین به من این نوشته را پیش می برید و با فشار میخواهید مرا بازگردانید.یا با منطق.ولی یادتان باشد که من دیگر اینطور نیستم که جرات اندیشیدن در هر موردی را نداشته باشم و به هر چیزی شک می کنم و برای آن پاسخ میخوام.
دیگر آن روز نیست که به طور مرموزی به دیگران بیاموزن که مبادا کتاب های بی خدایی را بخوانی!
یا اینکه خط قرمز برای بعضی چیزها بکشن و به او بگویند که شما حق نداری در مورد بعضی چیز ها فکر کنی!
اگر خواستید لینک کتاب "پندار خدا" نوشته ی "ریچارد داوکینز" را به شما می دهم تا با بی خدایی آشنا شوید.
هم اکنون من یک دئیست هستم.

از کارشناسان محترم حدیث و تاریخ وکلام سوالی دارم ؟

انجمن: 

باسمه تعالی

از کارشناسان محترم حدیث و تاریخ و کلام سوالی دارم ؟
روایتی که می فرماید : بعد از پیامبر (ص) همه مرتد شدند به جز سه یا هفت نفر .
1-آیا مستند است ؟
2- منظور از ارتداد چیست ؟
3- شنیده ام برخی از بزرگان آن را رد کرده اند آیا صحت دارد ؟
4- برخی می گویند :علت در ست نبودن حدیث آن است که تاریخ نشان می دهد که بین 150 تا 200 نفر از صحابه بر بیعت خود باقی ماندند آیا این مطلب صحت دارد ؟