ابراز علاقه شوهر

نادیده گرفتن احساساتم از سوی همسر

عرض سلام و ادب
من ۷ ماه هست که عقد کردم؛آشنایی و خواستگاریم به شیوه ی کاملا سنتی و با موافقت و تحت نظارت خانوادهامون انجام شد با پسری از اقوام که طبق حرف خودش و خانواده و نزدیکانش چندین سال از علاقش به من می‌گذشته و منتظر بهبود شرایطش بوده؛
اما از طرف من تصمیمی عاشقانه نبود بلکه کاملا عاقلانه و به عنوان بهترین گزینه ی ازدواجم انتخابش کردم؛
الان که در دوران عقدم و به لطف خداوند متعال اوضاع نرمال هست؛
اما مسئله ای که من رو نگران و گاها آزار میده این هستش که من دختری احساساتی،حساس،زودرنج و زود آزارم و احتیاج به محبت فراوان از جانب نامزدم دارم،منتها ایشون فک میکنم کمی احساسات براش در حاشیه هست و منطقی تر و جدی تر عمل میکنه؛کمتر زمانی بهم ابراز احساس میکنه،کمتر زمانی رو به احوال پرسی میگذرونه،عمق توجهش رو به کار میده و دقیق هست؛چندین با کاملا دوستانه یا حتی گاهی به عنوان گله و با ناراحتی از این موضوع انتقاد کردم،اما هربار من رو قانع میکنه که اصل اون اعتماد و تعهدی هست که ما بهم دادیم و اینکه نیازی به ابراز علاقه ی دائمی نمیکنه و اینکه تلاشش و پشتکار توی شغل و کارش هم به خاطر من و به خاطر زندگیمونه؛
میدونید علی رغم اینکه حرفاش منطقیه اما یک جای کار میلنگه و اون هم اینکه محبتش برای اغنای من از لحاظ عاطفی کافی نیست؛دیگه دختر پرسر و سور قبل نیستم؛یک نوع کمبود محبت و توجه رو در خودم احساس میکنم؛
این مواقع به خوبی هاش فک میکنم و از خداوند هم درخواست التفات دارم،منتها برام کافی نیست و همین موضوع باعث چندین اختلاف نظر و بحث های کوچیک بینمون شده و ایشون هم معتقد به عدم موضوعی این بحث هستند؛
و اینقد من روی بعضی حرفام پافشاری میکنمسرِ این جریان که گاهی چندین روز از من ناراحت و تماس نمیگیره و حس میکنم دیگه عشقِ روزهای اول رو توی نگاهش نمیبینم؛
لطفا کمکم کنید،من دوست ندارم رابطمون دچار زنگار بشه و از طرفی گذشتن از احساساتِ خودم هم من رو نابود خواهد کرد؛لطفا راهنمایی بفرمایید؛