اختلاف در معیارهای زندگی

مشکل با همسر بعد از ازدواج (عدم تفاهم در معیارهای زندگی)

سلام دوستان مشکلات من با خانمم از بعد ازدواج هر روز بیشتر و بدتر میشه مشکل از تفریحات شروع شد و داره اوج میگیره از این ناراحته که چرا من سیگار و قلیون نمیکشم چرا رفیق باز نیستم چرا با دوستا و اینا بیرون نمیریم  من واقعا انقدر کار و مشغله دارم که حتی وقتی واسه دوست و رفیق ندارم فقط ماهی ۴ میلیون دارم قسط مراسم های گرفته شده و وامهاشونو میدم حالا بماند درک نکردن اوضاع مالی هفته ای چند بار کافه و رستوران رفتن با دوستاش... میگه تو منو درک نمیکنی من چقدر از کارهایی که با من کردی رفتم توی دستشویی گریه کردم...پرسیدم میشه بگی من چیکار کردم که میری گریه میکنی؟جوابش شاید برای شما هم جالب باشه ۱_با موهات ور میری شوره معلوم میشه ۲_ناخن هاتو دیر میگیری ۳_با من شوخی میکنی  من با این سه مورد دلشو خون کردم... ما شش سال همو میخواستیم..بهش میگم تو مگه این شش سال منو ندیدی همینم؟میگه خودمو سانسور کردم دیگه نمیتونم میخوام با تو قلیون و سیگار میخوام بکشم وگرنه با دوستام که میکشم واسم کاری نداره موضوع از وقتی حادتر شد که یه شب گفت خواهرم مارو دعوت کرده رستوران ما هم رفتیم...توی راه گفت خواهرم  با دوست پسرش میاد... رفتم دیدم خواهرش با دوست پسرشه و چند تا دختر پسر دیگه حالا باز هم بماند که جلوی درب رستوران پیاده شد خودش رفت و من ده دقیقه ای طول کشید پارک کنم و خودم رفتم دیدم نشسته با اونا هر هر و کرکر اول که اونجا نشستم با یارو همچین با خنده و عشوه حرف میزد میگفت هه هه ببخشید تیپم تینیجریه الان میرم درستش میکنم پاشد رفت دستشویی شالشو عوض کرد اومد یه شال توی کیفش داشت..حالا من نمیدونم رو چه حساب اصلا به خاطر اون رفت شالشو عوض کرد اصلا به اون چه چرا به اون گفت؟ در طول دو ساعت در اونجا این دوتا فقط باهم گفتنو خندیدن من که اصلا حرفی نزدم اخرش از من شاکی شده بود که تو چرا حرف نزدی با اون؟ اخر شب هم گفت با تو نمیام با خواهرم اینا میرم قلیون بکشیم .ساعت ده شب با اونا رفت.... واقعا از اون به بعد از چشمم افتاد...به نظرتون چیکار باید کرد؟